خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci را مطالعه می کنید، با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی یوسق پیرحسن و نویسندگی نرمین ییلدیریم در ژانری درام ، مهیج ، ماجراجویی ساخته شده است. اسم انگلیسی این سریال Perfect tenant و محصول سال ۲۰۲۲ می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ دیلان چیچک دنیز، سرکای توتونچو، ملیسا دونگل، اوزلم توکاسلان، روحی ساری، بیتی انگین، دنیز چنگیز، اموت کورت، نیلسو یلماز، رامی نارین، اومو پوتگول، آلپتکین سردنگچتی، حسن شاهین تورک و …

قسمت ۱۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص
قسمت ۱۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص

خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی مستاجر بی نقص

مرت با دیدن پلین پیشش میره و میگه برنامه شب سینما سرجاشون دیگه؟ پلین میگه آره الان میرم کلاس ساعت ۸ شب میبینمت مرت میگه چه ژانری فیلم بگیرم؟ پلین میگه اکشن. مونا تو خبرگذاری در حال نوشتن خبر درباره سنگول هست که فاتح میگه برو همون پرورشگاهی که سنگول توش بزرگ شده چندتا عکس بگیر یه داستان غم انگیز بنویس تموم بشه پلین ازش میخواد تا اونو نفرستد اما او میگه داری دوباره از زیر کار در میری پاشو برو. مونا به لیلا زنگ می نه تا به اونجا بیاد، لیلا میگه چرا منو میکشونی اینجا؟ مونا میگه چون اینجوری راحت تر میشه واسمون سپس باهمدیگه درباره اون روزها حرف میزنن و با خاطرات بازیشون تو اون حیاط زنده میشه. لیلا و مونا میخوان وارد پرورشگاه بشن که مسئولش میگه اینجارو داریم تخلیه میکنیم و بدون مجوز نمیتونم بزارم بیاین داخل مونا میگه ما اینجا بزرگ شدیم اون زن لبخند میزنه و به داخل راهنماییشون میکنه. لیلا و مونا با دیدن ساختمان پروشگاه یاد تک تک روزهاشون در اون روزها می افتند و مونا شروع میکنه به عکس گرفتن. آنها خودشونو در جای جای اونجا میبینن و لبخند میزنن و غم تو دلشون میشینه. مونا اخبار را به دست فاتح میرسونه که او خوشحال میشه و میگه خوبه این خبر به فروش میرسه نباید بگین از غم بقیه نباید پول دربیاریم چون به وقتش به کارمون میاد مونا میخواد بره که قبلش میگه شما پدر و مادرتون در قید حیاتن؟ فاتح تایید میکنه و میگه چطور؟ مونا میگه هیچی از روی صداتون مشخصه و با لبخند میره. یعقوب پیش پدر مونا میره که او بهش میگه باید دیگه کم کم از اونجا بیرون بیاد نباید هم خونه باشین دیگه یعقوب میگه کجا بره؟ جاییو نداره که بره یخورده منطقی فکر کن! لیلا و مونا به کافه رفتن و لیلا میگه انگار نه انگار که زن گنده شدم هنوز با ورودم به اونجا ناراحت میشم و بهم میریزم مونا تایید میکنه و میگه منم.

یعقوب به مونا زنگ میزنه که میگه میخوام ببینمت یه خبر خوب دارم واست کارت کی تموم میشه؟ من دفترم! مونا میگه من کافه کوچه کناریم دارم چای میخورم لیلا به محض اومدنش میره. یعقوب میگه لیلا کو پس؟ مونا میگه تا اومدی رفت یعقوب میگه دکتر پدربزرگشو پیدا کردم مونا خوشحال میشه و باهم به اونجا میرن. اونا درباره پدربزرگ یعقوب شعیب میپرسن که دکتر میگه بیشتر از یه مریض بود باهم میگفتیم میخندیدیم حرف میزدیم مثل رفیقم بود خدا بیامرزتش مونا درباره داروی پتانسیل کلرید میپرسه که بهش داده بوده یا نه دکتر جا میخوره و میگه اینو از کجا درآوردین دیگه؟ دوباره از اینترنت مطلب خوندین اومدین کارمونو بهمون یاد بدین؟ پتانسیل کلرید در مواقع خیلی ضروری به بیمار داده میشه اونم تحت مراقبت های ویژه میلی متری تزریق میشه مونا میگه یعنی خودش نمیتونست؟ دکتر میگه معلومه که نه! اونا وقتی از اتاق بیرون میان مونا میگه پس معلوم میشه یکی میخواسته پدربزرگتو بکشه. مرت شب به دنبال پلین میره که پدر پلین میگه شب بیرون رفتن پلین ممنوعه ولی به تو اعتماد دارم باید به موقع برگردین، مرت میگه به محض تموم شدن فیلم میایم سپس با دیدن پلین جا میخوره و محو زیباییش میشه سپس باهم میرن. مونا پیش سوزی میره و میگه من کلیدشو جا گذاشتم گفته بودی قبلا که کلید زاپاس داری اومدم بگیرم ازت سوزی میگه من که نه ولی داداش مظفر داره. مرت و پلین به سینما میخوان برن که پلین بهش میگه خب چند ساعت دیگه بیا همینجا دنبالم مرت میگه چی؟ ولی بابات؟! پلین میگه میدونی که چقدر بابام لجبازی مجبورم سپس میره که مرت با ناراحتی و کلافگی همونجا میشینه.

سوزی و مونا در خانه در حال بگو بخندن و نوشیدنی خوردن که سوزی بهش میگه بین تو و یعقوب چیزیه؟ مونا میگه نه بابا فقط هم خونه ایم سوزی میخنده و میگه آره مشخصه کاملا. یعقوب به خانه میره که میبینه مونا نیست و بهش زنگ میزنه مونا میگه من کلیدمو جا گذاشته بودم اومدم خونه سوزی الان میام. پلین میخنده و میگه آره آره زود برو تنهاش نزار  سپس بهش میگه برو سرویس اول یه آبی به سر و صورتت بزن حالت جا بیاد با این وضع نرو مونا تایید میکنه و میره. مونا تو سرویس بهداشتی رنگ موی قهوه ای شماره ۱۳۷ میبینه    که حسابی جا میخوره همون موقع سوزی میاد و میخواد بهش حوله بده که مونا میگه من باید سریع برم و از اونجا میره. مونا وقتی به خانه میرسه به یعقوب میگه پیداش کردم رنگ مویی که صباحت خانم گفت تو سرویس بهداشتی سوزی پیداش کردم یعنی امکان داره قاتل پدربزرگت سوزی باشه یعقوب میگه این اتهام خیلی بزرگیو متوجه هستی؟ تا ثابت نشده بهتره نگیم. پلین با دوستش به دیسکو رفته و اصلا حواسش به ساعت نیست مرت از استرس حسابی حالش بده و نیمدونه باید چیکار کنه از طرفی دیگر پدر پلین مدام به تلفن آنها زنگ میزنه و میبینه که جواب نمیدن و استرس میگیرن. پلین تلفنشو میبینه و میگه وای خیلی دیرم شده باید برم دوستش میگه هنوز تازه برنامه داره شروع میشه پلین میگه نمیتونم دیگه و میخواد به مرت زنگ بزنه که گوشیش خاموش میشه. مرت به تماس پدر دلین جواب میده و به دروغ میگه تازه فیلم تموم شده پلین دستشوییه اومد میایم خونه. یکی از بازیگران ترکی به اونجا میاد و به طرف اونا میره و پلین میخواد بره که نمیزاره و باهم دعواشون میشه سپس از اونجا بیرون میزنه. مرت به خانه میره و به پدر و مادر پلین میگه که اصلا من با پلین نبودم و نیست! اونا باهاش دعوا میکنن اهالی ساختمون جمع میشن و اونارو از هم جدا میکنن و مرت هرچی واقعیتو میگه اونا باور نمیکنن. همان موقع پلین میاد و ماجرارو میگه مرت با عصبانیت از ساختمان میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مستاجر بی نقص

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا