خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) + پخش آنلاین

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۱۸ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۱۸ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۱۸ سریال ترکی اوچ کوروش

کارتال به پناهگاه پدرش کنار دریا رفته و با نگاه کردن به گردنبدی که پدرش واسش خریده بود یاد خاطره ای با فرهان می افتد و اشک میریزد. چند دقیقه بعد پدرش به اونجا میاد و به کارتال میگه هوا سرده پالتوتو بپوش! کارتال سریعا میپوشه و بهش میگه به خاطر من اومدی اینجا؟ پدرش میگه چه ربطی داره؟ اومدم تا کمی خلوت کنم. کارتال ازش اجازه میگیره و میگه میشه منم یکم اینجا بمونم؟ منم احتیاج دارم تا کمی فکر کنم. بعد از نشستن به پدرش میگه یادته چند روز پیش اومدم گفتم فرهان مرده؟ دیشب یه اتفاقاتی افتاد که انگار زنده ست! پدرش میترسه که نکنه از چیزی بو برده باشه و ازش میپرسه چطور؟ کارتال میگه طرف مارو برد دیشب سر خاک خاله نسرین، آهنگی که اون شب پخش میشدو گذاشته بود، پدرش نمیزاره حرفشو کامل کنه و میگه بسه نمی خواد چیزی بگی! برو خونه عمه نریمانت خیلی نگرانت بود کارتال پالتوشو رو شانه های پدرش میندازه و از اونجا میره بعد از رفتنش پدرش به آرامی اشک میریزد. کارتال به خانه میرسه که عمه اش میپرسه کجا بودی؟ کارتال میگه باید به شما هم جواب پس بدم؟ و به اتاقش میره که بهار پیشش میره و با خوشحالی میگه ببین همه دارن همون چیزاییو که میخواستیم میگن! اما کارتال به گوشیش نگاه نمیکنه و میگه بزار واسه بعد، بهار دلیلشو میپرسه و میگه چیشده؟ کارتال میگه تنها مشکلمون بابای شما نیست، الان مراسم خاکسپاری باید برم بهار با ناراحتی به اتاقش میره.

آیسل مادر افه در حال اخبار دیدنه و خبری درباره عروسی شب گذشته که برای کارتال و بهار بوده میبینه! تو اون خبر افه هم دیده میشه که تا عدنان میاد آیسل خاموش میکنه اما از چشمای عدنان دور نمونده و بهش میگه روشن کن! سپس با دیدن افه احساس تاسف میکنه. همگی به مراسم خاکسپاری میرن. کارتال میخواد بره و خداحافظی میکنه که یه نفر از جمعیت میگه همین؟ تو گفته بودی پیداش میکنی! اما هنوز موفق نشدی! به جای رسیدگی به کارهات معلوم نیست چیکار میکنی!؟ کارتال میگه من قول دادم و سر قولم میمونم! اون مرد بهش میگه باشه ولی اگه حق با من باشه باید از این محله بری! کارتال قبول میکنه. تو مسیر افه میگه حرف های گنده میزدی! از اینجا میرم و این حرفا؟! کارتال میگه باید چیکار میکردم؟ چند دقیقه بعد باتو به افه زنگ میزنه و میگه همه دارن درباره ات حرف میزنن! این خبرو ببین! و برایش میفرستد. افه میبینه که پدرش لایو گرفته و از مقامات خواسته تا به پرونده افه رسیدگی کنن! افه حسابی عصبانی میشه و با کارتال به دم در خانه پدرش میره. سپس با عدنان پدرش درکیر میشه که کارتال آنها را از هم جدا میکنه و به عدنان میگه دارم کسی که اینه ی دقت شده را می برم. کارتال وقتی میبینه افه با عصبانیت رانندگی میکنه ترمز دستی را میکشه و سوئیچ را درمیاره. افه به دنبالش میره و ازش میخواد تا سوئیچ را بهش پس بده اما کارتال میگه نه بیا منو بزن و آنها باهم درگیر میشن و یه جورایی خالی میشن از عصبانیت.

شاهین پیش مسعوده که بهش میگه رد زخمت تو کف دستت میمونه. در حال صحبت کردن هستن که نزیح به اونجا میاد و بهش میگه داشتی میگفتی میدونی چیکار کنی کارتالو! میخوای چیکار کنی؟ مسعود میگه اگه اجازه بدین، هنوز حرفش تموم نشده که نزیح میگه اجازه دادم اما نه تو نه شاهین از پس اون مو طلایی بر نیومدین! افه و کارتال نشستن و باهمدیگه در حال درد و دل کردن هستن. افه میگه من میخواستم وکیل بسم اما از یه شب دیدم همه چیز اونجوری که هست نیست! پدرم برای رسیدن به ثروت و مقام و جایگاه هرکاری میکنه! افه میگه از همان روز همه چیز تغییر کرد و تمام تلاشمو کردم که تا گیرش بندازم اما کار ساده ای نبود و نیست! کارتال میگه یعنی تمام تلاشتو کردی که پدرتو به زندان بندازی؟ افه تایید میکنه. به کارتال زنگ میزنن و میگن ریختن تو قمارخانه ها و همه جارو دارن بهم میریزن و افرادو حسابی زدن! کارتال میگه بیاین دنبالم باهم بریم. وقتی به اونجا میرسن با آدم هایی که اونجا بودن درگیر میشن. کمیسر بخش جنایی با هازال دستیارش به خانه کارتال میرن تا ازش بازجویی کنن جون تو همه صحنه های قتل دیده شده. نریمان میگه اینجا نیست کمیسر میگه اشکالی نداره از خودتون شروع میکنیم، سپس ازش میپرسه ربط قبر نسرین شنسوی با این پرونده ها چیه؟ نریمان میگه من چه میدونم؟ به ما گفتن از اینجا رفته! سپس به اشپزخانه میره. کارتال با شسو و روشن از پس تعدادشون بر نمیان و کتک میخورن. کارتال میگه کسی نمیتونه اینجارو از چنگ من دربیاره! کدوم عوضی جرات کرده به اینجا بیاد؟ جایی که با تلاش بدستش آوردم؟! همان موقع شاهین روبروش می ایستد و میگه من! توقع نداشتی من باشم نه؟

کارتال عصبانی میشه و می خواد به سمتش حمله کنه که افرادش او را میگیرن. شاهین بهش میگه فکر نمی کردی من باشم؟ اما نزیح منو انتخاب کرد، خیلی تلاش کردی که تو چشمش بری اما موفق نشدی! از این به بعد اینجا مال منه نه تو! کارتال حسابی عصبانیه اما نمیتونه کاری انجام بده. شاهین بهش میگه یه راه حل داری که بتونی دوباره به اینجا برسی اونم اینکه منو بکشی، برادرتو بکشی اونم شاید جایگاهتو به دست بیاری! میتونی؟ کارتال به سمتش تف میکنه و شسو و روشن را بر میدارد و با همدیگه ار انجا بیرون میان. شاهین با حرص و عصبانیت رفتنشونو نگاه میکنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا