خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران

شب آکیف با نباهت به رستوران میرن به مناسبت سالگرد ازدواجشان که تو همان رستوران خانواده کنعان را میبینن. نباهت میگه بیا بریم یه سلام بکنیم. هاریکا با دیدن آکیف بهش زل میزنه و معنادار نگاه میکنه. کنعان ازشون دعوت میکنه تا سر میز آنها بشینن اما نباهت میگه امشب معذوریم ۱۹امین سالگرد ازدواجمونه سوزان با دیدن اونا حسادت میکنه. وقتی سر میزشان میرن نباهت ازش میپرسه چرا اونجوری هاریکا نگاهت میکرد؟ آکیف خودشو میزنه به اون راه و میگه ندیدم! سپس پیسنهاد میده یه جای دیگه برن اما نباهت میگه من اینجارو دوست دارم. قدیر بعد از تمام شدن درس خوندن ملیسا و عمر به داخل میره و ملیسا ازشون شماره آژانس میخواد که عمر میگه اینورا آژانس نیست که! آسیه میگه مظلوم دوست قدیر موتور داره میتونه داداشم برسونتت عمر هم تایید میکنه و از قدیر میخواد تا این کارو در حق دوستش بکنه قدیر قبول میکنه. ملیسا به قدیر پیشنهاد میده تا قبل از رسوندنش برن چیزی بخورن چون گرسنه اش هست. آنها به اسکله میرن و ملیسا کلی سفارش میده قدیر تعجب میکنه و میگه چجوری میتونی این همه بخوری؟ ملیسا میخنده و میگه یکی از خصوصیات من که همه بهش حسادت میکنن اینه که هرچی میخورم چاق نمیشم! سپس قدیر او را به خانه میرساند که ملیسا ازش تشکر میکنه و گونه اش را می بوسد و میرود که قدیر جا میخوره. قدیر وقتی میرسه ازش میپرسه چیشد داداش؟ رسوندیش؟ چیزی درباره من بهت نگفت؟ قدیر میگه نه و به دروغ میگه چرا از باهوشیت تعریف کرد که اگه واسش توضیح نمیدادی اصلا چیزی ازش سر در نمیاورد عمر میخنده از خوشحالی و میگه آخه میدونی داداش ازش خوشم میاد اوگولجانم میگه اونم بهت یه حس هایی داره ولی مطمئن نبودم الان که اینو گفتی دیگه مطمئن شدم و با خوشحالی میره، قدیر که حس کرده ملیسا ازش خوشش میاد ناراحت میشه و استرس داداششو میکشه که دلش نشکند.

فردای آن روز آکیف وقتی میخواد بره به شرکت نباهت میگه سوزان اومده بیا یه قهوه باهامون بخور بعد برو آکیف میخواد بره که سوزان میگه اگه باشی بهتره چون حرفی که میخوام بزنم به تو هم ربط داره آکیف جا میخوره و سوزان میگه یه وکیل خوب لازم دارم میخوام از کنعان طلاق بگیرم آنها جا میخورن. ملیسا تو مدرسه پیش قدیر میره و باهاش حرف میزنه اما قدیر با بی اعتنایی سعی میکنه از خودش دورش کنه ملیسا بهش میگه تو واقعا نمیفهمی که عاشقتم؟ قدیر جا میخوره و همان موقع عمر میاد. ملیسا از اونجا میره که قدیر استرس میگیره که اون حرفو شنیده یا نه اما از حرف های عمر میفهمه که چیزی نفهمیده. مظلوم پیش ملیسا میره و میگه چرا با خودت داری حرف میزنی؟ او بهش میگه که به قدیر گفتم عاشقشم مظلوم اول میخنده و بعد تحسینش میکنه سپس میگه من یه برنامه جور میکنم تا اونجا بفهمیم مزه دهن قدیر چیه. نباهت دلیل طلاقو میخواد بدونه که سوزان میگه نمیتونم تحمل کنم دیگه سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره که آکیف هم میره و تو خیابان با ماشین جلوی ماشینشو میگیره و میگه این کارها چیه؟ چرا اومدی خونه ما اونجوری گفتی؟ سوزان میگه من حامله ام! آکیف جا میخوره که سوزان میگه من چیزی دیگه واسه از دست دادن ندارم هاریکام که ما را فهمیده میخوام بچه را نگه دارم آکیف میخواد نظرشو عوض کنه که سوزان از اونجا میره. آکیف با کلافگی به شرکت میره و به ارهان موضوع را میگه که باید تو این فاصله که من با سوزان سر و کله میزنم و وقت میخرم تو باید تمام کارها را بدون هیچ ضرری تموم کنی من بهت اعتماد دارم ارهان!

قدیر وقتی قهوه هاریکارو میبره او ازش تشکر میکنه و میپرسه مطمئنی که فیلم دیگه ای عمر نداشت؟ قدیر تایید میکنه و میگه نه، هاریکا میگه تو عاقلی فهمیدی که با من نمیتونی در بیوفتی! اینو به اونا هم بفهمون و میره. هاریکا گوشیه دست آیبیکه را میبینه و میفهمه که او فیلم دزدی کردنشو گرفته بود سپس موهاشو میگیره و میکشه آسیه تو دهن هاریکا میزنه که هاریکا میخواد به طرفش حمله کنه اما آیبیکه میگه اگه دستت بهش بخوره میگم که دزدی میکنی مدیر مدرسه میاد و به آنها میگه که به دفترش برن. سپس آنها را به نظافت مدرسه تنبیه میکنه. همگی اونارو میبینن و میخندن. اورهان به اونجا میره و بهشون مایع تمیز کننده و دستکش میده آیبیکه خیلی رسمی حرف میزنه باهاش که اوگولجان میاد و میگه خیر باشه از کی تا حالا با پدرت اینجوری حرف میزنی؟ هاریکا میگه پدرتونه؟ اوگولجان میگه آره هست مشکلیه؟ هاریکا میگه نه جالبه! اوگولجان میگه نه جالب نیست خوش شانسیه این پدر قهرمان منه سپس اورهان از اونجا میره و آیبیکه به خاطر رفتارش شرمنده میشه. دوروک پیش آسیه میره و میگه کی بریم تمرین؟ هفته دیگه ست مسابقه! آییه میگه من شرکت نمیکنم نمیخوام با هاریکا در بیوفتم واسم دردسر درست میکنه منم نمیتونم تحمل کنم اگه مشکلیم درست کنم بورسیه ام قطع میشه دانشگا و درس واسم مهمتره و میره. دوروک پیش هاریکا میره و بهش میگه با آسیه کاری نداشته باش من فقط واسم مسابقه مهمه و چیزی نیست بینمون تاره اون اصلا بهم محل نمیده اگه به این کارهات ادامه بدی بد میشه! بزار حداقل دوستیمون بمونه و میره هاریکا گریه اش میگیره که اوگولجان میره پیشش و میگه باز چشم های خوشگلت اشکیه که! خیلی جالبه تو دنبال اونی من دنبال تو! و گوشیشو میگیره و شماره اش را مینویسه و میگه از این به بعد به مشکل خوردی به من بگو هاریکا میگه تو چی فکر کردی؟ که دوست دخترت میشم؟ اوگولجان میگه فکر نمیکنم مطمئنم هاریکا با کلافگی میره. شب قدیر پیش مظلوم میره تا بار تخلیه کنه و پول بگیره سپس مظلوم برنامه ای ترتیب میده که دوست دخترش به خانه اش بره و قدیر را هم بگه بره پیشش از طرفی به ملیسا زنگ میزنه تا حاضر بشه و به اونجا بیاد ملیسا خوشحال میشه و سریع شروع به حاضر شدن میکنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا