خلاصه داستان قسمت ۱۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۷۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه به کتابخانه ناجی میره و بهش میگه تو این چند روزی که هنوز خانه‌ات آماده نیست کجا میخوای بمونی؟ ناجی بهش میگه تو همین کتابخونه میمونم صفیه ازش میپرسه که اینجا حمام هم داره؟ ناجی برای اینکه او نگران نشه و خیالش راحت کنه می گه آره اما صفیه حرفش را باور نمی کنه و از رویا میپرسه. رویا بهش میگه که نه اینجا حمام نداره صفیه به ناجی میگه حوله‌ بردار و بیا خونه ما برو دوش بگیر شب شام گلبن به خونشون دعوت کرده به تو هم گفته که بگم. ناجی قبول میکنه. هان به جیلان میگه شب شام خانه گلبن و اسد هستیم. جیلا میگه منو دعوت کرده یا سر خود میگی بیام؟ چون گلبن تا جایی که میدونم ازم خوشش نمیاد! هان بهش میگه نه خودش دعوت کرد چون بهم گفت با عزیزانتون بیاین و با لبخند معنادار به جیلان نگاه میکنه. نریمان برای دعوت کردن رویا و اسرا پیششان میره.

آنها ازش میپرسن که میدونی کیا هستیم؟ تعداد دقیق مهمون ها را می دونی؟ نریمان میگه آره خودمونیم کسی دیگه ای نیست، آنها متوجه میشن که جیلان نیست به خاطر همین خوشحال میشن. سپس رویا لبخند میزنه و به اسرا میگه خیالت راحت بشه اون زن نمیاد. اسرا ازش میپرسه برای چی؟ تو از کجا میدونی؟ رویا در جواب میگه چون رفته نیویورک. صفیه و ناجی به خانه رفتند که یکدفعه حکمت را جلویشان می بینند و حسابی جا می خورند. صفیه به حکمت پدرش میگه ناجی به خاطر من خونه‌اش را از دست داده به خاطر همین چون شب خانه ی گلبن دعوتیم ازش خواستم که بیاد خونه ما بره حمام. حکمت از شنیدن این حرف حسابی تعجب میکنه و به صفیه میگه تو همینجوری راه نمیدی کسیو به حمام چطور شده که ناجی را راه میدی؟ یعنی انقدر بو میده؟ صفیه بهش میگه آره بابا خیلی بو میده غرق کثافته حکمت قبول میکنه و میره. ناجی به صفیه میگه حالا انقدر هم اغراق لازم نبود بکنی! ناجی به حمام میره و وقتی بیرون میاد صفیه با دیدنش لبخند رضایت‌ بخشی میزنه و بهش چشم می دوزد.

ناجی از صفیه میخواد تا نزدیک شود و عطری که زده را بو بکشد و نظرش را بگه اما صفیه بهش میگه نمیشه ناجی اینجا مثل میدون مین هستش که هر لحظه امکان داره یکی بیاد و ببینه زشته. گلبن با دوست اسد از صبح تمام کارها را کردند تمام غذاها را درست کردند. او وقتی کیک را در درون فر میذاره از آن جا میره. گلبن وقتی کیک داخل فر را میبینه میگه اینکه هنوز درست نشده چرا اینجوریه؟ نکنه خرابه و سریعاً به اسد زنگ میزنه اسد که دوستش هنوز کنارشه ازش میپرسه که او بهش میگه هیچ نگران نباشه ۲۰ دقیقه دیگه فر را خاموش کن کیک آماده هستش. بعد از اینکه همه غذا ها آماده شده و همه چیز رو به راهه گلبن خوشحاله و حسابی ذوق داره که صفیه خواهرش می خواد به خوانه‌اش بره. مهمان ها یکی یکی پشت سر هم به خانه گلبن میرن سر میز شام همگی تعجب کردن که گلبن چه جوری این غذاهای خوشمزه را درست کرده اما صفیه که خواهرش را بهتر از همه میشناسه میدونه کار اون نیست و ازش میپرسه دستور پخت این سوپ‌کدو رو بهم بده چجوری درست کردی؟ خیلی خوشم اومد درست کنم.

گلبن که نمیدونه باید چی بگی با من و من دست و پا شکسته یه چیزهایی میگه که اسد به دادش میرسه و بحث را عوض می کنه و می گه اصلا هان کجاست؟ چرا نیومد؟ صفیه میگه هرجا باشه الان دیگه پیداش میشه همان موقع زنگ در خورده میشه و گلبن با باز کردن در هان و جیلان را میبینه. گلبن جا میخوره و میپرسه تو هنوز اینجایی؟ نرفتی؟ جیلان میگه نه کنسل شد میمونم سپس میگه از دعوت خیلی ممنونم گلبن بهشون صندل میده و راهنماییشون میکنه به داخل‌ رویا و اسرا با دیدن جیلان به هم میریزن حکمت با دیدن جیلان میگه پسرم خجالت نکشیدی دوتاشونو باهم دعوت کردی؟ الان مهمونیو به هم می‌زنند و دعوا راه میوفته! آنها سعی می‌کنند تا بحث را عوض کنند و به جیلان میگن که در جریانی که بابا حواس پرتی داره. رویا به جیلان خیره میشه و با حرص ازش میپرسه که چرا نرفتی به نیویورک؟ مگه نمی خواستی بری؟ صفیه پیشقدم میشه و بهش میگه اگه خیلی دوست داری تو رو بفرستیم بری چون می خواهیم از این اتفاقا هم تو کتابخونه نیافتد!

ناجی به صفیه نگاه میکنه و بهش میفهمونه که ادامه نده و چیزی نگه. حکمت یک دفعه بدون هیچ چیزی میگه ناجی امروز تو اتاق هان حمام کرده همگی خیره میشن و صفیه و ناجی خجالت می کشند. هان با عصبانیت میپرسه صفیه حقیقت‌ داره؟ ناجی تمام ماجرا را برایشان تعریف می‌کند. گلبن تمام غذاهایی که درست کرده را روی میز میزاره. وقتی گوشت را میزاره به صفیه می گه می دونم از بیرون گوشت نمیخوری اما ازت می خوام که به خاطر من اینو امتحان کنی! صفیه اول مخالفت میکنه اما وقتی میبینه که گلبن حالش گرفته شده و عصبانی شده یه تکه از گوشت را میخوره و حسابی خوشش میاد و ازش تعریف میکنه که باعث میشه گلبن حس خوبی بهش بده در آخر همه او را تشویق می کند به خاطر غذاهای خوشمزه ای که درست کرده. گلبن میگه دیگه بیش از این نمی تونم دروغ بگم آردا ترکن تو درست کردن غذاها کمکم کرده کسی او را جدی نمی گیره و می خندن. اسد چشمک میزنه بهش و میگه این قدر متواضع نباش عشقم دستپختت خیلی خوشمزه است. صفیه و حکمت از ناجی می‌خواند تا اطلاع ثانویه در اتاق گلبن مستقر بشه تا خانه‌ای بگیره او هم قبول میکنه.

هان با صدای سوت آشنایی به بیرون از خانه جیلان میره و همان مردی که باهاش تو زباله‌دانی درگیر شد و میبینه وقتی سمتش میره روی سرش می ریزند و او را حسابی کتک می‌زند و با خودشان می‌برند. صفیه خواب میبینه که ناجی کنارش خوابیده و از استرس از خواب بیدار می شه که متوجه میشه ناجی از پشت در داره صداش میزنه و بهش میگه از آنجایی که نمی تونم به آشپزخونه برم تشنمه. وقتی صفیه میره آب بیاره یک دفعه حکمت با قابلمه تو سر ناجی میزنه و بیهوش روی زمین می‌افتد و با خودش میگه گرفتم بالاخره دزدو گرفتم اما نریمان و صفیه با وحشت به ناجی نگاه می کنن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا