خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیتهای مختلف، روایتگر قصههایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیتهای اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالشهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آنها تحت تأثیر قرار میگیرد.
قسمت ۱۶ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر وقتی سر قرار با غمزه میره میبینه پدرش هم اونجاست و میپرسه چخبره اینجا؟ غمزه بهش میگه به پدرتون داشتم دیشبو توضیح میدادم که واسشون سوءتفاهم پیش نیاد سپس در حال حرف زدنن که طاهر به اونجا میره و شروع میکنه به غمزه توهین کردن و آبروی همه رو اونجا بردن حاجی رشاد باهاش دعوا میکنه و میگه این چه وضعشه؟ و بعد از سرزنش کردنش از اونجا میرن. عمر میره دنبال غمزه و ازش میخواد تا یکم حرف بزنن اما او قبول نمیکنه که عمر بهش میگه برو همون جای همیشگیمون تو ساحل منم میام صحبت کنیم غمزه با اصرار عمر قبول میکنه. رویا حسابی ذوق زده شده از قرارش با عمر و با خواهرش درباره اش حرف میزنه او میگه خیلی حسه خوبیه که با عشق بچگیت داری ازدواج میکنی نه؟ رویا تأیید میکنه و میگه خودتم تجربه اش میکنی میفهمی او میگه چه تجربه ای من ته تهش کسی که با انتخاب کنه باهاش ازدواج میکنم عشقی ندارم که! عمر میره پیش غمزه و ازش معذرت خواهی میکنه غمزه میگه نه من باید معذرت خواهی کنم به خاطر دیشب نباید زنگ میزدم ولی حالم خوب نبود و میخواستم بهت بگم که نمیتونم فراموشت کنم و دیشم بمون اما نشد سپس باهم کمی حرف میزنن که در آخر بغل میکنن همو که وقتی به خودش میاد معذرت خواهی میکنه و میگه که نشدنیه و غمزه از اونجا میره.
عمر به خانه برمیگرده و طاهر با دیدنش با عصبانیت میگه بیا بگو بهشون که دوباره رفتی دنبال اون زن! عمر میگه آره رفتم چون به خاطر اشتباه تو باید میرفتم معذرت خواهی میکردم! سپس ازش میخواد تا برن باهمدیگه تنهایی حرف بزنن و مسئله رو حل کنن حاجی رشا میگه برین تو اتاق منم میام. اونجا طاهر بهش میگه میرم به مادرش میگم تا از ریشه این موضوع حل بشه اما عمر میگه نباید چیزی بری بگی که حاجی میگه حق با عمره اینجوری نامزدیش بهم میخوره اونوقت من میدونم با تو! بعد از کمی بحث کردن از اونجا میره. نساء رفته به محل کارش که میبینه کلی غذای دست نخورده روی میزه که صاحب خانه میگه بریز دور او اجازه میگیره تا از ببره با خودش جای دور ریختن که او اجازه میده. نساء شب با غذاها میره خونه که امینه عصبی میشه و باهاش برای اینکه ته مونده غذاهارو آورده دعوا میکنه نساء کنترلشو از دست میده و سیلی میزنه بهش که امینه میخواد از خونه بره و نساء نمیتونه جلوشو بگیره که غمزه میره دم در و امینه او را بغل میکنه و آروم میشه آنها به\اهم کمی حرف میزنن که غمزه آرومش میکنه و در آخر باهم آشتی میکنن. قبل از رفتن غمزه رویا و عمر به خانه شان میان که با دیدن غمزه جا میخورن و رویا ازش میخواد اونم پیششون بمونه و شام بخورن باهم غمزه ناچارا قبول میکنه . طاهر باز میزنه به سرش و به شوکران میگه اینجوری نمیشه باید برم از ریشه حل کنم و میره….