خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی خواهران و برادران

اوگولجان و آیبیکه تو خانه نشستن و باهم در گوشی حرف میزنن و منتظرن تا اورهان پدرشون به اونجا بیاد که غذا بخورن و کیکو بیارن. شنگول به اونجا میاد و هنوز از دستشون ناراحته که از اون گونور پول گرفتن واسه موتور سپس آنها بهش میگن که دیگه تصمیم گرفتن بچه های خوبی بشن که لیاقت مادرشونو داشته باشن و ازش میخوان تا ببخشه اونارو شنگول میگه آره واسه همینه روز مادرو فراموش کردین آره؟ و با ناراحتی به داخل آشپزخانه میره. اوگولجان به آیبیکه میگه بهش پیام بده بگو واسه شام نمیاد حداقل واسه کیک بیاد وگرنه مامان میکشه مارو! شنگول در حال غر زدن از تو کابینت استکان برمیداره که یکدفعه یه جعبه اونجا میبینه شنگول جا میخوره و میگه این چیه دیگه؟ سپس با باز کردنش میبینه میگه و حسابی خوشحال میشه و میگه گناه بچه هامو شستم الکی بهشون تهمت زدم! سپس با خوشحالی میره پیش بچه هایش و اونارو در آغوش میگیره آیبیکه و اوگولجان بهش تبریک میگن سپس آیبیکه میگه یه سورپرایز دیگه هم البته واست داریم سپس بهش میگه که به بابا گفتیم بیاد اینجا تا باهمدیگه کیک بخوریم شنگول میگه یعنی میخواد بیاد؟ چجوری میتونه از اون رئیسش دل بکنه بیاد! آسیه و عمر تو خانه شان نشستن و منتظر اینن که سوتلاژی که درست کردن سرد بشه بعد بخورن آنها یاد خاطره ای می افتند که روز مادر سال گذشته مادرشون واسشون سوتلاژ درست کرده بوده و آنها که خیلی هل بودن برای خوردن اون غذافوت میکردن تا زودتر سرد بشه. عمر با چشمانی گریان بهشون میگه فکر کنم دیگه سرد شده بچه ها بخورین آسیه میگه دو روز بعدش فوت کردن آره؟ او تایید میکنه که آسیه یکدفعه گریه اش شدت میگیره و میگه من خیلی دلم واسه مامان تنگ شده عمر او را در آغوش میگیره و ازش میخواد تا آروم باشه.

اورهان وقتی میخواد به طرف خانه بره برای خوردن شام گونور خودشو میزنه به درد که مچ پاش پیچ خورده و نمیتونه تکون بده اورهان مجبور بشه بمونه و روی پایش یخ بزاره گونور مدام ازش تشکر میکنه و میگه چه خوب شد که تو بودی وگرنه من باید چیکار میکردم! شنگول تو خانه به آیبیکه و اوگولجان میگه که اون نمیاد یه چیزی گفته که شمارو از سرش باز کنه دیگه باور کنین این حقیقتو که مارو از زندگیش بیرون کرده! گونور به اورهان میگه ببخشید تورو از کار و زندگیم انداختم میخواستی بری خونتون! اورهان به گونور میگه نه واسه شام که منصرف شده بودم اصلا نمیخواستم برم واسه بچه هام مهم نیست ولی میخوایم این توافق نامه طلاقو که امضاء کردم برم بدم بهش! گونور با شنیدن این حرف میگه پس برو زودتر دیگه من حالم بهتره خوبم و اونو راهی میکنه تا به خانه شان بره بعد از رفتنش به خودش میگه خوب زودتر میگفتی میخوای اون طلاق نامه را بری بدی بهش اصلا خودم کولت میکردم میبرمت و میخنده. اورهان به خانه میره و به محض ورودش با شنگول بحث میکنه و توافق نامه طلاق را بهش میده و از اونجا میره. شنگول میگه بیا اینم از کادوی پدرتون خجالتم نمیکشه! فردای آن روز تو شرکت آیلا و نباهت جشنی گرفتن و خبرنگارها را هم مطلع کردن تا خبر تهیه کنن. سوزان به اونجا میره و میگه نمیخوای بدونی به عنوان چی اینجام؟ به عنوان مدیرعامل کل مجموعه آتاکل! نباهت میگه آره منم شنیدم شوکه شدم ولی یه چیزیو بهت بگم که آکیف این کارو هیچ وقت نمیکنه اگه الان انجام داده حتما یه نقشه ای زیر سر داره! سوزان میگه داری از روی حرصت اینو میگی چون هیچ وقت همچین کاری واست نکرده نباهت میخنده و میگه نه این خوبیاش بخوره تو سرش من نمیخوام!

پسرها به خانه ی سوزی دعوت شدن همگی جلوی در خانه سوزی هم مان میرسن و اوگولجان میگه میترسم الان درو امیر باز کنه! دوروک میگه لفظشو نیا ایشالله که اینجوری نیست. اونا در میزنن که سوزی و آیبیکه به استقبالشون میرن و دعوتشون میکنن داخل سپس به تراس میرن و با دیدن میز مفصل صبحانه جا میخوره و میگن اینجا واقعا جشنه! بعد از نشستنشون سوزی و آیبیکه میگن که به خاطر کاری که واسمون کردین و مارو سرزنش نکردین گفتیم واسه تشکر یه سورپرایز کوچولو ترتیب بدیم سپس به دوروک میگه که آسیه رفته سیمین مغزدار مورد علاقه تو بخره بیاد. اونا هرکدام میبینن صبحانه مورد علاقه شان جلوشونه و شروع میکنن به خوردن. تو شرکت خبرنگارها میخوان تا باهمدیگه وایسن تا عکس بگیرن که یکدفعه پلیس ها میان و سوزان را به جرم پرداخت نکردن جرایم سنگین بازداشت میکنن سوزان میگه از کدوم جریمه صحبت میکنین؟ سپس با آکیف حرف میزنه و میفهمه که شرکت ورشکست را به نام او زده او حسابی عصبی میشه و باهاش دعوا میکنه نباهت و آیلا میخندن. هاریکا میگه خدا ازت نگذره آکیف! و با عصبانیت از اونجا میره. بعد از مهمونی خونه سوزان بچه ها به طرف خانه در حال حرکتن که وقتی میرسن میبینن که هنوز بیرونه شنگول و در را قفل کرده. عمر بهشون میگه پاشین بریم خونه ما تا بیان آنها وقتی به خانه میرن بعد از چند دقیقه هاریکا به اونجا میاد عمر با دیدن ظاهر آشفته اش ازش میپرسه چیشده؟ هاریکا میگه مامانم به خاطر اون مرتیکه افتاد زندان منم جاییو ندارم برم نمیخوام خونه اون عوضیم بمونم میتونم اینجا پیشتون بمونم فعلا؟ عمر با شنیدن این حرفا شوکه میشه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا