خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

مریح با ترس میره ملیس را از خواب بیدار میکنه و میگه بیا ببین چه اتفاقی افتاده! بیا داره همه کاسه کوزه ها سر اونور میشکنه! ملیس میگه چیشده؟ وایسا ببینم! اونا به طبقه پایین میرن و خبری را تو تلویزیون میبینن که اونور کوکسال از طریق کامیون های شرکت مواد مخدر جابه جا میکردن ملیس شوکه میشه و میگه این چیه دیگه؟ یعنی چی؟ مریح میگه این واسه ما خیلی بد میشه سپس خبری را تو گوشی نشون میده و میگه این همونیه که ما بهش بدهکار بودیم خیلی واسمون بد میشه نکنه پای ما هم بیاد وسط! ملیس میگه نمیدونم خودمم از استرس دارم میمیرم سپس میره حاضر بشه تا بره به خانه حمید. تو خونه حمید در حال حرص خوردنه و با تلفن حرف میزنه هاریکا سعی میکنه آرومش کنه و میگه آروم باش الان دوباره حالت بد میشه حتما میبینن به ما ربطی نداره همه چی تموم میشه میره پی کارش. حمید ازشون میخواد برن تا تنها صحبت کنه هاریکا تو خونه حسابی مضطربه که ظفر سعی میکنه آرومش کنه که هاریکا از خونسردی ظفر تعجب میکنه و میگه چیشده؟ تو چرا انقدر آرومی؟ سپس باهاش حرف میزنه و از حرف هایش متوجه میشه که زیر سر ظفر بوده هاریکا شوکه میشه و میگه نه تو نمیتونی این کارو کرده باشی! یعنی چی؟ چجوری؟ تو دیوونه شدی؟ باید ببرمت دکتر این نرمال نیست! ظفر میگه مامان مگه خودت نمیگفتی نباید اونور موفق بشه؟ ها یکا میگه گفتم آره گفتم ولی اینجوری! میدونی تو چه دردسری مارو انداختی؟ اگه بابات بفهمه میدونی چیکار میکنه؟ سر عکس با نسلیهان اونجوری کرد دیگه تو این موضوع کارت تمومه! ظفر میگه نگران نباش همه ی مدارک علیه خودشه. اونور را به اداره پلیس میبرن اونجا ازش بازجویی میکنن و اسم سر دسته باند مواد را میگن که اونور میگه من اصلا نمیشناسم همچین فردیو تازه الان دارم میشنوم اسمشو!

از طرفی دیگه از همان سر دسته باند مواد مخدر بازجویی میکنن و او بهشون میگه که من از اونور کوکسال دستور گرفتم واسه همچین کاری وقتی این حرف و اعترافو به اونور میگن او عصبی میشه و میگه داره دروغ میگه! میخواین حرف اون سابقه دارو باور کنین؟ رئیس پلیس میگه الان کاری نمیتونیم بکنیم چون طبق قانون همه چیز علیه شماست و مجبوریم که شمارو تا دادگاه بازداشت نگه داریم او حسابی کلافه میشه و وقتی با وکیل و فردی تنها میشه از صباحت الدین میخواد آنها را تنها بزاره و از فردی میپرسه که ممکنه کار نسلیهان باشه؟ فردی میگه فکر نکنم اونقدر دیگه ریسک نمیکنه جرأتشو نداره. ملیس به خونه حمید اینا رفته و میگه ماجرا چیه؟ ظفر و بقیه میگن هنوز نمیدونیم منتظر خبریم. ظفر و هاریکا درباره شرکت حرف میزنن که نسلیهان میگه باور نمیشه بابا اون بیرون داره سکته میکنه و حالش خوب نیست اونوقت شما دارین درباره شرکت حرف میزنین؟ مریح به ملیس زنگ میزنه و به حیاط پشتی میره. نسلیهان از حرف های ظفر یه چیزهایی میفهمه و میگه یعنی تو توی این کار دست داشتی؟ دیوونه شدی؟ سپس بعد از کمی دعوا کردن میگه منو وارد این بازی های مسخره تون نکنین و از اونجا میره. ملیس به مریح میگه اینا میخوان اونورو بندازن تو زندان! سپس باهاش کمی حرف میزنه و در آخر میگه ظفر داره میاد بعدا حرف میزنیم و تلفنو قطع میکنه ملیس از ظفر میخواد تا حقیقتو بگه ظفر میگه فعلا چیزی مشخص نیست ماهم نمیدونیم. ظفر به شرکت میره که نگهبان ها بهش میگن آقا اونور ممنوع کرده ورودتونو ظفر بهشون میگه از این به بعد تغییر کرده همه چیز و به داخل میره. او پشت میز ریاست میشینه و همدستش به نام ایلکر به اونجا میاد.

ظفر بهش میگه همه چیز اوکیه دیگه؟ ایلکر میگه آره اون مرده تو دادگاه هم گفت که از اونور دستور گرفته همه چیز همون چیزیه که میخوای ظفر میگه خوبه برو از دوربین ها جاهایی که خودت وارد شرکت شدی و ملیس هستو پاک کن. فردی به اونجا میاد و میگه آقا ظفر شما اومدین؟ ظفر میگه آره خواستم شرکت بی در و پیکر نمونه. ممنوعیت ورود مارو که هنوز برنداشتی فردی میگه نه یادم رفت آخه فکر نمیکردم انقدر زود بیاین گفتم شاید حالتون بده! ظفر میگه بردار و خودتم برو پیش داداشم شاید چیزی لازم داشت فردی میگه من از آقا حمید دستوری نگرفتم هنوز ظفر میگه از الان سیستم فرق کرده من میگم! فردی با کلافگی میره. اونور وقتی فردی را میبینه بهش میگه تو دیگه چرا اومدی؟ برو استراحت کن خیلی خسته شدی فردای صبحم باید بری شرکت فردی میگه آقا ظفر گفتن دیگه اینجا پیش شما باشم اونور با کلافگی میگه میخواد کسی نباشه تو دست و پاش هرکاری خواست بکنه! نسلیهان پیش فواد رفته و باهمدیگه کارهای اولیه عقدو انجام میدن فواد بهش میگه هنوز پشیمون نشدی؟ با وضع الان خونتون با این اتفاقات روی خوبی اصلا نشون نمیدنا از چیزی که فکر میکردیم بدترم شده! نسلیهان میگه نه مهم نیست دیگه قید فامیلی و خانوادمم زدم خودم کافیه ام مگه نه؟ فواد تایید میکنه و در آغوشش میگیره اما فکرش درگیر میشه و بهم میریزه. ملیس به ظفر پیام داده که بره شب خونه اش تا باهم حرف بزنن ظفر میگه تو بیا تو این وضعیت نمیخوام تو موقعیت نباشم ملیس قبول میکنه. ظفر به خانه میره و حمید میپرسه رفته دیدار اونور یا نه او میگه آره پریشون بود فردیو هم فرستادی پیشش که اگه کاری داشت بهش بگه هاریکا سعی میکنه از اونور بدگویی کنه و ذهن حمید را بهم بزنه که حمید ازش میخواد تموم کنه و ادامه نده هاریکا قبول میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا