خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۷ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۷ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی تازه عروس

عایشه و معتبر و آسیه تو آشپزخانه نشستن و معتبر میگه خوب حالا که آقا این انتخابو به خودمون سپرده باید یجوری حلش کنیم سپس سه تا چوب میاره و میگه با شمارش من هرسه تامون چوبو میکشیم واسه هرکی کوتاه تر بود اون برنده ست، با شمارش معتبر میکشن که عایشه برنده میشه اما آسیه میگه تو تقلب کردی هنوز سه نگفته بود که کشیدی معتبر هم تایید میکنه و میرن سراغ مسابقه بعدی که سکه میندازن و میگن که شیر یا خط آسیه برنده میشه که عایشه اینبار میگه تو دیدی گفتی قبول نیست! مسلم میاد و میگه اینجا چخبره؟ آنها میگن ماجرای انتخاب زن عقد رسمی قلندرخان را میگن مسلم میگه اینجوری نمیشه فردا صبح مسابقه ای میزارم اونجا مشخص میشه. فردای آن روز همگی تو حیاط جمع میشن و مسلم میگه این مسابقه سه مرحله داره که جایزه برنده عقد رسمی با قلندرخان هست همگی دست میزنن و هرکی یکیو تشویق میکنه. مسلم میگه مرحله اول گونی هستش میرین تو گونی و هرکی سریعتر به خط پایان برسه اون برنده ست با شمارش مسلم حرکت شروع میشه که معتبر میبره. مرحله دوم پیاده رویه هرکی زودتر بدون دویدن بریه به آقا و دستشو بزنه به دستش اون برنده ست، تو این مرحله عایشه برنده میشه و همه تشویق میکنن. مرحله سوم مسابقه تیراندازی است که عکس آقا را تو فاصله گذاشتن و مسلم میگه هرکی قلب آقا را بزنه اون برنده ست، معتبر تیری که میزنه میخوره به صورتش، عایشه میزنه به چشمش و آسیه میزنه به قلبش و برنده میشه. مسلم میگه حالا که نتیجه یکسان شده یه مرحله اضافه شده که خود قلندرخان بهتون میگه. قلندر میگه بهتون یه معما میگم هرکی بتونه جوابشو بگه با اون عقد رسمی میکنم سپس میگه اون چیه که اذان میگه نماز نمیخونه و زن میگیره عقد نمیکنه هیچکدومشون جوابو نمیدونن، بلا اعلام میکنه که جوابو میدونه و در گوش قلندرخان میگه او تحسینش میکنه و میگه آفرین ولی نباید به کسی چیزی بگی اگه بگی خیلی ناراحت میشم سپس به همه میگه تا فردا خروس خون وقت دارین جوابو بگین سپس همگی میرن.

بلا تو اتاقش در حال مرتب کردن است که معتبر با چرب زبونی و خیلی صمیمانه پیشش میره و میگه بیا بشین یه خورده باهمدیگه حرف بزنیم دخترم سپس بهش کیسه طلایی نشان میده و ازش میخواد جواب معمارو بگه تا اون کیسه طلارو بهش بده و باهاش بتونه ماشین لباسشویی تمام اتوماتیک و همه کاره با ماشین ظرف شویی بخره بلا حسابی خوشحال میشه ولی میگه اما نمیتونم بگم به باباجون قول دادم اصلا کار درستی نیست بگم معتبر با کلافگی میره سپس آسیه میاد و گردنش را میگیره سپس به خودش میاد و با مهربانی میگه تو نمیخوای میونه مادرشوهر و عروس خوب بشه؟ و قربون صدقه اش میره بلا میگه الان نفهمیدم! چیشد؟ آسیه ازش میخواد تا جواب معمارو بگه اما نمیگه که آسیه عصبی میشه و گردنشو میگیره بلا میگه اگه منو بکشینم نمیگم آسیه از اونجا میره. بعد از رفتنش عایشه میاد و میگه میدونستی از همان اول من ازت خوشم میومد اما هروقت ازت خوب میگفتم باهام  دعوا میکردن و کتک میزدن بلا جا میخوره و وقتی میبینه اونم جواب معمارو میخواد از اونجا میره. فردای آن روز همه پیش قلندرخان میرن و او بهشون میگه زمان مسابقه تموم شد سپس اول از معتبر میپرسه که میگه ساعت زنگدار؟ آسیه و عایشه میخندن و قلندر میگه نه از تو توقع نداشم، از آسیه میپرسه که بهش میگه زودپز؟ قلندرخان میگه از تو هم ناامید شدم فکر کردم باهوشی! سپس از عایشه میپرسه، او اول به معتبر و آسیه میگه اشکالی نداره وقتی ما عقد رسمی بشیم واستون یه اتاق درست میکنیم با تخت دو طبقه زندگیتونو بکنین سپس به قلندرخان میگه لوک خوش شانس قلندر جا میخوره و میگه آفرین عایشه انها فکر میکنن که درست گفته اما قلندر میگه آفرین که تو هم اشتباه گفتی سپس میگه جواب خروسه و از اونجایی که هیچکدومتون درست نگفتین موضوع عقد واسه همیشه بسته میشه و با کامیل از اونجا میرن.

باهم تو باغ راه میرن که کامیل میگه اینجوری که بوش میاد اینا اصلا دستربردار نیستن یکیشو عقد کن تموم بشه دیگه! قلندر میگه مشکل اینجاست که نمیدونم کدومشونو عقد کنم نمیدونم کدومشون واقعا منو واسه خودم میخوان کدومشون واسه اینکه من خان هستم! کامیل میگه خوب به این فکر کن که اگه خان نبودی این اقتدار و ثروتو نداشتی چی؟ کدومشون میموندن؟ خان میخنده و میگه آفرین به این هوشت فهمیدم چیکار کنم میرم میگم که بدهی بار آوردم ببینم کدومشون از طلاهاشون میگذرن. قلندر ابتدا پیش معتبر میره و میگه من یه دردی دارم که فقط تو میتونی آرومم کنی سپس بعد از کمی حرف زدن با گریه و ناراحتی میگه بدهی بار آوردم به طلاهایی که سر عقد بهت دادم احتیاج دارم معتبر بدون هیچ فکری همه ی طلاهارو بهش میده سپس پیش عایشه میره و به او هم همینو میگه عایشه گریه میکنه و میگه اگه بخوای جفت کلیه هام و طحالمم بهت میدم بری بفروشی اما قلندر میگه نه فقط طلاهای سر عقدو بدی کافیه اونم همه را میده. قلندر پیش آسیه میره و میگه تو قمار همه پولامو از دست دادم سپس ازش طلا میخواد که تمام طلاهایی که زیر بالشتش پنهان کرده بود را بهش میده. قلندر پیش کامیل میره و میگه همشون طلاهاشونو دادن کامیل میگه پس سه تاشون خیلی دوست دارن قلندر میگه خیلی بد شد سپس میگه باید بیشتر کنم میخوام بگم ورشکست شدم. قلندر پیش هازار و خان میره و میگه فردا صبح زود با زن هاتون میرین به خانه سنگی میخوام اعلام ورشکستگی کنم آنها دلیلشو میپرسن که میگه یه بازی راه میندازم با مادرهاتون. فردای آن روز هازار و خان با نازگل و بلا و آفت به خانه سنگی میرن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا