خلاصه داستان قسمت ۱۶۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۶۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۶۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۶۵ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اسد با گلبن به طرف خانه شان می رود گلبن وقتی به اونجا میرسه با دیدن خانه یاد همان روزی می‌افتد که صفیه اونجا حالش بد شد سپس سر جایش می ایستد و حالش گرفته میشه. اسد ازش میپرسه که چی شده؟ حالت خوبه گلبن؟ او بهش میگه حالم خوبه بریم داخل سپس وقتی به داخل خانه میرن اسد به گلبن میگه می خوام یه کاری کنم اما میترسم که ناراحت بشی گلبن با استرس ازش بپرس میخوای چیکار کنی؟ سپس او را به سالن میبره و میگه با همدیگه درخت کریسمس درست کنیم، گلبن خوشحال میشه و میگه چقد قشنگه تا حالا از نزدیک ندیده بودمش، اسد جا میخوره و میگه هان که خیلی دوست داره گلبن میگه اما مامانم هیچ وقت نمی گذاشت که بزاریم تو خونه. سپس گلبن با دیدن وسایل تصمیم میگیرن باهمدیگه وسایل تزیین را بشورن. حکمت پیش صفیه میره و بهش میگه برو از دل اون بچه در بیار اگه میخوای ناجی را دوست داری باید یاد بگیری که چه جوری برای دخترش مادری کنی!

صفیه میگه اون خودش مادر داره به من احتیاجی نداره اما حکمت می گه تو مجبوری بهتره بری از دلش در بیاری و یه عذرخواهی کنی صفیه تصمیم میگیره تا به هتل بره. اول به واحد ممدوح خان میره و بهش میگه من برام کاری پیش اومده و کسی نیست و ازش میخواد تا حواسش به پدرش باشه او هم قبول میکنه و میگه من حواسم بهش هست خیالت راحت. صفیه به سمت هتل میره، ناجی با تومریس در حال حرف زدن است و بهش میگه اشتباه کردی اون حرفا رو نباید به رویا می زدی، تومریس بهش میگه حالا که تو مامانمو نمیخوای حداقل با یک زن عادی عروسی کن کسی که منو ناراحت نکنه دلمو نشکنه، ناجی میخواد آرومش کنه که در اتاقش زده میشه و با باز کردن در با صفیه روبرو میشه و از دیدنش خوشحال میشه. صفیه از ناجی میخواد تا به اندازه ۵ دقیقه تومریس را تنها بزاره. او با دیدن لباسهای صفیه میگه مگه بارون میاد چرا اینارو پوشیدی؟ صفیه میگه چون اینجوری راحت ترم سپس میخواد روی مبل بشینه که قبلش پارچه می‌اندازد، تومریس دلیل این کارشو میپرسه که صفیه بهش میگه چون بدون این نمیتونم بشینم من از هرچی گرد و خاک، غبار، کثیفی و هر چیز دیگه میترسم.

تومریس بهش میگه ما کثیف نیستیم نه مبلمون نه غذاهامون صفیه میگه میدونم دست خودم نیست نمیتونم، تومریس دلیلشو میپرسه که صفیه میگه کتاب خوندنو دوست داری برای اینکه از ناجی پدرت به ارث بردی منم این اخلاق از مادرم بهم رسیده سپس ازش عذرخواهی می کنه و از اونجا میره. وقتی میخواد به خانه بره تو ساختمان تعادلش به هم میخوره و میخواد بیفته که اگه سمتش میره تا بگیرتش که صفیه میترسه و میگه دست به من نزن نریمان میگه می خواست کمک کنه چیزی نیست صفیه عذرخواهی میکنه به خاطر رفتارش و میره که باعث تعجب اگه میشه نریمان با خوشحالی میگه داره سعی می کنه تغییر کنه. گلبن و اسد در حال غذا درست کردن هستند که اسد با دستش مقداری پنیر برمیداره گلبن چندشش میشه و شروع میکنه به دعوا کردنش اسد جا میخوره به ناراحتی میگه اصلا من میرم تا هر جور که دوست داری درست کن. گلبن از رفتارش ناراحت میشه و سعی میکنه تا خودشم با دست پنیر بخوره اما موفق نمی شه.

رویا به اسرا میگه امروز اتفاقی عجیب افتاد تومریس بهم گفت که ای کاش تو زن بابام میشدی جای صفیه اسرا جا میخوره و ازش میخواد از صفیه فاصله بگیره تا با صفیه رودررو نشه و در آخر میگه البته تا چند وقت دیگه این مشکلاتو نداریم. رویا میپرسه چطور؟ اسرا بهش میگه چون می خوایم ازین خونه بریم رویا بهش میگه به خاطر جیلانه؟ اسرا کلافه میشه و میگه خوب چیکار کنم نمیتونم کسه دیگه ای را کنارش ببینم رویا می‌گه پس هان باید چیکار کنه؟ نه میتونی منو کنارش ببینی نه جیلانو! یعنی باید تا آخر عمرش تنها باشه و تنها بمیره؟ اسرا با ناراحتی از اونجا میره و میگه نمیتونم دست خودم نیست. حکمت پیش صفیه میره و میگه پس این شام چی شد اگه نداری من برم پیش دوستم؟ صفیه میگه همین الان برات یه چیزی درست می کنم همان موقع جیلان از راه میرسه و غذا را بهش میده سپس به خود جیلان میگه توهم بیا داخل غذا بخوریم با همدیگه. جیلان می‌گه نمیخواد هان عصبانی میشه من میرم دیگه صفیه بهش میگه خسته نشدی از بس تنهایی غذا خوردی؟

امشبو بیا با هم دیگه غذا بخوریم هان نیست، او قبول میکنه و میگه پس بهش زنگ بزن که دیرتر بیاد، صفیه قبول می کنه. هان پیش آنیل میره و با همدیگه غذا میخورن آنیل از هان میپرسه الان من باید راستکی از گلبن دست بکشم؟ هان با تعجب ازش میپرسه که واقعا داری اینو الان از من میپرسی؟ معلومه که آره! سپس آنیل از هان میخواد تا کسی که ذهنشو به هم میریزه را بهش نشون بده، تلفن هان زنگ میخوره و صفیه بهش میگه جیلان اومده اینجا دیرتر بیا هان عصبانی میشه و میگه الان جیلان اونجاست؟ صفیه تایید میکنه و میگه آره تو هم که شام خوردی و دیر میای پس با همدیگه رو به رو نمیشین سپس تلفن رو قطع میکنه هان عصبانی میشه و می خواد به خانه بره که آنیل ازش میپرسه اسرا فرشته‌ست؟ هان بهش میگه به هیچ وجه اون اژدهاست سپس به خانه میره. وقتی سر میز انها را میبینه یاد روزی میفته که برای اولین بار صفیه گذاشته بود او سر میز بشیند و سپس هان با اصرار پدرش سر میز میشینه صفیه با کنایه میگه الان فقط به خاطر حرف بابا نشستی؟

هان تایید میکنه. گلبن و عسل به درخت کریسمس تکمیل شده نگاه می کنند و گلبن از زیباییش ذوق میکنه یک دفعه در خانه باز میشه و پدر و مادر اسد به اونجا میان. گلبن استرس میگیره و اسد ازش میخواد که آرام باشه. اسد گلبن را معرفی می کنه و می گه نامزدمه پدرش بهش میگه باشه اگه تو پسندیدی باشه و میره جلو و به گلبن میگه که پس دست پدر نامزدتو ببوس گلبن به عقب میره که پدر اسد میگه باشه پس دست بدیم به هم هرچی پدرش به سمتش میره گلبن عقب میرود آخر با کلافگی داد می زنه که به من نزدیک نشو پدر اسد شروع میکنه به تحقیر کردن گلبن اسد از گلبن طرفداری میکنه و در آخر بهش میگه خوب کاری کرد که دستتون نبوسید دست هم چنین پدری بوسیدن نداره و او را از آنجا می برد پدر اسد درخت کریسمس رو زمین می اندازد و میگه از خونه من برین بیرون گلبن حسابی میترسه و به سرعت به طرف دستشویی میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا