خلاصه داستان قسمت ۱۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۱۶۱ سریال ترکی خواهران و برادران
هاریکا ماجرارو برای آنها تعریف میکنه اوگولجان میگه واقعا باورم نمیشه اون مرد همچین کاری کرده باشه! هاریکا میگه اون عوضی زندگی من و مامانمو سیاه کرده! و در ادامه ازش تشکر میکنه که از جلوی در ردش نکرده بره عمر میگه نه بابا درسته بلای جونمی ولی خوب خواهرمی از طرفی آسیه هم میگه تا هروقت میخوای میتونی اینجا بمونی. عمر میپرسه کدوم کلانتری رفتن؟ و میخوان به اونجا برن که هاریکا میگه اول بریم خونه آکیف چون هیچ لباسی ندارم همشون اونجاست عمر قبول میکنه و از اونجا میرن. آیبیکه میگه زندگی کردن با هاریکا واقعا سخته آسیه تایید میکنه ولی میگه کاری نمیشه کرد خواهر عمره! اوگولجان میگه خدا صبرت بده. تو شرکت نباهت به آیلا میگه درسته از سوزان عصبیم ولی واقعا دلم واسش میسوزه خیلی بد آورد بدون اینکه کاری کرده باشه افتاده تو بازداشتگاه، سوزان تایید میکنه و میگه راست میگی واقعا. شنگول به اونجا میاد که نباهت جا میخوره و میگه از اینورا! شنگول میگه باهمدیگه حرف زده بودیم قرار شد لوکیشن بفرستین بعد بیام کارمو بگین که خبری ازتون نشد گفتم حتما سرتون شلوغه خودم بیام نباهت تایید میکنه و میگه انقدر اتفاق افتاد کلا یادم رفت سپس آیلا هم قبول میکنه که شنگول استخدام بشه. عمر و هاریکا پیش سوزان به بازداشتگاه رفتن اونجا سوزان بهشون میگه که وکیل اومد بعدشم آکیف اومد گفت فردا دادگاهه به احتمال زیاد میام بیرون آکیف گفت همه چیز تحت کنترلشه سپس سوزان میگه باید فکر همه چیزو بکنیم اگه اتفاقی افتاد اینجا موندم هاریکارو به تو میسپارم عمر! عمر میگه من هاریکارو خواهر خودم میدونم ولی اون منو داداش خودش نمیدونه سوزان به هاریکا میگه ببین دخترم اگه میخوای من اینجا با خیال راحت سر کنم به حرف داداشت گوش کن! هاریکا قبول میکنه. آکیف تو خونه به وکیل زنگ میزنه و میگه چیکار کردی؟ وکیل میگه پرونده سنگینه سخته که فردا بتونیم آزادش کنیم آکیف ازش میخواد همه ی تلاششو بکنه.
هاریکا و عمر به اونجا میرن که آکیف به هاریکا میگه کجا بودی دخترم؟ نگرانت شده بودم هاریکا باهاش بحث میکنه و در آخر میگه اومدم یکسری وسایلمو بردارم برم و به اتاقش میره عمر به آکیف میگه چطور تونستی این بلارو سر سوزان خانم بیاری؟ آکیف میگه تو کم بودی فقط بیا تو هم سیلی بزن بهم اما عمر میگه من تو کارهای شما دخالت نمیکنم سپس با هاریکا از اونجا میرن. اورهان و گونور برای بهتر شدن حال اورهان به می خانه رفتن اونجا با نوازنده ها میخونن و میرقصن که گونور لایو میگیره. شنگول با بچه هاش تو خونه نشستن سر میز شام که اوگولجان لایو گونور را میبینه و خشکش میزنه شنگول و آیبیکه فشار میارن بهش که به اونا هم نشون بده و با دیدن اون فیلم شنگول به شدت عصبانی میشه و میخواد به اونجا بره که آیبیکه میگه بیا ما هم بریم ناراحتیمونو نشون بدیم. وقتی به اونجا میرسن شنگول با اورهان دعوا میکنه و میگه من به کنار از بچه هات خجالت نمیکشی؟ آبروشونو بردی اومدی اینجا عیاشی؟ من هنوز زنتم! بعد از کمی دعوا کردن اونا از اونجا میرن. آسیه از دست هاریکا کلافه شده و به عمر میگه نه از غذاش خوشش اومد و نه از جای خوابش چیکار کنیم؟ عمر میگه چاره ای نداریم سوزان خانم به من سپردتش باید تحمل کنیم آسیه میگه فکر نکنم دوام بیاره! یکدفعه صدای هاریکا میاد که داره دعوا میکنه اونا میرن داخل که میبینن هاریکا با امل سر جا دعواشون شده. امل میگه نمیزاره سرجام بخوابم! هاریکا میگه خوب من یه شب میخوام اینجا باشم خواستم اینجا بخوابم! آسیه به امل میگه عزیزم بیا پایین باهمدیگه اینجا بخوابیم قبلا هم خوابیدیم امل قبول میکنه.
فردای آن روز تو رستوران گونور به کارمنداش حقوقشونو میدن اورهان تشکر میکنه و ازش میپرسه پول موتورو ازش کم کرده یا نه گونور تایید میکنه و میگه آره کم کردم چون اصرار کردی اورهان میگه اینجوری من راحت ترم گونور به دم در رستوران میره و ماشینی را دریافت میکنه و سوییچو را به اورهان میده. او با تعجب میگه این چیه دیگه؟ گونور میگه این ماشینو گرفتم که هم به کارهای رستوران برسیم هم اینکه تو میری سفارش هارو میدی پیاده نری تازه هرازگاهی هم میتونیم بریم ساحل چای و قهوه بخوریم اورهان خوشحال میشه و میگه آره میریم میریم و سوار ماشین میشن تا یه دور بزنن. آسیه یه قالب پنیر داشتن فقط که میزاره رو میز اما هاریکا که با غر زدن سر میز اومده یکدفعه تمام پنیرو میزاره تو دهنش همگی جا میخورن و آسیه میگه این چه کاریه هاریکا؟ فقط همین یه تیکه بود میخواستیم ۴ قسمت کنیم هاریکا میگه واقعا فقط همین بود؟ خیلی کوچولو بود آخه! سپس حاضر میشن تا به مدرسه برن هاریکا میگه وای قراره دوباره سوار اتوبوس بشیم؟ آسیه میگه والا تازه از این محل رفتیم همینجا زندگی میکردی! هاریکا میگه من اون روزهارو کامل از یاد بردم من پولدار به دنیا اومدم پولدار زندگی میکنم و پولدارم از دنیا میرم و از اونجا میره آیبیکه با کلافگی میگه باز این شروع کرد. آنها به مدرسه میرن که تولگا با دیدنشون بهشون میگه صبح بخیر رفقا سپس به عمر میگه خیلی ناراحت شدم به خاطر مامانت سلام منو هم بهش برسون و شروع میکنه بهشون تیکه انداختن عمر میخواد به طرفش بره که اوگولجان جلوشو میگیره و میگه ولش کن حیف انرژی که واسه اینا صرف بشه و از اونجا میرن که تولگا به امیر میگه تو چرا چیزی نگفتی؟ امیر میگه دارم فکر میکنم چجوری اذیتشون کنم سپس میگه بریم داخل…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس