خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۷۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۷۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

وقتی فیلم دیدن اسد و گلبن تمام میشود به طرف اتاقشان می روند تا بخوابند اما گلبن از روی قصد لیوان آبی را سمت خودش می ریزد و به اسد میگه تخت خیس شده من نمیتونم اینجا بخوابم اسد بهش میگه اشکالی نداره روتختیو عوض میکنیم اینکه غصه نداره اما گلبن که این کار را از روی قصد انجام داده تا آن شب باهم تو یه اتاق نباشند بهش میگه نه باید تخت ها را جدا کنیم، اسد که ماجرا را فهمیده به روش نمیاره. هان به همان زباله دانی می رود تا با خودش خلوت کنه. بعد از چند دقیقه رویا پیشش میره هان با دیدن او درد و دل میکنه و بهش میگه جیلان داره میره از اینجا رویا ازش میخواد تا باهاش صحبت کنه و ازش بخواد که نره هان با ناراحتی میگه نمیتونم سری قبل ازش خواستم نره کلی التماسش کردم ولی رفت تاثیری نداره حرفام.

رویا بهش میگه غرور تو عشق و دوست داشتن هیچ معنایی نداره اگه الان غرورت اجازه نمیده که التماسش نکنی و ازش نخواهی که نره اون قدرها هم که فکر می کنی دوستش نداری و حست بهش کمرنگه و این واسه من خیلی خبر خوبیه اما اینو بدون که ناراحت شدنت بعد از جواب رد شنیدن ازش خیلی بهتر از پشیمونیه. اصلا می خوای من برم باهاش صحبت کنم؟ هان ازش میپرسه که تو ناراحت نمیشی منو با جیلان ببینی؟ رویا جوابشو میده و میگه البته معلومه که ناراحت میشم تورو با کسی دیگه ببینم اما خیالم راحته با کسی هستی که تورو دوست داره و از همه نظر حواسش بهت هست و ناراحتت نمیکنه. بعد از چند دقیقه رویا از آنجا میخواد بره که دستش را با شیشه میبره، هان سریع از جاش بلند میشه و دستش را با پارچه میبنده رویا از توجه او به خودش حس خوبی پیدا میکنه و با ذوق و اشتیاق او را نگاه می کنه، از طرفی جیلان که آنها را از دور نگاه می کرد با چشمانی پر از اشک و ناراحتی بهشون چشم می دوزد.

فردای آن شب وقتی اسد از خواب بیدار میشه به دنبال گلبن در خانه می گردد که او را در حال شستن ملافه‌ها میبینه، اسد ازش میپرسه که داره چیکار میکنه؟ چرا ملافه ها را تو ماشین لباسشویی نمی‌اندازد؟ او بهش میگه چون من قبل از انداختن تو ماشین لباسشویی اول باید آنها را بشورم اسد قبول میکنه و میگه پس من میرم صبحانه را آماده کنم. گلبن مخالفت میکنه و جلویش را می‌گیرد و میگه اگه قرار من تو این خونه زندگی کنم و این آشپزخونه من باشه باید طبق قوانین من عمل کنیم. من اینجوری عادت کردم! اسد با کلافگی بهش میگه اگه به عادت کردنه منم عادت کردم که هر وقت که دوست دارم برم به آشپزخونه گلبن با این وضعیت کلافه میشه و تصمیم میگیره که ملافه‌ها را نشوید به خاطر همین ملافه ها را در کیسه زباله می‌اندازد و به اتاق زیر شیروانی می برد. اسد از آنجایی که مرخصی گرفته برای عروسیش حاضر میشه تا به شرکت برگرده چون تو خونه کلافه میشه و حسابی حوصله‌اش سر رفته. بعد از رفتن اسد‌، گلبن میخواد به تمیزکاری خانه برسد.

وقتی به سرویس بهداشتی میره اونجا عنکبوتی میبینه که به شدت وحشت میکنه و از خانه بیرون می آید همان موقع در خانه به رویش بسته میشه و او که نه تلفن داره و نه کلید پشت در خانه گیر می‌افتد. گلبن تمام مدت پشت در خانه نشسته. شب وقتی به خانه برمی گرده با دیدن گلبن که جلوی در خانه نشسته شوکه میشه و ازش می پرسه چه اتفاقی افتاده؟ او ماجرا را برایش تعریف می کنه و از آن جایی که خودش را خیس کرده از سر جایش بلند نمیشه و به اسد هم اجازه نمیده که بهش کمک کنه و نزدیکش بشه بعد از باز شدن در خانه به سرعت به طرف سرویس بهداشتی میرود و گریه میکنه شب موقع خواب اسد با ناراحتی کنار گلبن خوابیده و به غصه بهش نگاه میکنه و بهش میگه چرا انقدر ازم فرار می کنی؟ من تا زمانی که خودت اجازه ندیدی نزدیکت نمیشم کاش اینو بفهمی. فردای آن شب وقتی گلبن از خواب بیدار میشه اسد را میبینه که با همان لباسهای بیرونش روی تخت دراز کشیده و حسابی حالش بد میشه و با داد و فریاد اسد را از آنجا بیرون میکنه و ملافه ها را برمی داره تا بشوید.

روزها میگذره و زندگی آنها روز به روز کسالت بارتر میشه گلبن روز ها شروع به تمیزکاری خونه میکنه، شب وقتی اسد میاد جدا از هم غذا می خورند و با فاصله میشینن و فیلم می بینند و برای خوابیدن گلبن رو کاناپه می خوابد و اسد به اتاق می رود. فردای آن روز ناجی برای صفیه سورپرایزی آماده کرده و او را به پشت بام آپارتمانشان می برد. وقتی صفیه به اونجا میره با تعداد زیادی از عکسهای خانه شان که مثل همان خونه رویاییش هست روبرو میشه. ناجی بهش میگه دیگه خیلی کم مونده دیگه کم کم وقتی از سرکار برگردم احتیاج نیست از پشت پنجره هتل ببینمت از پشت پنجره خونمون تو را میبینم. صفیه با ناراحتی میگه ناجی من هنوز آماده نیستم نمیتونم بابا و نریمان را تنها بزارم، ناجی بهش میگه اگه پدرت موافق باشه میتونن با ما زندگی کنن! صفیه با ناراحتی میگه برای من الان خیلی زوده چهل ساله که من این خونه را فقط می شناسم نمیتونم جای دیگه زندگی کنم! ناجی با درماندگی و ناراحتی آنجا را ترک میکنه. اسد پیش هان میره و بهش میگه دیگه کلافه شدم نه به خانه عادت کرده نه به من نمیدونم باید چیکار کنم؟!

خیلی خسته شدم! هان بهش میگه خودت میدونی راه حلش چیه، اسد بهش میگه منم اومدم بهت کمک کنم جیلان امشب میره اگه میخوای کاری کنی باید هر چه زودتر دست به کار بشی. اسد شب به خانه میره میبینه که گلبن به تکه های شیشه که شکسته نگاه می‌کند و گریه می‌کند اسد بهش میگه تو اینجوری خوشبخت نیستی اینجوری نمیتونیم ادامه بدیم گلبن میگه منصرف شدی؟ دیگه نمیتونی تحملم کنی؟ اسد بهش میگه نه من می خوام در کنار تو خوشبخت باشم با هم دیگه میریم به آپارتمان شما، گلبن حسابی خوشحال میشه و او را در آغوش می گیرد. اسد به همان بامیه فروشی قدیمی میره و بامیه‌ای که خریده را میخوره و میگه خیلی شیرینه اصلاً دوست ندارم.

جیلان که برای آخرین بار به آنجا آمده او را میبینه و بهش میگه اشتباه می کنی اتفاقا خیلی دوست داری، هان بهش میگه خیلی شیرینه دلمو میزنه جیلان در جواب میگه باید آب بخوری از روش. هان دلو به دریا میزنه و ازش میخواد که نره جیلان بهش میگه برای تو چه فرقی میکنه تو با اون دختر خوشحالی دست اونو گرفتی! هان لبخند میزنه و میگه حسودیت شد نه؟ جیلان انکار میکنه اما هان میگه چرا دقیقا حسودیت شد، بعد از گرفتن دستانش بهش میگه بیا باهم بریم یه جا قایم بشیم. هان و جیلان با لبخند بهم دیگه نگاه می‌کنند. صفیه وقتی فردای آن شب از خواب بیدار میشه به پنجره اتاق ناجی نگاه میکنه که میبینه نه خودش اونجاست و نه تصویر پرنده روی شیشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا