خلاصه داستان قسمت ۱۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران

شنگول تو شرکت آکیف را میبینه و صداش میزنه آکیف با دیدنش ازش میپرسه اونجا چیکار داره که شنگول میگه منو نباهت خانم و آیلا خانم استخدام کردن زنده باشن! آکیف بهش تبریک میگه و وقتی میخواد به اتاقش برگرده شنگول میگه دو نفر اومدن سراغتون گرفتن منم فرستادم تو اتاقتون آکیف کلافه میشه و میگه چرا تو کاری که بهت مربوط نیست دخالت میکنی آخه پس ادا این وسط چیکاره ست! شنگول میگه نیست وقتی فهمید ورشکست شدین امروز صبح رفت گفت تو کشتی که در حال غرق شدنه نمیمونم آکیف میگه که اینطور باشه  و به طرف اتاقش میره. او وارد اتاقش میشه که میبینه طلبکارشه او با روی خوش باهاشون برخورد میکنه و جوری وانمود میکنه که همه چیز درست میشه طلبکار ازش میپرسه کی بهش پولشو پس میده آکیف میگه ۳٫۴ ماه دیگه. طلبکار یقه اش را میگیره و تهدیدش میکنه که هرچه سریعتر پولشو باید بهش بده. تو مدرسه امیر یه شونه تخم مرغ گرفته و تا هاریکا از جاش بلند میشه میزاره رو صندلیش و به محض نشستن تخم مرغ ها میترکن و لباسش کثیف میشه. امیر و تولگا با اوزگه میخندن که هاریکا میگه کار تو بود؟ تو دیوونه شدی؟ این چه شوخی مسخره ایه! امیر میگه بالاخره تخم گذاشتی واسه اینه که تو مرغدونی زندگی میکنی سپس میخندن و مسخره شون میکنن و صدای مرغ درمیارن بعد از کمی کل کل کردن عمر و اوگولجان بهشون حمله میکنن و اونارو کتک میزنن برک و دوروک به موقع میرسن و اونارو جدا میکنن وقتی استاد میاد ازشون میپرسه اینجا چخبره؟ سپس بهشون میگه که سرجاشون بشینن سوزی با هاریکا به سرویس میرن تا هاریکا لباس گرمکن های سوزی را بپوشه. هاریکا تو زنگ تفریح آکیف را اونجا تو مدرسه میبینه و میره پیشش او ازش میپرسه که چیشد دادگاه؟ مامانم آزاد میشه؟ آکیف میگه نشد قاضی بهش حبس حین رسیدگی به پرونده را داد هاریکا عصبی میشهو شروع میکنه باهاش دعوا کردن.

او با صدای بلند بهش میگه تو مارو تو این دردسر انداختی خدا ازت نگذره عمر به اونجا میاد و میگه چیشده؟ هاریکا بهش میگه که مامانش آزاد نشده و معلوم نیست چی میشه سپس به آکیف میگه تو مجبوری که به فکری بکنی وگرنه خودم یه بلایی سرت میارم! و از اونجا میره. هاریکا تو حیاط پشتی مدرسه میشینه که سوزی پیشش میره و ازش میپرسه چیشده؟ خبری از مامانت شده؟ هاریکا تایید میکنه و میگه حبس حین رسیدگی به پرونده بهش دادن این بدبختی یه طرف این که جایی ندارم بمونم یه طرف نه جای خواب درستیه تو اون مرغدونی نه غذای درست و حسابی هست من نمیتونم اینجوری زندگی کنم عمر اینا عادت کردن ولی من نتونستم سوزی میگه من بهت کمک میکنم هرکاری از دستم بیاد انجام میدم غصه نخور. آکیف پیش بوراک مدیر مدرسه رفته و ازش میخواد اگه کسی اومد اونجا سراغشو گرفت بگه اصلا نمیشناسه همچین کسیو سپس خودش میره به طرف کتابخانه تا اونجا کمی استراحت کنه و بتونه فکر کنه. دوروک اونو اونجا میبینه و ازش میپرسه واسه کتاب خوندن که اینجا نیومدی چیشده؟ آکیف ماجرارو میگه دوروک میگه حالا که کار شرکت اینجوری شده حتما حساب هاتو هم بستن سپس ازش میپرسه پول نقد داره؟ آکیف میگه آره چقدر میخوای؟ دوروک میگه من نه تو میخوای سپس بهش ۵۰۰ لیر میده آکیف میخنده و میگه الان تو داری بهم پول تو جیبی میدی؟ انقدر بزرگ شدی؟ دوروک ازش میخواد پولو بگیره تا دستش تنگ نمونه اما آکیف میگه کار من با این مقدار پول درست نمیشه و ادامه میده که نگران نباش من یه فکری میکنم واسش. بعد از رفتن دوروک به سر کلاس بوراک اونجا میاد و به آکیف میگه دو نفر اومدن جلوی در مدرسه با شما کار دارن انگار ماشینتونو دیدن فهمیدن اینجایین. آکیف غر میزنه سر خودش که چرا اصلا حواسش به ماشین نبوده.

سپس از اونجا میخواد بره که نمیدونه چیکار کنه تولگا او را میبینه و میگه الگوی من اینجاست چه روز خوبیه امروز. سپس وقتی میفهمه آکیف گیر افتاده بهش میگه به من اعتماد کن و بیا با فکری که تو سرمه بریم سوار ماشین من بشیم آکیف قبول میکنه و با تولگا از مدرسه موفق میشه فرار کنه سپس تو مسیر حرف میزنن که آکیف میگه یه جای آرومی لازم دارم تا خوب فکر کنم و راه حل پیدا کنم تولگا اونو به خانه خودش میبره. آسیه و آیبیکه بعد از مدرسه به فروشگاه میرن سر کار جدیدشون دوروک به برک میگه خوب چرا ما نمی رسونیمشون؟ برک میگه من به آیبیکه گفتم گفت نمیخواد خودشون میرن حتی آدرسو هم خواستم گفت نمیدونم آسیه میدونه فقط سپس میگه من نقشه دارم تا اونارو تعقیب کنیم و جوری که انگار تصادفی به اون فروشگاه رفتیم بریم پیششون دوروک قبول میکنه و میگه فکر خوبیه. دوروک و برک به اونجا میرن و تظاهر میکنن که اونارو اونجا تصادفی دیدن آسیه و آیبیکه میخندن و از اونجایی که باور نکردن بهشون چیزی نمیگن. دوروک و برک چشمشون به دوتا پسر که همکار دخترها هستن میوفته و حسادت میکنن. آکیف تو اتاق تولگا دراز کشیده و به موقعیتش فکر میکنه که باید چیکار کنه تولگا به اونجا میره و واسش غذا آورده آکیف خوشحال میشه و میره تا غذاشو بخوره. تولگا مدام از آکیف و خوشش تعریف میکنه و میگه که خیلی خوشحاله با الگوش چند ساختی وقت گذروندن آکیف میگه واقعا پسر عجیبی هستی اصلا حرف میزنی آدم استرس میگیره سپس بعد از کمی حرف زدن باهمدیگه ازش میخواد تا میبینتش تا بتونه غذاشو حداقل بخوره تولگا قبول میکنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا