خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۶۰ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۶۰ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی تازه عروس

شب بلا در اتاقش نشسته و در حال گریه کردن است. قلندر پیشش میره و کنارش می نشیند او بلا رو دلداری میده و بهش میگه نگران نباشه چون هازار برای خدمت کردن به کشورش رفته بعد از چند دقیقه در اتاق بلا دوباره زده میشه و جاری هایش وارد می شوند آنها با دیدن قلندر خان جا می‌خورد و میخوان برن که قلندر میگه شما وایسین پیش بلا من میرم. آفت و نازگل به بلا میگن ما آمدیم تا پیشت بخوابیم که تنها نباشی و هر کدامشان یک طرف بلا دراز میکشن فردای آن روز بلا در حال آماده کردن صبحانه است اما چون دل و دماغ نداره و ناراحته بشقاب از دستش می افتد و می شکند آسیه جا میخوره از صداش و با بلا شروع به بحث و دعوا کردن میکند قلندر صدایش را می شنود و پیش آنها میره او آسیه را سرزنش می کنه و ازش میخواد تا با بلا درست رفتار کنه و میگه بلا الان دیگه امانت هازار دست ماست باید ازش مراقبت کنیم. کامیلا یکدفعه سرزده به داخل آشپزخانه میره و به هووها میگه پاشین باید تکلیف اون جعبه را روشن کنیم قلندر جا میخوره و میگه منظور تو کدوم جعبه است ؟ کامیلا سریع میگه منظورش این بود که رو جعبه نشستیم پاشین بریم ورزش کنیم آنها با همدیگه به طرف سالن میرن اما میبیند جعبه سر جایش نیست سپس شوکه میشن و به دنبال جعبه میگردن. آنها از پنجره تو حیاط را می‌بینند که هلگا جعبه را زیر یک درخت برده و در حال عکاسی از اونه. آنها با عصبانیت است به طرفش میرند و او را به دزدی متهم میکنند که بدون اجازه وسیله را برداشته و آورده تو حیاط و داره ازش عکس میگیره قلندر پیششون میره و میگه اشکالی نداره بذار عکسشو بگیره اما به تنهایی نباید از جعبه فقط عکس بگیره سپس خودش کنار جعبه می ایستد و هرگاه شروع به عکس گرفتن میکند.

آنها بعد از گرفتن عکسشان با جعبه به اتاق کامیلا میرن و جعبه را رو به روی خودشان می گذارند کامیلا میگه شاید در جعبه با اثر انگشت باز میشه! عایشه میگه من یه فیلم دیدم که در یک غار با گفتن جمله ی باز شو، در باز میشد سپس همه آنها با زبان های مختلفی که بلدن و تن های مختلف صدا این جمله را می گویند اما در جعبه باز نمیشه. باران و شیرین کنار کاروان نشستن که باران یکدفعه مجله را از تو دست شیرین میگیره و میگه بزار ببینم چی داری میخونی او با یه متن روبرو میشه که نوشته پای شوهر خودتان را ماساژ بدین باران به شیرین میگه که این کار را انجام بده اما شیرین میگه بدش میاد و این کار رو انجام نمیده سپس به داخل کاروان میره تا لباسش را عوض کند و شلوارکی کوتاه می پوشد و باران ازش میخواد تا بره عوضش کن اما شیرین به حرفش گوش نمیده لجبازی آنها از همینجا شروع میشه. باران بهش میگه پس به جاش باید پاهای منو بشوری شیرین این کار را انجام میده ولی موقع شستن پای او زخم میشه باران بهش میگه تو برای تنبیه شدن یا باید شلوار بلند بپوشی یا باید همه کارها را به تنهایی انجام بدی او از شیرین میخواد تا کل کاروان را بشوید و برای آتیش هیزم خرد کنه سپس ادامه میده و میگه یک کار راحت تر هم هست که شلوار بلند بپوشه شیرین میگه من اصلاً لباسمو عوض نمیکنم و شروع میکنه به شستن و هیزم شکستن.

قلندر در حیاط عمارت در حال قدم زدن هست که میبینه هلگا داره به زبان آلمانی با تلفن صحبت می کنه او پشت تلفن میگه خیلی گشتم ولی اون چیزیو که میگی پیدا نکردم باز هم میگردم پیدا کردم بهتون اطلاع میدم. هلگا پشت تلفن به پشت خطش میگه قلندر خان داره از دور منو نگاه میکنه اما خیالت راحت باشه به زبان آلمانی حرف میزنیم و اون این زبانو بلد نیست و نمیفهمه چی داریم میگیم قلندر با ایما و اشاره به هلگا میگه که راحت باشه و او سریع به طرف کامیل برمیگرده قلندر به کامیل میگه یه نفر دیگه هم از رازمون خبر داره کامیل میپرسه منظورت کیه؟ قلندر میگه هلگا الان شنیدم که داشت با زبان آلمانی با یه نفر صحبت میکرد و فکر میکرد که من نمیفهمم زبانشو سپس ادامه میده و میگه هلگا ماموره کامیل میخنده و میگه فامیل تو همیشه منو غافلگیر و سورپرایز میکنی نمیدونستم که زبان آلمانی هم بلدی سپس با همدیگه تصمیم میگیرند از دور هلگا را زیر نظر داشته باشند و در صورت لزوم ازش عکس و فیلم بگیرند تا مدرک داشته باشند برای این حرفشون و بتونن ثابت کنند که او جاسوسه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا