خلاصه داستان قسمت ۱۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۵۹ سریال ترکی خواهران و برادران

آسیه و عمر تو خانه نشستن و از اونجایی که روز مادره یاد گذشته می افتند و گریه شان میگیرند. آنها یاد خاطره ای می افتند که مادرشون روز مادر پیششون میره و بهشون میگه چقدر به خودتون رسیدین خبریه؟ نکنه مناسبت خاصیه؟! آسیه و عمر الکی میگن نه میخوایم با بچه‌ها بریم بیرون واسه همین از اونور هم دیر وقت میایم شما منتظر ما نمونین! وقتی از خانه بیرون میرن امل با یه دسته گل به طرف مادرشون میره و بهش روزشو تبریک میگه و میز صبحانه مفصلی که چیدند را بهش نشون میدن، خدیجه حسابی جا خورده و بهشون میگه منو خیلی سورپرایز کردین و ازشون تشکر میکنه سپس بعد از بغل کردنشون سر میز صبحانه میشینن. آسیه و عمر با یادآوری این خاطره از مادرشون گریه شان شدت میگیره سپس آسیه میگه بسه دیگه پاشو بریم مدرسه که دیر نرسیم سپس آسیه وقتی از خانه بیرون میره میبینه که امل کنار یه میز صبحانه با یه دسته گل تو دستش وایساده و از آسیه تشکر میکنه که واسشون مادری میکنه و روز مادرو بهش تبریک میگن آسیه امل را بغل میکنه و میگه این چه کاری بود که کردی و ازش تشکر میگنه عمر هم با یه دسته گل پیشش میره و میگه این فکر امل بود روزت مبارک و آسیه از خوشحالی نمیدونه باید چیکار کنه. تو مدرسه اوزگه پیش دوروک میره و میگه تو فکر کردی کی هستی؟ چطور تونستی همچین بازی با من بکنی؟ دوروک میگه شرمنده ولی واقعا فکر کردی من تو این شرایط آسیه را تنها میزارم؟ امیر از راه میرسه و میگه از خواهرم و سگم دور بمون از هرچی که مال منه دور بمون! دوروک میگه والا منم خیلی خوشم نمیاد نزدیکتون بشم پس متقابله حسمون و بهتره که هم شما از ما دور بمونین هم ما از شما و از اونجا میره.

برک به دوروک میگه مامانم میخواد دخترهارو اخراج کنه! دوروک میگه چی؟ برک میگه گفنش آبروی مدرسه رفته قبلا فرجه داده بوده سپس ادامه میده و میگه باید یه راهی باشه چیکار کنیم؟ دستیار اکیف تو شرکت پیش نباهت و آیلا میره تا ازشون امضاء های لازمو بگیره اکیف پیششون میره و میگه چیشد؟ شرکت تاسیس شد؟ نباهت تایید میکنه و میگه آره به اسم نبایلا. اکیف میگه نبایلا؟ نباهت تایید میکنه و میگه بله تلفیق آیلا و نباهت، آکیف جلوی خنده اش را میگیره و میگه خوبه و از اتاق بیرون میره. او از دستیارش میپرسه که همه چیز اوکیه؟ این پت و مت که چیزی نفهمیدن؟ دستیارش بهش میگه نه خیالتون راحت. شنگول موقع برگشت به خانه از بازار با نباهت زنگ میزنه و میگه زنگ زدم حالتونو بپرسم اخه چند وقت بود مشکلات خانوادگی داشتم دارم طلاق میگیرم گفتم ببینم هنوز به کارگر احتیاج دارین اگه دارین بام خونتون. نباهت میگه نه من دیگه خونه نیستم شرکت تاسیس کردم دنبال کارهای خودمم به خدمه احتیاجی ندارم. شنگول ازش میپرسه تو شرکت چی؟ کاری واسم ندارین؟ نباهت وقتی میفهمه اونم داره طلاق میگیره میگه بیا شرکت کارهای خدماتی انجام بده شنگول خوشحال میشه و از اونجا در حال رد شدنه که با گونور روبرو میشه. انها باهمدیگه کل کل و بحث میکنن و گونور بهش میگه همین کاراتو کردی که اورهان ازت دست کشیده اومده سمت من، شنگول با شنیدن این حرف عصبی میشه و موهاشو میگیره و میکشه گونور از قصد داد میزنه و میشینه رو زمین کمک میخواد که شنگول میگه انقدر فیلم بازی نکن و از اونجا میره. دخترهل وقتی به مدرسه میرن آیلا پیششون میره و میگه بهتون گوشزد کرده بودم که دیگه نمیخوام دعوایی اینجا راه بیوفته واستون کمیته انضباطی تشکیل میدیم. وقتی ایلا از اونجا میره بچه ها جا میخورن و میگن بدبخت شدیم اگه اخراج بشیم چی؟

همگی میرن تو کافه میشینن و فکر میکنن که چیکار باید بکنن امیر و اوزگه به اونجا میرن و میگن چیشده؟ دارین خداحافظی میکنین باهمدیگه؟ انها کمی باهم بحث میکنن در آخر ایبیکه میره رو صندلی و با صدای بلند ماجرارو برای همه تعریف میکنه امیر بهش میگه بس کن بیا پایین، اما عمر میگه چرا؟ تازه اینجاش خیلی باحاله گوش کن! سپس سوزی به آیبیکه اضافه میشه و ادامه ی ماجرارو میگه بعد از سوزی نوبت به آسیه میرسه و میگه اگه کسی اینجا وحشی باشه اون امیر هستش نه ما! هاریکا هم شروع میکنه و میگه هروقت داشتن بهتون بی احترامی میکردن و رفتار خوبی نداشتن باهاتون پنهان نکنین واسه خودتون ارزش قائل بشین. بعد از حرف زدن دخترها دوروک میگه حالا میخوان به خاطر این پسر این دخترهارو اخراج کنن اگه اخراج بشن منم از این مدرسه میرم، برک و عمر و اوگولجان هم پشن سرش میگن سپس بقیه بچه های مدرسه هم به آنها ملحق میشن همگی به سرگروهی برک نامه مینویسن که اگه دخترها اخراج بشن اونا هم پرونده هاشونو میگیرن و از این مدرسه میرن. برک برگه هارو به اتاق بوراک میبره که ایلا مادرش هم اونجاست. آیلا میپرسه این چیه دیگه؟ برک میگه خودت بخون میفهمی آیلا حرص میخوره و میگه اینجا چخبره؟ شوخیتون گرفته؟ این موقع از ترم کجا میخواین برین؟ برک میگه میتونی اخراجشون کنی تا ببینی میریم یا نه! برک از اتاق بیرون میره که دوروک و بچه ها ازش میپرسن چیشد؟ مامانت منصرف شد؟ برک میگه نه اصرار داره که اخراجشون کنه! همگی بهم میریزن و میگن حالا باید کجا بریم مدرسه؟ برک لبخند میزنه و میگه مگه میشه مخالفت کنه؟ وقتی دید برگه هارو بیخیال اخراج کردنتون شد آنها خوشحال میشنو خدارو شکر میکنن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا