خلاصه داستان قسمت ۱۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۸۵ سریال ترکی خواهران و برادران

دوروک به یک کافه میره که اونجا با برک و صرب و یاسمین روبرو میشه. دوروک با برک کل کل میکنه و بحثشون میشه که برک میگه حالا که دیدی ما اینجاییم میتونی بری دوروک میگه نه من مشکل ندارم اگه تو مشکل داری میتونی بری! آسیه به عمر میگه به نتیجه ای رسیدی؟ عمر میگه نه آسیه میگه میخواستم بگم امشبو تو پارک بمونیم ولی گفتم خوب شب های دیگه رو چیکار کنیم؟ همان موقع شنگول کنارشون میاد و انها با دیدن زن عموتون با شکمش شوکه میشن و میگن زن عمو شما؟ شنگول میگه آره زن عمو تازه فهمیدین زن عمو دارین؟ عمر میگه ولی شما مارو از خونه بیرون کردین! بعد از کمی صحبت کردن باهمدیگه به طرف خانه برمیگردن. اوگولجان و آیبیکه با دیدن آنها خوشحال میشن و امل را بغل میکنن. آنها تو -یاز نشستن که عمو اورهان به اونجا میاد و میگه بچه ها چیشده؟ چرا از خونه رفتین؟ اتفاقی افتاده؟ شنگول میگه آره افتاده از اون زنت بپرس که چیا بهشون گفته اورهان جا میخوره و میگه بچه ها چیشده؟ عمر و آسیه میگن هیچی عمو چیزی نشده ما خودمون اومدیم شنگول میگه چرا واقعیتو نمیگین؟ بگین به عموتون ! اما اونا چیزی نمیگن و ازش میخوان تا بره به زندگیش برسه بعدا حرف میزنن اورهان از اونجا میره و شنگول با عمر و آسیه با دلخوری میگه دستتون درد نکنه که منو دروغگو جلوه دادین. فردای آن روز وقتی عمر و آسیه با امل سر میز صبحانه نشستن آسیه میپرسه که چقدر پول دارن عمر میگه فقط ۲۰تا سپس شروع میکنن به خوردن صبحانه. شنگول برای اوگولجان و آیبیکه بورک درست کرده. سر میز صبحانه شوال زن احمد به شنگول زنگ میزنه و میگه یه دورهمی برای آشنا شدن ترتیب دادم و مادر تمام بچه های مدرسه رو گفتم بیان شنگول میگه حتما میام.

شنگول برای عمر اینا بورک میبره و بهشون میگه که اجاره خونه بیشتر شده باید ۵۰۰تا بدین و میناله که هنوز قسط خونه مونده و این بچه هم تو راهه خیلی خرج داره اونا قبول میکنن. شوال دورهمی را تو رستورانی که سوزان کار میکنه گرفته سپس بعد از آیلا و گونور، شنگول به اونجا میاد که شوال از. اهر او جا میخوره و میگه کلاسش به ما نمیخوره! سپس بعد از معرفی خودشون شنگول با دیدن گونور بهش تیکه میندازه. آیلا میگه تو حامله بودی؟ نمیدونستم شوال میگه ایشالله زیر سایه مادر و پدرش بزرگ بشه شنگول به گونور نگاه میکنه و میگه با وجود این خونه خراب کن سایه پدر ازش گرفته شد! شوال ازش و میخواد تا تموم کنن و ادامه ندن. لیلا تو مدرسه عمر را به کلاسی میبره و بهش میگه پول ساعت هارو چیکار کردی؟ عمر اول با کلافگی میگه تو چرا انقدر دخالت میدی خودتو؟ لیلا میگه اینارو ول کن گفتی اگه جور نتونی بکنی تو دردسر میوفتی سپس بهش یه ساک پول میده که عمر جا میخوره و میگه این از کجا؟ و قبول نمیکنه لیلا میگه بگیر اینو هروقت زمینت فروش رفت بهم پس بده عمر قبول میکنه. عمر پول را به احمد میده که آسیه ازش میپرسه از کجا آوردی؟ عمر میگه بیا بریم بهت بگم. بعد از چند دقیقه نباهت به رستوران میاد که آیلا شروع میکنه بهش نیکه انداختن که چجوری روت میشه بیای جلوی من بشینی! شنگول میگه شما که باهم دوست بودین چیشد یهو؟ آیلا میگه دوستیش بخوره تو سرش و بهشون میگه وقتی شوهرم داشته میمردم این با آکیف اونجا بودن و هیچ کاری نکردن! نباهت بهش میگه اگه بهت چیزی نمیگم فقط به خاطر نون و نمکیه که باهمدیگه خوردیم و از اونجا میره. مرحله بعدی مسابقه شطرنج تو مدرسه شروع میشه و افرا از اوگولجان تعریف میکنه که باعث میشه حواس اون پرت بشه و ببره.

صرب با عمر بازی میکنه که عمر میبازه، از طرفی تولگا با برک بازی میکنه که تولگا میبره. لیلا به تولگا پیشنهاد میده که به بهانه برنده شدنش برن همبرگر بخورن و دستمالی که به عمر داده بود را به موهاش میبنده که سوزی میبینه و جا میخوره و با عصبانیت به طرف عمر میره. عمر تو سالن مدرسه در حال رد شدنه که میبینه برک دست آیبیکه را گرفته و به زور میخواد باهاش حرف بزنه که او میره و پشت آیبیکه در میاد برک با عمر دعوا میکنه و میگه بهتره سرت تو رابطه خودت باشه به اون رسیدگی کنی! سوزی ازش میپرسه یعنی چی؟ برک میگه عمر تو مدرسه وانمود میکنه با لیلا دشمنه ولی دیشب داشتن باهم نون و ماهی میخوردن! عمر جا میخوره و سوزی شوکه میشه و با بغض بهش نگاه میکنه و میگه حقیقت داره؟ عمر تایید میکنه ولی میگه اونجوری که فکر میکنی نیست اصلا! اما سوزی با گریه از اونجا میره. عمر با صرب و برک دعواش میشه که صرب میگه به حسابت میرسم! برک حسابی عصبیه که به سرویس میره صرب پشت سرش به اونجا میره و شروع میکنه بهش حرف های تحریک آمیز زدن که تحقیر بشه برک شروع میکنه به زدن او و صورتشو داغون میکنه و میگه خوبه جیزی که میخواستمو درآوردی! و از اونجا بیرون میره. عمر و بقیه جلوی در خروج وایسادن که احمد با عصبانیت میره پیش عمر و میگه تو حق نداری همچین بلایی سر پس من بیاری! و باهاش دعوا میکنه عمر میگه من دعوا نکردم! اما باور نمیکنن چون برک هم به دروغ تایید میکنه که اونم کتک زد آیبیکه از روی تاسف سر تکون میده احمد به بوراک میگه باید اخراج بشه که همان موقع سوگی خان با اسماعیل وارد میشه و میگه من اجازه نمیدم! همگی جا میخورن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا