خلاصه داستان قسمت ۱۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۵۷ سریال ترکی خواهران و برادران

هاریکا پیش اوگولجان میره و شروع میکنه باهاش صحبت کردن و میگه که من پشیمون شدم فهمیدم که اشتباه کردم که تو رو از زندگیم بیرون کردم سپس پیشنهاد میده تا دوباره با هم دیگه باشند اوگولجان حسابی خوشحال میشه و جا میخوره هاریکا ازش میخواد تا ادای حیوان هایی که بهش میگه را در بیاره و ابراز علاقه کنه اوگولجان انجام میده و هاریکا ازش فیلم میگیره سپس به طرف کافه میرن. تولگا و امیر طبقه بالا بچه ها را صدا میزنند و پول هایی که از آسیه و ایبیکه گرفته بودند را رو هوا پخش می کنند و بهشون میگن که هر کی هر چقدر میخواد برداره. برک با دیدن این صحنه پیش آسیه و ایبیکه میره و بهشون میگه این همون پولی نیست که از مسابقه بردیم؟ پس چرا دست اون دوتا عوضیه؟ نکنه به اونا هم بدهکار بودین؟ اونا هیچی نمیگن که باعث میشه برک با ناراحتی از اونجا بره. بعد از چند دقیقه صدای گوشی همه بچه ها به صدا در میان همگی فیلم اوگولجان را تو صفحه مجازی میبینن اوگولجان شوکه میشه و حسابی به هم میریزه و با چشمان گریان به هاریکا نگاه میکنه و میگه فقط به خاطر همین اون حرفارو زدی؟ آره؟ میخواستی منو مسخره کنی؟ و از اونجا میره. پسر ها به دنبالش می روند تا دلداریش بدن هاریکا اعصابش خورد میشه و تو کافه میشینه و گریه میکنه. شنگول حسابی به ظاهر خودش رسیده و به رستوران گونور میره اورهان با دیدنش به سمتش میره و میگه چی شده باز؟ چرا اومدی؟ شنگول میگه نترس کار خاصی نمیکنم فقط اومدم این برگه را بهت بدم سپس برگه طلاق توافقی را بهش میده اورهان حسابی جا میخوره شنگول میگه دیدم تو فقط حرف میزنی عمل نمیکنی گفتم من انجامش بدم اینو امضا کنی به راحتی بدون دردسر همه چی تموم میشه اورهان شوکه میشه و میگه باشه امضا می کنم سپس شنگول خودشو خوشحال نشون میده و از اینجا میره.

نباهت به اتاق آکیف میره و باهاش دعوا میکنه و میگه میدونم کار توئه اینا همش نقشه های توئه که مجبورمون کنی از خودت پول بگیریم که از اون طرف سوزانو وارد کار کنی سپس شروع میکنه باهاش کل کل و بحث کردن که آکیف یک دفعه تبلتش را برمیدارد و میبینه کشتی سیگنال نداره حسابی میترسه و یکی از کارمند هاش جلیل را صدا میزنه و ازش میپرسه که چرا سیگنال نداره؟ چی شده؟ او پیگیری میکنه و بهش میگه متاسفانه هیچ ردی از کشتی پیدا نمیشه و نمیتونیم باهاشون ارتباط بگیریم! اکیف حالش بد میشه و رو زمین میافته و میگه همه ی سرمایه ام رفت! او سریعاً به دکتر زنگ میزنه تا به اونجا بیاد و معاینه اش کنه. دخترها در کافه مدرسه نشستن و با همدیگه در حال صحبت کردن هستند و میگن اگه جلوی این کارها را نگیریم و به پسرها نگیم نه تنها دوست پسرامون بلکه همه ازمون فاصله می گیرن باید همه چیزو بهشون بگیم! همان موقع پلیس ها به اینجا میان و به دختر ها میگن که ازتون به جرم ارتکاب به قتل و صدمه زدن به اموال شکایت شده. پسرها شوکه میشن و میگن اینجا چه خبره؟ یعنی چی؟ پسرها رو به امیر و تولگا میگن زیر سر شماست؟ آنها می خندند که عمر میگه هنوز نمیدونم چی شده ولی منتظر باش میام سراغت و از اونجا میرن. دخترها را به بازداشتگاه میبرند آسیه میگه خدا ازش نگذره همه کارهایی که خواسته بود را انجام دادیم ولی بازم مارو انداخت اینجا. آنها گیج شدن و نمیدونن باید چیکار کنن پسر ها به اونجا میرن و بهشون میگن ماجرا چیه تعریف کنید ببینیم چی شده اوگولجان میگه از روزی که گفت این هاریکا حالش بده میریم پیشش یه جوری شدین هیچکدومتون کارهای عقلانی انجام ندادین بگین چه اتفاقی افتاده!

آسیه میگه از قصد کاری نکردیم سپس شروع می‌کنند به تعریف کردن همه ماجرا. شنگول و اورهان ماجرا را می فهمند و سریع خودشون را به کلانتری میرسونن آنها تو حیاط با هم دیگه دعوا می کنند شنگول به اورهال میگه چند روز افتادم زندان بچه ها رو گذاشتم پیشت ببین سر از کجا درآوردن! انقدر سرگرم خوش گذرونی خودت شدی که از بچه‌ها غافل شده. اورهان با کلافگی میگه بس کن تورو خدا اینجا دیگه بس کن تو که صبح تا شب پیش بچه ها هستی بهشون رسیدگی می کنی چرا خبر نداری از چیزی و کارشون به اینجا کشیده؟ بعد از چند دقیقه سوزان به اینجا میاد و میگه دختر ها هنوز اونجان؟ چی شده ماجرا چیه؟ شنگول میگه نمیدونیم راه نمیدن بریم داخل پسرها رفتند تو بیان بیرون میفهمیم ماجرا چیه. اکیف در شرکت وقتی حالش کمی بهتر میشه میگه همه زندگیمو از دست دادم نباهت میگه انقدر حرص مال دنیارو نخور سلامتیت مهمتره بعد از رفتن نباهت اکیف به مشاور خبر میده تا به داخل اتاقش برود او با عصبانیت بهش میگه بیمه چیزی پرداخت میکنه دیگه؟ او بهش میگه آره ولی خیلی زیاد نیست او میگه مثلاً چقدر؟ مشاور بهش میگه ۲۰۰ هزار تا آکیف میگه ۲۰۰ هزار تا چی؟ جلیل بهش جواب میده لیر آکیف با عصبانیت میگه من سیصد میلیون سرمایه ام بر باد رفته فقط ۲۰۰ هزار تا میدن؟ مشاور بهش میگه خودتون اینجوری خواستین گفتین وانمود کنیم ارزش بار کمه تا به بیمه کمتر پرداخت کنیم که اینجوری بیشتر سود کنیم او با کلافگی ازش میخواد تا از اونجا بره. پسر ها بیرون میان و ماجرا را برای شنگول و اورهان به همراه سوزان تعریف می کنند آنها به داخل میرن تا بچه ها را ببینند دوروک به پدرش زنگ میزنه و ازش یک وکیل خوب میخواد او بهش میگه باشه الان به وکیل شرکت زنگ بزن بگو من فرستادمت خودش میدونه باید چیکار کنه. از طرفی عمر با اوگولجان و برک به پارکینگ باشگاهی که امیر و تولگا رفتن میرن سپس جلوشون رو میگیرن و ازشون میخوان تا رضایت بدن اما امیر قبول نمیکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا