خلاصه داستان قسمت ۱۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۱۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران
عمر و اوگولجان در حال فروش صدف هستند که فروش خوبی هم داشتن اوگولجان خوشحال و به ادامه این کار امیدواره بعد از چند دقیقه چند نفر در آنجا میان و به آنها میگن اینجا منطقه ماست و باید از اینجا برین نمیتونین اینجا بفروشین عمر که نمیخواد دعوا و اتفاقی بیفته قبول میکند اما اوگولجان نمیخواد از اونجا بره عمر باهاش حرف میزنه تا راضی بشه اما او نظرش تغییری نمیکنه. آیلا با نباهت با هم دیگه به رستوران رفتند تا با هم غذا بخورند آیلا درباره پیشنهاد برک به خودش حرف میزنه و به نباهت میگه از آنجایی که تو اخلاق و کارهای اکیف را به خوبی میشناسی میتونم تورو به عنوان دستیارم استخدام کنم و با همدیگه مشغول به کار بشیم نباهت تایید میکنه و میگه نظر خوبیه. فردای آن روز شنگول در ظرفی غذا ریخته و برای آسیه اینا میبره و بهشون میگه غذا زیاد درست کردم گفتم برای شما هم بیارم اونجا امل اون درباره شب گذشته حرف میزنه که به رستورانی که اورهان اونجا کار میکنه رفتن و غذای خوشمزه خوردن شنگول از اینکه آنها به رستوران گونور رفته بودند عصبانی میشه و باهاشون دعوا میکنه. عمر میگه آسیه و امل رفته بودند تا به عمویشان سر بزنن نباید آنها را سرزنش کنه اما شنگول نظرش تغییر نمیکنه و با ناراحتی و عصبانیت از آنجا میره. آیلا و نباهت حسابی تیپ میزنن و با هم دیگه به طرف شرکت راهی میشن و آکیف با دیدن آنها جا میخوره و وقتی میفهمه که برک به آیلا وکالت داده و نباهت هم به عنوان دستیار آیلا در آن شرکت مشغول به کار شده حرص میخوره. آکیف پیششون میره و میگه شما از کارهای شرکت اصلاً سر در نمیارین بهتره به آرایشگاه و کلاس هاتون برین اما آنها بهش اعتنایی نمی کنند و سر جلسه حاضر میشن.
حلیمه به خانه شنگول میره او از بچه ها گلگی میکنه که بچه ها رفته بودند به رستوران گونور اون خانه را برای حشرات موذی سمپاشی کرده و به حلیمه میگه ای کاش یه جوری میشد که از اون سالن غذاخوری خلاص می شد که اون زن از اینجا می رفت! سوزان به آکیف زنگ میزنه که با شنیدن صدای نباهت از ماجرا باخبر میشه و حرص میخوره و عصبانی میش دوروک آسیه و امل را به پارک برده تا امل بازی کنه دوروک پیشنهاد میده تا به فروشگاهی که به تازگی باز شده برن و یه دور بزنند آنها به محض ورود برای شان دست میزنند و نوار های رنگی روی سرشان می ریزند و بهشون میگن شما صدمین مشتری هستین که وارد مغازه شده و بن خرید هدیه گرفتین امل خوشحال میشه و با دیدن کفش های چراغدار میگه من از اونا می خوام آسیه با دیدن چهره او متوجه میشه که کار او بوده و میگه اما این دفعه ازت عصبانی نمیشم چون امل خوشحال شده. شب عمر میره تا به اوگولجان سر بزنه اما آیبیکه بهش میگه که رفته برای فروش صدف او از اینکه سرخود و تنهایی دوباره رفته عصبی و کلافه میشه عمر به همون جا میره بعد از چند دقیقه دوباره همان افراد به اونجا میان و میگن بهتون هشدار داده بودیم که از اینجا برین! اوگولجان راضی نمیشه و میگه من جایی نمیرم عمر برای اینکه دعوا و دردسری پیش نیاد زیر سینی صدف میزنه و با اوگولجان دعوا و بحث میکنه اوگولجان از دیدن صدف های ریخته شده روی زمین توسط عمر ناراحت میشه بعد از کمی بحث و دعوا کردن از اونجا میرن عمر در خانه با آسیه درباره کاری که کرده حرف میزنه و میگه من برای محافظت از اوگولجان این کارو کردم اما او باهام قهر کرده و باهام دعوا کرد آسیه بهش میگه شما دوتا نباید با همدیگه قهر باشین! شنگول قرص های اسهال را پودر میکند و تو کابینتی میزاره و به حلیمه میگه فردا به یه بهونه میرم و تو غذای مشتری های گونور میریزم که اینجوری ازش شکایت بشه و سالن غذاخوریش بسته بشه.
سوزان به شرکت پیش اکیف میره که نباهت و آیلا را آنجا می بیند سپس به اتاق آکیف میره و بهش میگه از اینکه نباهت در اینجا هست ناراحته و آکیف بهش میگه الکی خودتو ناراحت نکن نباهت چیزی از شرکت سر در نمیاره و به زودی از اینجا میره تو روی زندگی مشترک آیندمون تمرکز کن حلیمه با شنگول به رستوران گونور میرن حلیمه از قصد میوه هایی که خریده را جلوی در سالن غذاخوری رو زمین میریزه و از گونور کمک میخواد شنگول پنهانی وارد رستوران میشه و تو غذاهایی که تازه درست شده و رو میزه از همون دارو میریزه. نباهت و لیلا به سونا رفتن آنجا زنی به نام گزیده از پوست آنها تعریف میکنه و ازشون میپرسه که چی میزنن نباهت میگه ما فقط داروی دست سازی که مادربزرگم فرمولشو بهم داده استفاده می کنم گزیده ازش میخواد تا اون دستورو به او هم بده نباهت فکری به سرش میزنه و به آیلا میگه نظرت چیه کرمو بسازیم و بفروشیم؟ گزیده استقبال میکنه و میگه خیلی خوبه منم ازتون خرید می کنم. آسیه با آیبیکه و امل پیش اورهان میرن و بهش میگن که عمر و اوگولجان باهم قهرن و آنها را با هم آشتی بده اورهان به جفتشون زنگ میزنه و بهشون میگه که به اونجا بیان. تو شرکت آکیف به نباهت و آیلا میگه که امروز یه قرارداد مهم همکاری را باید ببندم ازتون خواهش می کنم چیزی نگین و کاری نکنین چند دقیقه بعد گزیده با یک مرد به آنجا می آید گزیده با دیدن نباهت و ایلا جا میخوره و باهاشون گرم و صمیمی رفتار میکنه. اکیف از اینکه آنها همدیگر را میشناسند جا میخوره گزیده بهش میگه به خاطر خانم ها بدون هیچ حرفی قرارداد را میبندم ولی از این به بعد فقط با خانم ها درباره کار حرف میزنم آکیف قبول میکنه نباهت و آیلا با غرور نگاه می کنند…….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس