خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۶۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۶۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه گلبن را صدا می‌زنند تا بیاد سوپی که درست کرده را بچشد سپس در ظرفی میریزه و به همراه دماسنج به نریمان میده تا به هتل ببره و به ناجی بده. ناجی از نریمان تشکر میکنه و بهش میگه به صفیه بگو خیلی خوشحال شدم که به کتابخونه اومد و بابت سوپ ازش تشکر کن صفیه از پشت پنجره به اتاق ناجی نگاه می کنه تا ببینه نریمان کی بهش تحویل میده. همان موقع هان از راه میرسه و به صفیه میگه باید باهم حرف بزنیم صفیه بهش بگی یه وقته دیگه الان نمیتونپ، هان بهش میگه ضروریه سپس به صفیه میگه جیلانو اینجا دعوت نمیکنی. صفیه بهش میگه که به تو ربطی نداره اون مهمون منه وقتی میاد که تو اصلاً خونه نیستی هان بهش می‌گه اون موقع که من خودمو میکشتم نمیزاشتی بیاد تو الان چی شده که دعوتش می کنی برای قهوه خوردن؟ اگه میخواین با هم وقت بگذرونید باهاش بیرون قرار بزار اینجا حق نداره بیاد. بعد از رفتنش گلبن به صفیه میگه یه خورده حق داره آبجی اون موقع که دوست داشت نمیزاشتی بیاد الان که دوست نداره دعوت می کنی اذیت میشه بچه.

حکمت با دیدن سوپ با کنایه به صفیه میگه ببین وقتی حرف ناجی وسط باشه چه غذایی درست میکنه چه رنگ و بوی ولی اگه واسه ما باشه ماکارونی درست میکنه با جعفری. هان به خانه جیلان میره و مجسمه ای که برداشته بود را بهش میده و میگه دیگه لازم نیست بری اونجا خودم برات آوردم. هان میخواد بره که دستش را میگیره و صداش میزنه، هان وقتی دستش به دست جیلان می خوره یاد خاطره ای میوفته که” جیلان گریه میکنه برای اینکه نمایشگاه اش راه نیفتاد و دلداری میده و میگه یه نفر دیگه را پیدا میکنیم غصه نخور اما جیلان با گریه و عصبانیت ازش می خواد تا از اونجا بره و تنهاش بزاره هان بهش میگه شاید تقصیر منه نباید انقدر دوست داشته باشم بهت نزدیک بشم شاید دیر به دیر باید ببینمت میخواد بره که جیلان جلوشو میگیره و بهش میگه نه هان کمتر از این نمیشه و با گریه او را به آغوش می کشد.” هان با نگاهش بهش می‌فهماند که دستش را ول کنه ازش میپرسه تو واسه چی برگشتی چی میخوای از جون من؟

جیلان میگه بیا باهم دیگه کمی حرف بزنیم و قهوه بخوریم هان بهش میگه تپش قلب دارم جیلان با کنایه میپرسه از کی تا حالا؟ هان ازش میپرسه حرف حسابت چیه!؟ جیلان بهش میگه چه جوری میتونی وقتی جفتمون تو یه شهریم ازم دور بمونی؟ و با چشمانی اشکی بهش چشم می دوزد، هان کمی بهش چشم می دوزد و همان موقع صدای هم خانه‌اش را می شنود که به جیلان میگه فیلم شروع شد چرا نمیای پس؟ هان پوزخند میزنه و با کنایه بهش میگه عین همین از دستش نده دیگه پیداش نمی کنی و میره. نریمان وقتی به خانه بر میگرده صفیه ازش سوال های مختلفی میپرسه که کلافه میشه و میگه خودت برو بپرس ازش در ضمن میدونی چرا تومریس بیمار شده؟ وقتی تو گم شدی ناجی کتابخانه را بسته و با تومریس به دنبال تو میگشتن و بهش میگه غرورتو این دفعه بزار کنار و برو ازش حالشو بپرس. بعد از رفتن نریمان صفیه ناراحت میشه و با خودش میگه اون بچه به خاطر من مریض شده و سپس روپوششو میپوشه و به سختی به طرف هتل میره. ناجی وقتی در را باز میکنه از دیدن صفیه خوشحال میشه و بهش میگه خوش اومدی.

صفیه حال تومریس را میپرسه و میگه غذاشو خورد؟ تبش اومد پایین؟ حالش چطوره؟ ناجی بهش میگه سوپ کم خورد و همش خوابه هنوزم تب داره سپس صفحه چشمش به اتاقش میوفته و به ناجی میگه این چه وضعشه ناجی؟ همه جارو کثافت برداشته خوب معلومه بچه مریض میشه. ناجی بهش میگه خوب چه کار کنم وقت نکردم تمیز کنم میخوای بیا تو، تو تمیز کن یا اگه می خوای بیا کنار تومریس بشین تا من تمیز کنم! صفیه با نگرانی به اتاق نگاه میکنه که ناجی می گه آهان فهمیدم می ترسی که تو هم مریض بشی نمیخواد بیای اما صفیه بهش میگه باشه و به داخل اتاق میره و کنار تومریس میره و بهش میگه ناجی این بچه باید آب زیاد بخوره میرم به بایرام بگم بگیره واسش، ناجی بهش میگه نمیخواد این موقع شب بایرام را از خونه بکشیم بیرون خودم میرم به پذیرش و آب می گیرم و از صفیه می خواد تا کنار تومریس بمونه او هم قبول میکنه.

صفیه بعد از رفتن ناجی پتو را کنار میزنه که تومریس فکر میکنه مادرشه و صداش میزنه مامان تویی اومدی؟ و دستشو می گیره و بهش میگه همینجا بمون نرو. صفیه شوکه میشه و میخواد دستش را عقب بکشه اما دلش به حالش میسوزه و کاری نمیکنم ناجی آنها را با هم می بینه و لبخند میزنه. فردای آنروز صفیه تو آشپزخانه هست که زنگ در زده میشه و وقتی در را باز میکنه میبینه جیلانه برایش صندل میذاره و یک دفعه میبینه بسته ای بزرگ همراشه ازش میپرسه اون چیه؟ میگه هان ازش خوشش اومده بود گفتم بهش بدم. صفیه میگه بذار همونجوری باشه خودش هر کاری میخواد بکنه. گلبن به اونجا میاد و به صفیه میگه باز هم این اومده که! جیلان میگه یه قهوه میخورم میرم نمیمونم زیاد سپس بهش میگه جاتون عوض شده؟ قبلاً صفیه مشکل داشت نه تو! گلبن میگه بالاخره دیدن برادرم تو اون حال حالمو بد می کرد و به داخل میاد. صفیه تو آشپزخونه هست که جیلان بهش میگه کمک نمیخوای؟ و با خنده میگه شوخی کرده است.

هنوز هم کسی راه ندادی تو آشپزخونه به جز گلبن؟ صفیه میگه چند وقت پیش یه نفر دیگه هم اومد. جیلان جا میخوره و میگه کی؟ صفیه میگه اینجی دختر خیلی خوب بود خیلی صبور بود. اسد در خانه را میزنه که چیلان در را باز میکنه و اسد حسابی شوکه میشه. آنجا متوجه میشه که اسد و گلبن با هم نامزد کردن و حسابی شوکه میشه و تبریک میگه. اسرا پیش اسد و گلبن میاد و متوجه میشه که میخوان برن نمایشگاه جیلان اسرا بهشون میگه منم باهاتون میام. صفیه بعد از خوردن قهوه به جیلان میگه شروع کردن یک عشق تازه برای هان درصدش خیلی کمه اما اگه شد اگه قول بدی که دیگه تنهاش نذاری منم قول میدم که باهاتون کاری نداشته باشم و مخالفت نکنم. جیلان میگه متوجه نشدی؟ من به خاطر مخالفت تو نرفتم به خاطر این رفتم که با هان زندگی نکنم صفیه میپرسه حالا چرا برگشتی؟ جیلان می گه چون فهمیدم بدون اون نمیتونم زندگی کنم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا