خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

قاضی از ملیس میخواد خودش را معرفی کند او میگه من ملیس زینب گوون هستم همگی با تعجب بهش نگاه می کنن. بعد از اتمام جلسه دادگاه ظفر پیش زینب میره و با عصبانیت میگه چرا همچین کاری کرد نسلیهان پیششون میره و میگه پس تو هم از هویت اصلی ملیس خبر داشتی هاریکا با عصبانیت پیششون میره و شروع به دعوا کردن میکنه سپس از حمید میخواد تا یه چیزی بگه اما او میگه نمیخوام تو دادگاه حرفی بزنم بریم خونه سپس رو به زینب میکنه و میگه تو هم بیا هاریکا با کلافگی میگه ما با یک کلاهبردار حرفی نداریم اما حمید ازش میخواد تا همراهشون بیاد، اونور به حمید میگه من برای هضم این چیزها به تنهایی احتیاج دارم و از اونجا میره. همگی به خانه می روند هاریکا از آمدن زینب عصبی میشه که حمید ازش میخواد تمومش کنه سپس از زینب میپرسه کی اونو فرستاده تو خانواده اونا و برای کی کار میکنه؟ زینب میگه برای هیچکی هر چیزی که تو دادگاه گفتم همونه، زینب به یاد می‌آورد که تو دادگاه بعد از معرفی خودش قاضی ازش میپرسه که ماجرا چیه و هر چی میدونه تعریف کنه زینب شروع میکنه به حرف زدن که من برای اینکه بتونم خودمو تغییر بدم و ایده هام دیده بشن با پولی که به دستم رسیده بود خودمو ملیس با نام خانوادگی مادرم گوون جا زدم و وارد خانواده کوکسال ها شدم سپس بعد از تعریف این ماجراها میگه ارگون ازم خواست تا در قبال ساکت موندنش و اینکه چیزی به خانواده کوکسال ها نگه یکی از افراد شو به عنوان راننده کامیون های شرکت وارد شرکت کوکسال‌ها بکنم سپس برای صحت حرف هایش میگه فیلمی وجود داره که ثابت میکنه این حرفمو که اونور کوکسال اصلاً ارگون را نمیشناسه و با هم دیگه هیچ ارتباطی ندارن نسلیهان که فیلم را گیر آورده به قاضی میده.

قاضی فیلمو پخش میکنه که در آن فیلم مشخصه زینب به اتاق منابع انسانی شرکت میره ظفر هم برای اینکه نسلیهان بهش پشت کرده با عصبانیت بهش نگاه می کنه. در زمان حال هاریکا از اینکه زینب به ظفر نارو زده عصبانی میشه و باهاش دعوا می کنه حمید میگه منظور از نارو تو چیه می خواستی به اونور کمک نکنه و اون پسر تو زندان بمونه؟ او دستپاچه میشه و میگه نه منظورم همین که ازشون مخفی کرده هویتشو! حمید ازش میخواد تا بس کنه سپس میگه من از هویت زینب خبر داشتم همگی جا می خورند و می پرسند از کجا میدونستی؟ حمید با عصبانیت میگه فکر کردی من هم مثل شماهام؟ وقتی با همدیگه نامزد کردن تحقیق کردم و فهمیدم ماجرارو هاریکا میگه این دختر ظفر را بازی داده و باهاش نامزد کرده حمید میگه این دیگه به خودشون مربوطه نه ما! سپس ادامه میده و میگه بهتره خوبی ها و بدی های زینب را با هم دیگه بسنجین خوبی های این دختر خیلی بیشتر از بدی هاشه سپس ادامه میده و میگه سوال اصلی را فراموش کردین که کی شرکت را لو داده ظفر هل میشه که حمید میگه البته اونم فهمیدم ظفر میگه چجوری از کجا؟ حمید میگه فردی با ارگون صحبت کرده و صداشو ضبط کرده و برام فرستاده ولی هنوز وقت نکردم گوش کنم سپس پیام صوتی را پخش میکنه ظفر حسابی استرس داره اما ارگون اسمی از ظفر نمیبره و میگه اون فردو نمی شناختم فقط یک بار تلفنی صحبت کردیم ظفر خیالش راحت میشه و حمید میگه فقط میتونه کار کلیجی ها باشه زینب میپرسه اگه دیگه باهام کاری نداری من برم سپس عذرخواهی میکنه و میگه میتونین ازم شکایت کنین حمید دیگه میتونی بری. تو حیاط ظفر جلوی ملیس را میگیره و میگه با این کارت نشون دادی که به اونور علاقه داری!

زینب میگه این هیچ ربطی به علاقه نداره این کارتو نمی تونستم هضم کنم در ضمن ظفری که از من خواستگاری کرد با این ظفری که میخواست همچین بلایی سر برادر خودش بیاره خیلی فرق داشت و از اونجا میره. نسلیهان پیش ظفر میره و او را سرزنش میکنه و میگه این که لو نرفتی مدیون منی چون من بهش پول دادم تا حرفی از تو نزنه ظفر میگه اون فیلمو از کجا پیدا کردی؟ نسلیهان میگه از آدم خودت ایلکر با وعده پول بیشتر ظفر عصبی میشه هاریکا به اونجا میره و وقتی میفهمه ظفر هویت اصلی زینب را میدونسته و باز هم باهاش نامزد کرده عصبی میشه و باهاش دعوا میکنه. زینب و مریح در حال جمع کردن وسایلشان هستند زینب میگه همه لباس ها را بفروش مریح ازش میخواد حداقل لباسی که اولین بار با اونور روبرو شده را نگه دارد اما زینب میگه نمیخوام هیچ اثری از ملیس باشه. آنها جلوی در خونه با همدیگه خداحافظی می کنن. صمد پدر زینب به چای خانه میره که یکی از آدم های آنجا بهش میگه روی رمز ارز سکه سرمایه گذاری کرده بودی سود کردی امروز رفته بالا او حسابی خوشحال میشه و میگه ۴۰ درصد رفته روش اون پسر پیشنهاد میده تا پولش را بیرون بکشه اما صمد میگه خواب دیدم تو این هفته بیشتر میره بالا. زینب به خانه شان برگشته او با نگاه کردن به قاب عکس مادرش گریه میکنه و میگه تلاشمو کردم اما نشد! آلپ به رستوران امید میره و بهش ماجرارو میگه و ازش میخواد که اگه صلاح میدونه اخراجش کنه امید میگه کار زینب به تو ربطی نداره اگه از یه طرف به ظفر پشت کرده از طرف دیگه اونور را نجات داده تو میتونی بری به کارت برسی….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا