خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال در ژانری رمانتیک ساخته شده است. سناریوی سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) از داستان فرانسوی  le bazar de la charité بازنویسی شده است. بازیگران اصلی این سریال عبارتنداز؛ دمت اوگار Demet Evgar، دیلان چیچک دنیز Dilan Çiçek Deniz، هازار ارگوچلو Hazar Ergüçlü و….این سریال روایت گر زندگی سه زن از دنیاهای مختلف است.

قسمت ۱۴ سریال ترکی شعله های آتش
قسمت ۱۴ سریال ترکی شعله های آتش

خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال 

جمره جلوی مدرسه گونش می رود و منتظرش می ماند تا او را ببیند. گونش با دیدن مادرش به سمتش می دود که افراد چلبی گونش را سوار می کنند و از انجا دور می شوند. ناگهان چلبی با لبخند همیشگی اش به جمره نزدیک می شود و می گوید: «بعد این که گونشو بگیری میخوای چیکار کنی ها؟ خونه ای داری ببریش؟ میتونی پول خورد و خوراکشو بدی؟ » و پوزخند می زند. حرف های چلبی تلخ اما واقعیت دارد. جمره حتی پول تاکسی ندارد و مجبور می شود سوار اتوبوس بشود.
چلبی برای این که گونش بیشتر از این بهانه ی مادرش را نگیرد، برایش گربه می گیرد که همیشه دوست داشت. مادر چلبی، به او می گوید: «نباید جمره رو دست کم بگیری! اون یه مادره که به خاطر دخترش هرکاری میکنه! »

سحر خانم به اوزان اعتراض می کند که چرا همه فکر و ذکرش جمره شده. اوزان کلافه می شود و می گوید: «مامان اون یه دوسته که به کمک من احتیاج داره. » از خانه بیرون می زند که جمره را می بیند که جلوی در نشسته. جمره با ناراحتی می گوید که فقط برایش پنجاه لیر مانده. اوزان لبخند می زند و برای این که او را از آن حال و هوا بیرون بیاورد می گوید: «با پنجاه لیر میشه یه کاسه سوپ خیلی خوشمزه خورد. » و او را به یک غذاخوری کوچک می برد. جمره در مورد این که رسانه ها و مردم واکنششان در مورد حرف هایی که زده چه بوده می پرسد، اوزان می گوید که چلبی اجازه پخش خبر را نداده. جمره عصبانی می شود.
وقتی عمر و رویا قصد برگشت می کنند، رویا زیادی نوشیده و تعادل ندارد. عمر پشت فرمان می نشیند و همان موقع رویا به خواب می رود. برای یک لحظه عمر محو او می شود و خبرنگارها از این صحنه عکس می گیرند.
صبح وقتی رویا از خواب بیدار می شود، در خانه ی عمر است و عمر هم برایش صبحانه آماده می کند. رویا از بودن در آنجا و کنار عمر خوشحال است و از دستپختش هم کلی تعریف می کند.

بولنت به اتاق اطلس می رود و اطلس با دیدن او می ترسد. بولنت نزدیکش می شود و می گوید: «میدونی که اگه یه روز حرف بزنی، مادر و مادربزرگت رو میفرستم همونجا که خودت دیدی! حالا اگه میدونی اونا چیو از من پنهون میکنن، بهم بگو! » اطلس از جایش بلند می شود و از ترس خودش را خیس می کند. چیچک این صحنه را می بیند و با نگرانی به سمت اطلس می رود و بولنت را هم از پس می زند. او دست اطلس را می گیرد و به حمام می برد.
جمره به دیدن عمویش کنعان می رود و از او می خواهد حقش را بدهد. کنعان می گوید که ورشکسته شده و تمام ملک و املاک و سهام برادرش را هم به باد داده. جمره خیلی عصبانی می شود و بعد می گوید: «تو بیشتر از چلبی میترسی اره؟ » و چند دست از کریستال های خانه را می شکند و با عصبانیت آنجا را ترک می کند. به محض رفتن او، کنعان به چلبی زنگ می زند و می گوید: «همونطور که خواستین جمره اومد اینجا و بدون اینکه پولی بهش بدم رفت. »
اوزان پیش عمر می رود و ویدیوی جمره را که حق پخش به آن ندادند را نشان رویا و عمر می دهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا