خلاصه داستان قسمت ۱۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران

گونور به املاکی میره و به مشاوره املاک میگه شنیدم شنگول اومده اینجا و پیشنهاد داده تا بچه هارو از خونه بیرون کنین من یه یه فکر بهتر دارم اینم این که خود شنگول را بیرون کنین و بچه هارو بزارین تو خونه اونا بمونن و بهش پیشنهاد پول میده مشاور املاک میگه به نظرم این پیشنهاد بهتریه باشه همینکارو میکنم. دوروک آسیه را به طرف خانه سوزی میبره و آسیه تو مسیر میگه یعنی چیشده که سر صبحی ازم خواست برم خونشون نکنه دارین کاری میکنین؟ دوروک میگه نه خوشگلم منم نمیدونم سپس دوروک آسیه را میرسونه. آسیه به داخل میره که میبینه آیبیکه هم اونجاست آسیه میگه فکر کردم تنهایی که اومدم آیبیکه هم میگه منم همین فکرم میکردم که قراره دوتایی باشیم! سوزی ازشون میخواد تا بشینن و الکی کشش ندن. سوزی پیشنهاد میده تا بازی کنن اما آیبیکه میگه حوصله ندارم، او میگه باشه پس فیلم ببینیم نظرتون چیه؟ آیبیکه میگه من ترسناک دوست دارم اون دوست نداره آسیه تایید میکنه و میگه آره من میترسم سوزی میگه پس بریم کیک درست کنیم! آسیه میگه آیبیکه خوشش نمیاد دست به سیاه و سفید بزنه آیبیکه میگه فقط تخم مرغ با آرد! آسیه چند مورد دیگه اضافه میکنه که باهمدیگه یاد کیکی که اولین بار وقتی بچه بودن میخواستن درست کنن میوفتن. آسیه و آیبیکه وقتی بچه بودن برای سورپرایز کردن مامان هاشون میخوان کیک درست کنن که آشپزخانه را حسابی بهم میریزن اورهان از راه میرسه و برای اینکه شنگول دعواشون نکنه گردن میگیره آسیه با یادآوری این خاطره به آیبیکه میگه شانس آوردیم عمو اورهان بود وگرنه خیلی عصبی میشد زن عمو آیبیکه تایید میکنه و یکدفعه برمیگرده به حالت تهاجمیش و با آسیه شروع میکنه به دعوا کردن و از اونجا میرن. سوزان به اتاق کار آکیف میره اما هرکاری میکنه رمز گاوصندوقو نمیتونه پیدا کنه واسه همین به نباهت زنگ میزنه و ازش کمک میخواد.

نباهت میگه اون به هیچکس به اندازه خودش اهمیت نمیده تاریخ تولد خودشو بزن سوزان میگه زدم ولی نبود نباهت میگه میخواستم بگم تاریخ تولد ملیسا و دوروک ولی هرسری یادش میرفت پس اینا نمیتونه باشه چندتا عدد میگه اما اونا هم نیست در آخر یه تاریخ میگه که سوزان میگه باز شد سپس میپرسه حالا این چی بود؟ نباهت میگه تاریخ ازدواجمون بود سوزان حرصش میگیره و قطع میکنه تا به کارهاش برسه. سوزان مدارکو پیدا میکنه و میخواد برداره که یکدفعه آکیف از راه میرسه و سوزان کاری نمیتونه بکنه آکیف با دیدن در باز گاوصندوق میگه اینجا چخبره؟ سوزان شوکه شده و نمیدونه باید چی بگه! مشاور املاک به مرغدونی میره و میگه من از طرف صاحب خانه اومدم عمر و آسیه هول میکنن و میگن ما بهتون سریع کرایه خونه را میدیم سپس عمر میره لپ تاپو میاره و بهش میده و میگه اینم هست امل کفش های چراغدارشو میاره و میگه اینم هست هنوز نپوشیدمش عمر ازشون مهلت میخواد که مشاور املاک میگه نه بچه ها اشتباه متوجه شدین من نیومدم بیرونتون کنم اومدم پیشنهاد بهتری بدم همان موقع شنگول میاد و میگه آهان اومدین؟ مشاور املاک به شنگول میگه شما سریعتر کرایه خونه را بدین و از اینجا برین و به عمر میگه صاحب خانه گفتن شما برین تو خانه جای شنگول خانم زندگی کنین. عمر و آسیه میگن نه ما اونجا نمیتونیم بریم زن عموم اینا زندگی میکنن شنگول جا میخوره که مشاور املاک میگه صاحب خانه اینجوری خواستن سپس ادامه میده و به شنگول میگه درباره پیشنهاد شما که گفتین مرغدونیو بکوبیم به صاحب خانه گفتم ولی خوششون نیومد گفتن بگم درسته پول دوست دارن ولی انقدر پست و دل سنگ نیستن که بخوان این کارو بکنن عمر وآسیه شوکه میشن و میگن چی؟

سپس با شنگول دعوا میکنن که چرا همچین کاری کرده عمر بهش حمله عصبی دست میده و شروع میکنه با شنگول با فریاد دعوا کردن و میره تمام گلدون های خونه آنها را میشکنه و میگه از خونم برو بیرون! نمیخوام اینجا باشی دیگه نمیزارم دیگه اذیتمون کنی! همان موقع اوگولجان و آیبیکه میرسن و بهش میگن چی؟ داری مارو بیرون میکنی؟ عمر میگه شماها نه زن عمو نمیخوام اینجا باشه! سپس بهشون میگه که چیکار کرده بوده اوگولجان و آیبیکه با تعجب به مامانامون نگاه میکنن اوگولجان میپرسه واقعا واقعیت داره؟ سپس شنگول بهشون میگه که برن خونه. سوزان به آکیف گفته بود که وقتی اومدم دیدم در صندوق بازه آکیف تعجب میکنه و میگه عجیبه من هیچ وقت درشو باز نمیزارم! سپس تصمیم میگیرن تا برن فیلم ببینن و پاپ کرن بخورن. آسیه سعی میکنه تا عمر را آروم کنه عمر میگه الان که آروم شدم دیدم بالاخره زن عمو بزرگتر ما بوده نباید سرش داد میزدم سپس میگه بریم من باید برم از زن عمو عذرخواهی کنم. سوزان تو یه فرصت با نباهت زنگ میزنه و بهش میگه آکیف سر رسید و نتونستم باید یه فکر دیگه بکنیم نباهت میگه باشه بعدا باهم قرار میزاریم ببینیم چیکار کنیم. عمر به خانه شنگول میره و ازش عذرخواهی میکنه اما شنگول میگه من نمیبخشم دیگه شما زن عمویی به اسم شنگول ندارین! و عمر از اونجا میره که اوگولجان میگه این چه کاری بود آخه مامان؟ اومده معذرت خواهی کرده! شنگول میگه چرا باور نمیکنی؟ دیگه هیچی مثل قبل نیست بابات نیست پس با اونا دیگه رابطه ای نداریم! عمر میره به خانه خودشان و برای آسیه تعریف میکنه که یکدفعه برق خونشون میره عمر میگه امیدوارم کار زن عمو نباشه! وقتی بیرون میرن شنگول میگه هم برقو قطع کردم هم آبو که تنبیهی باشه واسه کاری که کردی و به داخل خونه میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا