خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی دختر سفیر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی دختر سفیر را می توانید مطالعه کنید. فصل اول این مجموعه محصول سال ۲۰۱۹ در ژانر درام است و فصل دوم آن در حال پخش می باشد. نام انگلیسی این سریال The Ambassador’s Daughter است. در این سریال انگین آکیورک  Engin Akyürek ، نسلیهان آتاگل دوغلو Neslihan Atagül Doğulu، تولین یازکان Tülin Yazkan، غنچه جلاسون Gonca Cilasun و اوراز کایگیلاراوغلو Uraz Kaygılaroğlu به ایفای نقش پرداخته اند.

قسمت ۱۸۹ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۸۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان سریال دختر سفیر

سانجار و ناره از جوانی یکدیگر را دیوانه‌وار دوست دارند، اما پدر این دختر مخالف رابطه آن‌ها بود. ناره و سانجار تصمیم می‌گیرند فرار کنند و مخفیانه ازدواج کنند. شب بعد از عروسی سانجار گمان می‌کند ناره به او خیانت کرده‌است و حرف‌های ناره را باور نمی‌کند، لذا او را از کلبه‌شان بیرون می‌کند. ناره خود را از صخره به پایین پرت می‌کند و به سختی مجروح می‌شود. ناره بعد از آن ناپدید می‌شود و داستان آن‌ها به افسانه ای تبدیل می‌شود که ترک‌ها برایشان شعر گفته‌اند. سانجار گمان می‌کند ناره به راحتی او را ترک کرده‌است و به دنبال زندگی تازه‌ای به اروپا رفته‌است. سال‌ها بعد ناره دوباره در زندگی سانجار ظاهر می‌شود. او در لحظه‌ای که سانجار قصد ازدواج دارد، با دختر بچه ای ظاهر می‌شود و تصمیم می‌گیرد زندگی جدیدی را آغاز کند. سانجار پس از ورود دوبارهٔ ناره به زندگی اش، دوباره بهم می‌ریزد و سعی در بیرون کردن ناره از زندگی اش دارد اما با اتفاق‌های عجیب و مرتبط بهمی که در ادامه داستان می‌افتاد ورق بر می‌گردد و سانجار به دنبال حقیقت ۸ سال پیش می‌رود.

قسمت ۱۸۹ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر به همراه ملک و ماوی به خانه می رسد. سنجر به خاطر رفتار خالصه از ماوی عذرخواهی می کند. اما ماوی می گوید: «مادرت ترس اینو داره که شمارو از دست بده برای همین اینجوری رفتار میکنه. بهتره با اون صحبت کنی و مشکل رو رفع کنی. » سنجر او را می بوسد و ماوی به فکر این است که هرطور شده بچه اش را سقط کند.
خالصه تا صبح در باغچه قدم می زند و برای زهرا و تنهایی های خودش اشک می ریزد و احساس می کند که عزیزانش او را رها کرده اند. صبح از داخل سطل زباله پاکت تست بارداری را پیدا می کند و به زهرا مشکوک می شود. ولی گولسیه به او اطمینان می دهد که تست مال ماوی است. خالصه فکری به ذهنش می رسد.
سنجر و ماوی طبق قولی که به ملک داده بودند لباس عروس و دامادی می پوشند و با هم عکس می گیرند و قول می دهند هیچ وقت ملک را تنها نگذارند. سپس ماوی و ملک آماده رفتن به مدرسه ملک می شوند و سنجر می گوید: «سدات نشونم داد که آدم خطرناکیه چند نفرو برای محافظت از تو و ملک استخدام کردم. »

ماوی قبول می کند و نجدت مسئول مراقبت از ماوی و ملک می شود. ماوی برای خودش وقت معاینه از پزشک زنان گرفته و به انجا می رود و سنجر هم به اسکله و دیدن گوون چلبی می رود و می گوید: «بعد از این ماجراها هیچ علاقه ای به حفظ شراکت با تو ندارم. » چلبی بلافاصله از او می خواهد که سهام اسلکه را بفروشد اما سنجر با خشم می گوید: «سهام گیدیز و خانواده ی ایشیکلی دست تو امانته. هرگز اونارو نمیفروشم. » چلبی سندی را که موگه اختیار سهامشان را به او سپرده نشان سنجر می دهد و می گوید: «میتونی از موگه پرس و جو کنی. » در همین حال سدات وارد اتاق می شود و سنجر با دیدن او فریاد می زند: «شما دو نفر چه ارتباطی با هم دارین؟ چه نقشه ای علیه من میکشین؟ » چلبی می گوید: «رابطه ی ما هیچ ربطی به تو نداره. » سنجر چند مشت به صورت سدات می کوبد و داد می زند: «باید از این شهر بری. نمیخوام دور و بر زنم باشی. » او رو به چلبی می گوید: «حالا که اینطور شد هیچ سهامی رو به تو نمیفروشم و اجازه نفس کشیدن رو هم بهت نمیدم. »

سپس در تماس با موگه متوجه می شود که آنها اختیار سهامشان را به چلبی داده اند و بیشتر عصبانی می شود. در همین حال خالصه هم به اسکله می آید و با دیدن سنجر تست بارداری را به او نشان می دهد و می گوید: «ماوی از روی هوس باهات زندگی کرده برات ارزشی قائل نیست وگرنه خبر بارداریش رو به تو میداد. » سنجر بهم می ریزد و فورا با نجدت تماس می گیرد و سراغ ماوی را می گیرد. نجدت می گوید: «ماوی در مطب دکتر زنانه. خیلی ناراحت به نظر میرسه. » سنجر که اطمینان دارد سنجر برای سقط بچه رفته با شتاب به سمت مطب دکتر می رود تا مانع او شود. از آن طرف الوان بورا را در قهوه خانه اش همراه زنی می بیند و ناراحت می شود. بورا به زن سابقش در مورد الوان توضیح می دهد و این که الوان حسود است و با هم نمیسازند. زن بورا پیش الوان می برد و او را به قهوه خانه ی بورا می آورد تا با هم آشتی کنند و در ضمن به الوان می گوید که بهتر است به جای زندگی در کاروان خانه ای اجاره کند. الوان که دوست ندارد بورا با زن سابقش مراوده داشته باشد از دست بورا بیشتر دلخور می شود و به مغازه اش برمی گردد و بورا به زن سابقش می گوید: «تو کارو خرابتر کردی! »

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا