خلاصه داستان قسمت ۱۴۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۴۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۴۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۴۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

هان برای راحتی صفیه و گلبن ماشین تشریفاتی گرفته تا مشکلی نداشته باشن. صفیه قبل از سوار شدن تو ماشین ماسک میزنه و بهش میگه اینجا جاش تنگه مریض میشیم و سپس تو مسیر هرازگاهی سرش را از شیشه ماشین بیرون میاره. وقتی میرسن هان از صفیه که حالی دگرگون داره حالش رو میپرسه و بهش میگه حالت خوبه آبجی؟ اگه منصرف شدی بگو از همین جا برگردیم؟! گلبن با نگرانی به صفیه نگاه میکنه که صفیه میگه نه تا اینجا اومدیم میریم و به گلبن میگه تا آخرش باهات هستم ولت نمیکنم و با همدیگه به طرف خانه اسد راهی میشن. وقتی به جلوی در خانه میرسن صفیه حسابی خودش را ضدعفونی میکنه و به ناجی میگه تو کنار ماشین وایسا بالاخره اگه تو رو ببینن براشون سوال میشه که چه نسبتی باهام داری،  ناجی قبول میکنه و میگه من کنار ماشین منتظرتم بالاخره هان زنگ در خانه را میزنه که شنور خانوم وقتی در خانه را باز میکنه به آنها خوش آمد میگه.

هان موقع رفتن به صفیه میگه من کی بیام دنبالت؟ یک ساعت دیگه خوبه؟ شنور بهش میگه نه ما میخوایم حرف بزنیم؟ خودمون بهت زنگ می زنیم، صفیه به هان میگه نه نمیتونم بمونم و آروم بهش میگه تو برو نیم ساعت دیگه برگرد هان هم قبول میکنه و میگه پس من همین دور و اطراف میچرخم و منتظرتون میمونم. عروس های شنور وقتی رفتارهای صفیه را می‌بیند تعجب می‌کنند و شنور با دیدن صندلی میگه این دیگه چیه؟ نکنه کادوی خونست؟! صفیه بهش میگه نه. گلبن بهش میگه دکتر بهش داده به خاطر کمرش بهش گفته باید روی این صندلی ها بشینه، یکی از عروس های شنور بهشون میگه خوب اینکه چوبیه بدتر درد میگیره کمرتون! شنور از آنها طرفداری میکنه و به عروسش میگه حتما روی این صندلی راحت تر دیگه و آنها را به داخل راهنمایی میکنه. صفیه و گلبن وقتی میخوان بشینن پارچه خودشون را پهن میکند. شنور با تعجب به آنها نگاه میکنه و عروس هایش آروم بهم دیگه میگن اینا دیگه شورشو درآوردن چرا اینجوری می کنن؟

آنها  بهشون اعتنایی نمی کند و میشینن. صفیه با دیدن گل خشک شده و خاک هایی که روی میز ها وجود داره حالش بد میشه و خودش رو کنترل میکنه. صفیه بقچه داماد را به آنها تحویل میده و شنور ازش تعریف می‌کنند و میگه چقدر با سلیقه بستین! صفیه بهش میگه خوب بالاخره همه میتونن برن از بیرون خرید کنن اما این کار دست مادرمه. شنور بهش میگه بله خیلی زیباست خیلی هم ارزشمند و تشکر می‌کنه. شنور به عروسهایش میگه شما هم برین بقچه گلبن را بیارین همگی با هم میرن که صفیه آروم به گلبن میگه اینا مگه سه قلو هستن هرجا میرن باهم میرن و میان؟! وقتی میان صفیه و گلبن تعجب میکنند و بهشون میگه اون روز خسته شدس و نتونستس به بقیه خریدها برسیم من با عروسهام رفتم بقیه را خریدیم. همان موقع یکی از عروس های شناور عطسه میکنه که صفیه همون موقع با ترس دستمال می گیرد جلوی در دهانش و ازشون می خواد تا پنجره باز کنند. عروس هایش می گن خوب اگه گرمتون پالتو تونو دربیاری اما صفحه میگه نه من آلرژی دارم الان همه بوی تند عطر تو خونه پیچیده حالم داره بد میشه اگه پنجره را باز کنین یه هوایی هم عوض میشه.

ناجی با هان در فضای باز خانه ایستادن و ناجی از زیبایی اونجا میگه. او به هان میگه صفیه هم همیشه دوست داشت تو همچین جایی زندگی کنه یه کلبه تو فضای‌باز بین درخت ها. هان بهش میگه من خودم هم دوست دارم یه خونه تو طبیعت بگیرم که همگی اونجا باشیم تو هم میتونی هر موقع خواستی بیای پیشمون و ازش می پرسه که خبری از درمان شده یا نه؟ ناجی بهش میگه که من خبر دارم که هر اتفاقی بیفته اول به تو اطلاع میدن بعد به من. شنور با صفسه و گلبن در حال حرف زدن هست که صفیه به گوشه‌ای از پرده که افتاده زول میزنه و هیچ عکس العملی نشون نمیده. شنور وقتی صفیه را میبینه بهش میگه من میرم یکسر پیش عروسام و بعد از چند لحظه با همدیگه یکسری غذا میارن و بهشون تعارف می‌کنند تا ازشون بخورد اما صفیه و گلبن میگن که ما هیچی نمیخوریم. صفیه وقتی غذا خوردن آنها را میبینه که با دست شیرینی و کوفته می خورن و از طرفی غذا میریزه رو لباسشون و با دستمال تمیز میکنن حسابی حالش بد میشه.

شنور از گلبن میخواد تا یه خورده از کوفته امتحان کنه، گلبن وقتی می خواد بخوره آنها از ورز دادن کوفته با دست حرف می‌زنند که باعث میشه صفیه رو قاشق گلبن بزنه تا نتونه بخوره و به بقیه میگه مگس بود. شنور به گلبن میگه خواهرتو ببر تا خونه رو بهش نشون بدی. آنها به این بهونه از اونجا میرن، گلبن به دستشویی میره و صفیه یواشکی حرف های آنها را می شنوه و متوجه میشه که پدر اسد با گلبن مخالفه به خاطر همین به خواستگاری نیامده و آنها بهشون دروغ گفتن. صفیه توهم مادرش را میزنه که بهش میگه فکر کردی اونا گلبن شاشو را قبول میکنن؟ وقتی گلبن حال او را میبینه بهش میگه اینجا هم اومده؟ همان موقع شنور با عروس هایش پیش آنها میرن و یکی از عروس ها آب هندوانه آورد برای صفیه و تعارف می‌کند صفیه با شنیدن حرفهایشان و از طرفی حرفهای مادرش حالش بد میشه و با عصبانیت به طرفشون میره که آب هندوانه میریزه رو لباسش. عروس شنور با دستمال میخواد لکه ها رو تمیز کنه که گلبن و بهش میگه بهش دست نزن و با ترس و استرس به او نگاه میکنه که یک دفعه صفیه داد میزنه و میگه به من دست نزنین، ازم دورشین.

همان موقع با عصبانیت بهشون میگه شماها ظاهر و باطنتون هم کثافته چندشه، تو خونه ای که داری زندگی می کنین غرق کثافته همتون چندشین. صفیه با توهم مادرش حرف می‌زنم و مدام میگه تو اینجا نیستی، صداتو نمیشنوم با من حرف نزن، خفه شو. شنور وقتی حال بد صفیه را میبینه به یکی از عروسهایش میگه تا بره و هان را خبر کنه. هان و ناجی به اونجا میان و سعی می کنند او را آرام کنند و از آنجا ببرن اما صفیه به آنها هم میگه نزدیکم نشید و به ناجی میگه تو هم مثل اونایی یه غریبه ای چون ازم نا امید شدی و چندشت پیشه حلقه را نیاوردی و از شدت فشار زیاد از حال میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا