خلاصه داستان قسمت ۱۶۸ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶۸ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

خلاصه داستان قسمت ۱۶۸ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۱۶۸ سریال ترکی تردید (هرجایی)

آیلا در خانه اش به زهرا و هازار می گوید که دلشاه حامله بودخ ولی وقتی از طرف هازار ناامید شده و مجبور شده عروس عزیزه شود بچه اش را سقط کرد و آن نامه را نوشت چون می خواست به هر ترتیب شده از دست اصلان بی ها فرار کند و برای همین از هازار کمک خواست. زهرا می گوید: «این دروغه! من خودم تو نامه دلشاه دیدم که نوشته بود میران پسر هازاره.» آیلا جواب می دهد: «عزیزه انکار نکرد چون می دونست به این ترتیب شما اینطور تصور می کنین که میران پسر هازاره و دیگه آسیبی به نوه اش نمی رسونین.» هازار با پریشانی به همراه زهرا بیرون می رود و به زهرا می گوید: «باید همون اول که نامه به دستت رسید به من نشونش می دادی. شاید میران تو این مدت دستش رو به خون من آلوده می کرد.» زهرا می گوید: «نتونستم بگم. چون اول باید به ریحان می گفتم که دختر تنی تو نیست. من به فکر بچه خودم بودم.» هازار می گوید: «حالا باید بدونی که ریحان می دونه من پدر واقعیش نیستم. »

آیلا بعد از رفتن هازار و زهرا با عزیزه تماس می گیرد و می گوید: «هر کاری خواستی کردم. دست از سر من بردار.» عزیزه او را تهدید می کند که اگر حرفی بزند بچه هایش در خطر خواهند بود. عزیزه با این کار آخرین مدرک را هم برای اثبات اینکه میران پسر هازار است از بین می برد تا به این ترتیب از نوه هایش هم مراقبت کند. ریحان و میران به دیدن عزیزه می روند. گونول با دیدن ریحان در کنار میران به آنها طعنه می زند اما عزیزه او را ساکت می کند و به میران می گوید: «می خوام دوباره با هم عقد کنین. چون می دونم هنوزم عاشق همین.» هم ریحان و هم میران می دانند که عزیزه باز نقشه ای دارد. ریحان می گوید: «اگه ما دوباره ازدواج کنیم نه به خواست تو بلکه به میل خودمون خواهد بود.« . میران هم از او می خواهد تا در زندگی آنها دخالت نکند اما عزیزه تصمیم دارد هرطور شده خواسته اش را عملی کند. گونول که با طلاق ریحان از میران امیدوار شده بود راهی برای رسیدن به عشقش پیدا خواهد کرد به عزیزه می گوید: «دیگه رابطه ای بین من و تو نموند. به کوری چشم تو به همه آرزوهام می رسم.» اصلان که خودش نویسنده یادداشت هاست چند یادداشت دیگر هم برای نزدیک شدن به ریحان می نویسد و چند یادداشت را هم در سطل زباله می اندازد.

مادرش سلطان با او تماس می گیرد و می گوید: «دست به دیوونگی نزن. بهتره واقعیت ها رو برملا کنی.» اما اصلان می گوید فعلا کار دیگری دارد و بعدا برای کمک به گونول هرکاری خواهد کرد. اصلان می داند که عزیزه هرکاری می کند تا او را از میدیات دور کند و مطمئن می شود که عزیزه عکس های ریحان را در خانه او دیده برای همین سعی دارد میران و ریحان را به هم نزدیک کند. میران که دلیل ناراحتی ریحان را نمی داند سعی می کند او را خوشحال کند اما ریحان نمی تواند به او بگوید که از زبان پدربزرگش شنیده که قاتل پدر میران هازار بوده و نمی تواند خوشحال باشد. میران که همیشه به اصلان مشکوک است دوباره به خانه او می رود. او از دیوار بالا می رود و وارد خانه می شود و در اتاق اصلان نمونه دستخط او و یادداشت را پیدا می کند و می فهمد که نویسنده یادداشت ها خود اصلان بوده است. اصلان به همراه محفوظ بیرون از شهر به دیدن حنیفه و هارون می رود. حنیفه که برای اولین با فرصتی پیش آمده تا خواهرزاده اش را از نزدیک ببیند او را بغل می کند و اصلان می گوید: «عزیزه همیشه تو رو تنها گذاشت و زندگیت رو حروم کرد. بهتره یه بار برای همیشه تکلیف خودت رو روشن کنی و ببینی که طرف منی یا عزیزه.» حنیفه گریه می کند و می رود. هارون به اصلان می گوید: «همین الان گونول رو تو هتل دیدم که از آزاد می خواست در مورد تو تحقیق کنه. چون فکر می کنه تو آدم عزیزه ای و به ریحان هم نظر داری. آزاد هم بهش گفت که فرقی با عزیزه نداری و حالا که می خوای به میران برسی سعی داری اسم اصلان و ریحان رو سر زبونها بندازی.» عزیزه به دیدن شکران می رود و می گوید به عمارت برگردد و کمک کند تا میران و ریحان دوباره ازدواج کنند. شکران می فهمد که زن سیاهپوش از طرف عزیزه است.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا