خلاصه داستان قسمت ۱۶۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۶۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۶۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۶۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

جیلان پیش هان تو موتور خونه میره و کنارش دراز میکشه و میگه چشماتو ببند بخواب هان بهش میگه میترسم بری جیلان کلید موتورخانه را تو دست هان میذاره و می گه راحت بخواب همینجام. فردای آن روز وقتی صفیه از خواب بیدار میشه میبینه گلبن رو صندلی کنارش خوابش برده صفیه بیدارش میکنه چرا اینجا خوابیدی؟ گردنت درد میگیره! گلبن بهش میگه ترسیدم تب کنی یا آب بخوای واسه همین هم اینجا خوابیدم بابا هم تا دیر وقت کنارت بود. هان وقتی از خواب بیدار میشه به جیلان میگه بسه دیگه پاشو بریم واسه دیشب فکر نکن که چیزی تغییر کرده جیلان بهش میگه چرا سعی می کنی تا منو نادیده بگیری؟ چرا همش سعی می کنی تا از من دور بشی؟ هان بهش میگه چون دیگه نمیخوام بازیم بدی قبلا از این که محتاج تو بودم و ازت میخواستم که هیچ وقت تنهام نذاری استفاده کردی دیگه نمیخوام الان هم طناب ببندی به دور گردنم که هر جا که میخوای باهات بیام دیگه اون هان مرد. جیلان بهش میگه همه تلاشتو داری می کنی تا خودتو یه جور دیگه نشون بدی اما تو همونی، صفیه بهم گفت که هنوز پلاکمو ننداختی.

هان جا میخوره و میگه اون همینجوری گفته، جیلان بهش می گه پس اون عکسی که قایم کردی اینجا چیه؟ او سعی میکنه نظر هان را درباره خودش تغییر بده هان میگه خیلی خوشحالم که تو قبلاً گذاشتی و رفتی چون باعث شد من یکی بهتره از تو پیدا کنم، بیاد تو زندگیم تازه بفهمم که معنی عشق یعنی چی، جیلان از چیزهایی که میشنوه گریه میکنه. جیلان از موتور خانه بیرون میاد و در را به روی هان قفل میکنه. هان بهش میگه داری چیکار می کنی؟ در را باز کن اما جیلان اعتنایی نمی کنه و می خواد از آنجا بره که اسد را میبینه‌ اسد بهش میگه هان را چرا اونجا زندانی کردی؟ جیلان از اونجا میره، هان وقتی صدای اسد را می‌شنود ازش می خواد تا در را باز کنه همان موقع گلبن از راه میرسه و ازش می پرسه که ماجرا چیه؟ ‏اسد بهش میگه هان تو موتور خونه زندانی شده، گلبن میگه کی اونو انداخته اونجا؟ هان به اسد میگه چیزی به گلپن نگو ولی گلبن ازش می خواد تا ماجرا رو بهش بگه . اسد میگه منو دخالت نده خودت ازش بپرس و در را باز می کنه. هان به واحد بالا میره صفیه با دیدن هان بهش میگه چه عجب تشریف آوردی، هان بهش میگه آبجی میدونی دیروز خیلی عصبانی بودم که اون حرفا رو بهت زدم ازت می خوام منو ببخشی.

صفیه بهش میگه ماجرا چیه از یه طرف داد میزنی که اونو نیارم اینجا از طرفی دیگه خودت هی میری خونش بعد از کارت که پشیمون میشی میای سر من خالی می کنی؟! هان بهش میگه مجبورم که میرم، صفیه بهش میگه اسلحه میزاره رو سرت که مجبوری بری؟ هان بهش میگه یه چیزهایی تو همین مایه ها من می خوام اونو فراموش کنم دیگه جایی نداره تو زندگی من ازت خواهش می کنم که کارمو سخت تر نکن و از اونجا میره. تلفن خانه زنگ میخوره که صفیه با برداشتن تلفن متوجه میشه که جیلانه و حالشو میپرسه و بهش میگه استراحت میکنی؟ تو باید همش استراحت کنی تا خوب بشیی، صفیه میگه نمیشه تا صبح بالا سرم بودن باید غذایی واسشون درست کنم که جون بگیرن، جیلان بهش میگه تا استراحت نکنی خوب نمیشه من غذا درست می کنم صفیه مخالفت میکنه اما میگه نمیخوای که بابات با شکم خالی قرصاشو بخوره؟ به خاطر همین صفیه قبول میکنه و بهش میگه پس کرفس درست کن کنارشم هویچی چیزی قبول میکنه و صفیه بهش میگه تا ساعت ۶ هان نیست میتونی اون موقع بیای.

هان که پشت در بود تمام حرف های آنها را می شنوه و حسابی عصبانی میشه. وقتی از خانه بیرون میاد یاد روزی می افتد که برای اولین بار جیلان را می خواست به داخل خانه ببرد “وقتی هان چیلان را میخواد ببره داخل خانه صفیه جلوشونو میگیره و میگه من نمیزارم وارد خونه بشه مگر اینکه از روی جنازه من رد بشی و در را به رویش می بنده. هان از جیلان عذرخواهی میکنه و میگه ببخشید مثل اینکه امروز از روی دنده چپ بلند شده، جیلان بهش میگه اشکالی نداره عزیزم میترسه از اینکه تو رو ازش بگیرم و ببرمت یه جای دور که دستش بهت نرسه می خوان برگردن که جیلان یک دفعه در خانه را میزنه و صفیه را باز میکنه و میگه ای بابا چی میخوای؟ چی میگین؟ تو نمیتونی بیای خونه اینو بفهم! جیلان بهش میگه در نزدم که بیام داخل خواستم بهت بگم که اگه شما منو راه نمیدین عیبی نداره ولی شما هر وقت که بخواهید بیاین خانه من ازتون استقبال می‌کنم و غذاهایی که دوست دارین رو براتون درست می کنم صفیه بهش میگه من تا آخر عمرم پا تو خونه تو نمیزازم و از غذاهای چندشت نمیخورم.

جیلان بهش میگه بالاخره تا قبل از مردن میای و از آن جا میره.” در خانه زده میشه و صفیه میره تا ببینه کیه با باز کردن در با ناجی و تومریس روبرو میشه. تومریس به صفیه میگه دیشب مایکروفر گرفتیم میخواستیم تو خونه جدیدمون ازش استفاده کنیم ولی دیشب هوس شیرینی کردیم و با بابام شیرینی درست کردم و ظرفی را سمت صفیه میگیره. صفیه به دیدن ظرف لبخند میزنه و تشکر میکنه. تومریس بهش میگه شیرینی ها رو خودم درست کردم باز کن ببین چه جوریه همان موقع حکمت از راه میرسه و میخواد شیرینی را بخورد اما صفیه جلوشو میگیره و با عصبانیت میزنه زیر ظرف و همه را میریزه و میگه وقتی بهت میگم نخور، نخور دیگه، همه اینا کثیفن مریض میشی.

تومریس با دیدن این صحنه ناراحت میشه و میره ناجی با ناراحتی به صفیه نگاه می کنه و به دنبال تومریس میره. تومریس در طبقه همکف نشسته و رویا پیشش میره و باهاش حرف میزنه بهش میگه اون زن بد اخلاقه منو نمیخواد منو دوست نداره شیرینی هایی که درست کرده بودم را ریخت زمین رویا بهش میگه حتما از دستش افتاده مگه میشه کسی تو رو دوست نداشته باشه؟ تومریس میگه ای کاش بابام تو رو دوست داشت به جای اون. صفیه و ناجی حرف های او را می شنون و با ناراحتی به خانه بر میگردن و ناجی دست تومریس را میگیره و میره. صفیه توهم مادرشو میزنه که میگه تومریس رویا را دوست داره، ناجی هم که خیلی زود بهش کار داد آخرشم میره با اون ازدواج میکنه جای تو و شروع میکنه به خندیدن که صفیه عصبی میشه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا