خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۱۵ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۱۵ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۱۵ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

بچه های سرگن به پدرشون میگن اینجا چخبره؟ لیست چیه؟ سرگن میگه اینا همش دروغه ما فقط حرف های همدیگه را قبول میکنیم مگه نه؟ ییلدریم با خودش آزرا را به یک جای خلوت می برد آزرا از چیزی که شنیده حسابی شوکه شده و به ییلدریم میگه الان چه اتفاقی افتاد؟ چی گفتن اونا؟ مگه میشه؟ ییلدریم میگه بهتره با خودش صحبت کنی آزرا با عصبانیت بهش میگه چیه؟ میخوای بگی من که بهت گفته بودم اینجوری میشه؟ و ازش میخواد تا تنهاش بزاره. گونش پیش صنم میره و با عصبانیت باهاش دعوا میکنه و میگه تو یه ادمی هستی که فقط میخوای همه چیو از هم بپاشی! صنم بهش میگه بالاخره باید یه روزی با واقعیت روبرو میشدی اما گونش چمدانش را جمع کرده و میخواد از اونجا بره که صنم سعی میکنه جلوشو بگیره و باهم دعوا میکنن چولپان میره تا ببینه چخبره و به گونش میگه هیچکی از این خونه هیچ جا نمیره! همان موقع اخبار مصاحبه آزرا را نشون میده و آنها هم از ماجرا و بودن اسم سرگن تو اون لیست مطلع و شوکه میشن. آزرا به خانه میره که بحث کردن سرگن با بچه ها را میبینه و بهشون میگه اینجا چخبره؟ چیشده؟ بچه هایش پیشش میرن و ازش میخوان تا ناراحت نباشه و بهش میگن ما به بابا اعتماد داریم تو هم داری مگه نه؟ بابا بهمون دروغ نمیگه آزرا به سرگن نگاه میکنه که بهش میگه تلویزیون روشن بود. آزرا به دختر بزرگش میرای میگه تو بچه ها را با خودت ببر سینما. بعد از رفتن آنها آز ا به سرگن میگه چطور تونستی همچین کاری کنی؟ چرا؟ سرگن میگه باور کن من کاری نکردم برای یه پرونده بوده دوستم ازم خواست زنشو امتحان کنم همین سریع هم حسابو بستم. آزرا میگه فکر نمیکردم پرونده های طلاقو قبول میکنی! سرگن حرف خودشو میزنه که آزرا داد میزنه و میگه ساید بتونی با این حرف ها بچه ها را قانع کنی ولی من بچه نیستم که این حرفاتو باور کنم!

سرگن مدام با گریه بهش میگه من دوست دارم قسم میخورم با کسی قرار نزاشتم کسیو ندیدم! آزرا بهش میگه به من نزدیک نشو طپس شروع میکنه یکسری وسایل به طرفش پرت کردن و سریعا به اتاق میره و در را قفل میکنه. سرگن پشت در میشینه و ازش عذرخواهی میکنه سپس با گریه ازش میخواد تا بهش یه فرصت دیگه بده و میگه که چقدر خانواده اش را دوست داره و خانواده ای که داره یکی از بزرگترین آرزوهاش بوده آزرا با گریه ازش میخواد تا ساکت بشه و اصلا حرف نزنه سپس میگه از اونجا بره سرگن قبول میکنه و وقتی در خانه را باز میکنه با چولپان، صنم و گونش روبرو میشه. چولپان بهش میگه واقعا واست متاسفم تو چجوری تونستی؟ فکر کردم ادم خوبی هستی راه دادمت به داخل خانواده ام! ولی انگار لیاقت دختر منو نداشتی! سپس وارد خونه میشن. چولپان آزرا را صدا میزنه که او وقتی صدای مادرشو میشینه خودشو جمع و جور میکنه و پیششون میره و میگه اینجا چیکار میکنین؟ اتفاقی افتاده؟ سپس همه چیز را طبیعی جلوه میده اما چولپان بهش میگه لازم نیست واسمون نقش بازی کنی میدونیم چیشده! آزرا عصبی میشه و میگه پس چرا اومدی؟ اومدی بگی دیدی گفتم همون چیزی که گفته بود شد؟! چولپان میگه نه اومدیم بگیم ما کنارتیم و او را در آغوش میگیرن سپس باهم گریه میکنن. بعد از آروم شدنش باهم حرف میزنن و چولپان میگه خوب باهم حرف زدین؟ چی گفت؟ آزرا میگه هیچی به بچه ها گفته یه پرونده بوده که برای امتحان کردن زن دوستش برنامه را ریخته بعدم پاک کرده اصلا کسیو ندیده و این حرفا! گونش میگه باور کردن؟ آزرا میگه بچه ها شاید ولی میرای نه! صنم میگه تو چی؟ باور مردی؟ آزرا میگه نه مگه بچه ام؟ چولپان میگه خوب شاید همینجوری بوده باشه! راسیتش من اصلا باور نمیکنم که سرگن اینجور آدمی باشه!

گونش هم همینو میگه که صنم کلافه میشه سپس گومش میپرسه حالا اگه واقعا با زن های دیگه حرف میزده باشه چی؟ ازش جدا میشی؟ آزرا میگه تا دیروز آره ولی وقتی تو موقعیتش قرار میگیری خیلی سخته سپس به مادرش میگه دردی که تو هم کشیدی همیمجوری بود؟چولپان گریه میکنه و همدیگرو در آغوش میگیرن سپس صنم به خودش میگه مرگ یه بار شیون هم یه بار باید بگم و تا میخواد ماجرای بوسه سرگن را بگه زنگ در خورده میشه.  بچه هاش به داخل میان آزرا با حالی خوب به استقبالشون میره که چولپان میگه انگار نه انگار همین الان گریه میکرد میبینین! همش به خاطر بچه هاشه. سرگن بیرون از خانه به دوست دخترش زنگ میزنه و میگه تا اطلاع ثانویه با هم کاری نداریم تا خودم بهت زنگ بزنم. تو موسسه حقوقی آرمان جلسه ای ترتیب داده شده و آرمان حال آزرا را از ییلدریم میپرسه او بهش میگه زیاد حالش خوب نیست ولی زن خیلی قویه میدونم که از پسش بر میاد سپس یکی از همکارهای آزرا سهی میکنه زیرآبشو بزنه و تمام پرونده هاشو بگیره و میگه آزرا خانم دیگه وجه خوبی نداره و شروع میکنه به بدگویی که ییلدریم میگه معلوم هست داری چی میگی؟ کسی که باید خجالت بکشه آزرا نیست یکی دیگه ست و باهاش دعوا میکنه که آرمان هم پشت ییلدریم درمیاد. شب سرگن وقتی به خانه میاد روی زمین پایین تخت جا میندازه میخوابه. فردا صبح بچه های کوچک آزرا بهم میگن که باید خودمو خوشحال نشون بدیم و انگار که چیزی نشده تا مامان بتونه بابارو ببخشه. سر میز صبحانه آزرا و سرگن متوجه رفتار متفاوت میرای با پدرش میشه بعد از رفتن بچه ها آزرا به سرگن میگه اینجا هیچی مثل قبل نیست پس الکی معمولی جلوه نده اوضاعو و میره. آزرا به دفتر که میرسه متوجه نگاه های سنگین روی خودش می شود. فوندای پیشش میره و میگه از طرف آلپای یه توافق نامه جدید اومده آزرا با دیدن اون توافق نامه میگه خیلی خوبه به سنگول زنگ بزن بیاد کارو تموم کنیم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا