خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۸۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۸۶ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ سریال ترکی خواهران و برادران

پدر تولگا متوجه میشه که از گاوصندوقش پول برداشت شده او با تولگا دعوا میکنه و میگه اون پولو برداشته و دلیلشو ازش میپرسه تولگا که از چیزی خبر نداره یک دفعه یادش می افتد که لیلا را در اتاق پدرش دیده بود به خاطر همین گردن میگیره و میگه آره پول کم آورده بودم لازم داشتم برداشتم پدرش با او دعوا میکنه و او را هل میده تولگا به شیشه پشتش برخورد میکنه و تو حیاط می افتد همان موقع لیلا از راه میرسه و با دیدن تولگا که روی زمین افتاده می ترسد و فریاد میزنه. سوگی با احمد به اتاق مدیریت مدرسه میرن تا با همدیگه صحبت کنن آسیه به همراه عمر پشت در ایستادن تا ببینن چی میشه احمد رو حرفش میمونه و میگه باید عمر اخراج بشه اما سوگی میگه عمر نمیتونه همچین کاری کرده باشه اون اهل دعوا نیستش احمد کلافه میشه و ازش میپرسه که چرا انقدر از عمر طرفداری می کنی؟ سوگی کلافه میشه و در آخر بهش میگه عمر نوه من و پسر توعه! احمد حسابی جا میخوره عمر یک دفعه وارد اتاق میشه و به سوگی میگه من اصلا همچین کاری نکردم حتی بهش دست هم نزدم بوراک وارد اتاق میشه و از عمر میخواد تا از آنجا بره و آنها را تنها بزاره. احمد از مادرش ماجرارو میپرسه سوگی میگه وقتی با شوال نامزد بودی همزمان هم با سوزان در ارتباط بودی و همان موقع که رفتی برای تدارکات عروسی به خارج از کشور من متوجه شدم که سوزان بارداره البته سوزان هم خودش همین پارسال بود که متوجه شده عمر پسرشه چون پدرش وقتی به دنیا اومده جلوی یه مسجد گذاشته بوده و یک خانواده فقیر بزرگش کردن احمد کلافه میشه و ازش گلگی میکنه که چرا این همه سال بهش از وجود عمر چیزی نگفته سوگی بهش میگه باید زندگی که این همه سال از عمر دریغ کردیو بهش بدی و باید منو حمایت کنی و پشتم باشی.

آن ها وقتی از اتاق بیرون میرن احمد به صرب میگه عمر اخراج نمیشه و پرونده همینجا باید بسته بشه صرب عصبانی میشه و برک از اینکه عمر اخراج نشد با کلافگی از آنجا بیرون میره. عمر و آسیه خوشحال میشن و هردویشان خاله سوگی را در آغوش می گیرند و ازش تشکر می کنن دوروک به دنبال برک میره و بهش میگه این راهی که پیش گرفتی اصلاً درست نیست آیبیکه به آن جا میره و برای این که برک به عمر تهمت زده باهاش حسابی دعوا میکنه برک از اینکه ایبیکه تو تیم آنها هستش کلافه میشه که آیبیکه با ناراحتی از اونجا میره. اسماعیل به همراه سوگی خانوم عمر و آسیه را به خانه شان می رسانند. سوگی از اینکه احمد آنها را از خانه بیرون کرده احساس شرمندگی میکنه و میگه بخوایم یه خونه دیگه براتون میگیرم اما آنها به سوگی میگن لازم نیست ما تو خونه خودمون خیلی راحتیم و تشکر میکنن. عمر درباره حافظه اش ازش میپرسه که او می‌خندد و میگه اون موقع داشتم براتون نقش بازی می کردم بعد از رفتن آنها لیلا با عمر زنگ میزنه و خبر میده که تولگا تو بیمارستانه و به خون احتیاج داره عمر و آسیه با عجله به طرف بیمارستان راهی میشن. اسماعیل تو راه از سوگی میپرسه تا کی میخوای هویت اصلی عمر را پنهان کنین؟ سوگی میگه وقتی پسرم پسر خودشو قبول نداره من چه جوری برم بهش بگم؟ شوال تو خونه از احمد با عصبانیت گلگی میکنه که چرا عمر را اخراج نکرده احمد بعد از کمی حرف زدن با او کلافه میشه و میگه عمر پسر منه شوال جا میخوره و میگه این چندمین خیانتت به منه! احمد که خودش شوکه شده میگه وقتی نامزد کردیم و رفتیم خارج از کشور از اینکه دوست دخترم باردار بوده خبری نداشتم سپس میگه اگه نمیتونی با این موضوع کنار بیای خوب طلاق بگیر وگرنه ساکت شو.

عمر و آسیه به بیمارستان رسیدن و عمر بهشون میگه من با تولگا همخونم و میتونم خون بدم سپس به اتاق خونگیری میره. از طرفی پلیس میاد و از تارهان پدر تولگا و لیلا اظهاراتشونو ثبت میکنه تارهان بهشون میگه پسرم مست بود که تعادلشو از دست داد و رفت تو شیشه لیلا با عصبانیت بهش نگاه میکنه تارهان به حالت تهدید آمیزی بهش نگاه میکنه و بعد از رفتن پلیس بهش میگه مراقبت اطلاعاتی که میده باشه وگرنه واسش بعد تمام میشه. لیلا باحالی بد به حیاط بیمارستان میره آسیه پیشش میره و او را دلداری میده و ازش میپرسه چی شده لیلا همه چیز واسش تعریف میکنه آسیه ازش میپرسه پس چرا واقعیتو به پلیس نگفتی؟ لیلا میگه چون اونجوری اذیت هاش بیشتر میشد آسیه ناراحت میشه و با دیدن عمر پیشش میره و ماجرا را برایش تعریف می کند. عمر از این که تولگا به خاطر اون تو دردسر افتاده ناراحت میشه. احمد پیش سوزان میره و درباره عمر باهاش حرف میزنه احمد بهش میگه اون موقع من جوان بودم و با زن های زیادی در ارتباط بودم اما سوزان ناراحت میشه و میگه ولی عشق من به تو واقعی بود احمد ازش میخواد تا درباره او به عمر چیزی نگه چون نمیخواد پسر پول پرستی مثل اون تو زندگیش باشه سوزان بهش میگه اما عمر اصلاً اونجوری نیست احمد میگه معلومه! ساعت های پدرمو برداشته بوده بعد هم نمیدونم چه جوری اون همه پولو واسم آورد! دکتر از اتاق عمل بیرون میاد و به آنها میگه حال فعلی تولگا خوبه تمام شیشه خورده ها را از تو بدنش بیرون آوردیم تا چند دقیقه دیگه به بخش منتقل میشه همگی خوشحال میشن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا