خلاصه داستان قسمت ۱۹۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۹۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۹۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۹۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۹۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

شنور به آشپزخانه گلبن رفته و بهش پیشنهاد میده تا بهش کمک کنه و با هم دیگه به کارهای خانه برسن گلبن که از ته دل راضی نیست اما موافقت میکنه که یک دفعه دست شنور به قندانی که خواهرش بهش هدیه داده بود میخوره و می افتد و می شکند گلبن تمام سعیش را میکنه تا خودش را کنترل کنه تا چیزی نگه و موفق همیشه اما وقتی شنور می نشیند تا تکه ها را برداره گلبن یک دفعه داد میزنه و میگه نه اینکارو نکن نمیشه شنور که حسابی ترسیده عقب میره که گلبن چهره ترسیده او را میبینه بهش میگه آخه تکه های شیشه پلاستیک را میبره بعد باعث میشه آشغال ها از کیسه زباله بریزه بیرون به خاطر همین توی پلاستیک جدا میریزم و پلاستیک را به سمت واحد زباله ها میبره و با خودش میگه سر فرصت میام تیکه ها را به همدیگه میچسبه. اوکشان به مناسبت روز عشق به خانه بایرام میره تا با همدیگه ساعاتی را در کنار هم بگذرانند اما وقتی به بهانه آب آوردن به آشپزخونه میره به صورت تصادفی عکس گلبن را روی یخچال میبینه و حسابی شوکه میشه که از شدت تعجب لیوان از دستش می افتد و می شکند وقتی بایرام پیشش میره و میپرسه چی شده میگه هیچی و بدون هیچ حرفی سریع اونجا رو ترک میکنه و به خانه بر می گرده.

در خانه شروع میکنه به خودخوری کردن و خودش را سرزنش میکنه که چقدر ساده بودم و زود باور ممدوح پیشش میره و ازش میپرسه که چه اتفاقی افتاده؟ او بهش میگه هر سری به خودم می خوام بگم که این دفعه همه چیز خوب پیش میره باز یه جای کار میلنگه و در آغوش ممدوح خان گریه میکنه. فردای آن روز گلبن به مطب دکتر میره و درباره گلدانی که شکست حرف میزنه دکتر از شنیدن این حرفها کنجکاو میشه و ازش میپرسه که واحد بالا یعنی چی؟ چرا آنجا؟ گلبن که متوجه میشه از دهنش در رفته سعی میکنه جمع کنه اما موفق نمیشه و دکتر ازش میپرسه آشغال ها را در واحد بالا نگهداری می کنید؟ گللن با کلافگی میگه آره اون واحد هم خونه خودمونه برای کسی آزاری نداره تا وقتی که بخواهیم نگه می داریم دکتر ازش میپرسه خودت فکر می کنی آشغال هایی که اونجاست روزی بدرد میخوره؟ مثلا اون ملافه هایی که اونجا نگه داشتین دوباره به کارتون میاد و قابل استفاده‌ست؟ گلبن کمی دو دوتا چهارتا میکنه و نمیدونه باید چی بگه در آخر بهش میگه من که دیگه خیلی وقته زیر مو خیس نمیکنم شما به جای اینکه تشویقم کنین و آفرین بگین بهم سرزنشم میکنید.

دکتر ازش میپرسه چرا زباله ها را نگه میدارین؟ گلبن واسش تعریف میکنه وقتی یک بار مادرم روزنامه ای را خواست بندازه دور پدرم از راه رسید و او را از دستش گرفت و او را دعوا کرد وقتی مادرم فهمید که روزنامه ها برای زمانی که پریهان و عمر زنده بودنه عصبانی میشه و از قصد میخواد اونا رو بنداز دور که پدرم روزنامه‌ها را از دستش می‌گیرد و سیلی بهش می‌زند و بهش میگه از این به بعد هیچ چیزیو دور نمیندازی اگه بندازی من میدونم با تو! اینجوری پدرم مادرمو مجازات می کرد و مادرم ماهارو از اون موقع بود که دیگه هیچ آشغالیو دور ننداختیم و فکر می کنیم که شاید یه روزی به درد بخوره. دکتر بهش میگه ملافه های کثیف به چه دردتون میخوره؟ گلبن تو فکر فرو میره و میگه نمیدونم دکتر ازش میخواد تا از امروز شروع کنه و هر دو کیسه زباله ای که میخواد بندازه دور یکیشو تو سطل آشغال بندازه و یکی دیگر را تو واحد بالایی نگه داره گلبن میترسه و میگه اگه چیزی که مهم باشه بندازیم چی؟ اون موقع چه اتفاقی میوفته؟ دکتر بهش این اطمینان را میدهد که همچین اتفاقی نمی افته و بهش میگه تو از کارهای سختتری بر اومدی از این یکی هم به خوبی بر میای.

صفیه با دیدن ناجی که لباس هایش را در کمد میزاره یاد لباس های هان می افته و میگه باید همه رو بریزم دور ناچی ازش میپرسه که داری تظاهر می کنی که مرده و وجود نداره؟ اون خیلی داره زجر میکشه کسی که زن و بچه اش را از دست داده میخوای خانواده‌اش را هم از دست بده  صفیه بهش میگه که کاری که کرده قابل بخشش نیست و شاخه گلی که هان واسش خریده بود را بر میداره تا به واحد بالا بره. تو راهرو یک دفعه یاد خاطراتش با هان میافته وقتی به واحد زباله می رسه نقاشی هان را میبینه که کنار خودش کشیده و دو دل میشه سر انداختن گل اما در آخر شاخه گل را روی زباله ها می‌اندازد که یک دفعه چشمش به هان میوفته ازش میپرسه که تو اینجا چیکار می کنی؟ او بهش میگه همیشه مامان میاد سراغم اما الان خودم اومدم اینجا دنبالش تا باهاش حرف بزنم و بهش میگه وقتی توی آشغال ها هستم هم مامان منو ول نمیکنه.

تو وقتی نظافت می کنی و به تمیز کاری مشغول میشی حالت خوب میشه اما من وقتی بین آشغال ها میرم فرق من و شماها اینه که فکر می کنین با تمیز کردن تمیز میشین تا حالا از خودت پرسیدی چرا من از شما چندشم نشد؟ مگه اینجا اشغال نیست؟ مگه شما آشغالا رو اینجا نمی آوردین؟ پس چرا من از شماها زده نشدم؟ تونستم ببخشمتون! و شماهارو همینجوری قبول کنم! صفیه بهش میگه چون ما آشغال ها رو بغل نمی کنیم هان بهش میگه فرقی نداره ما هممون تو یه آشغالدونی به دنیا اومدیم سپس عکس مادرش را روی زباله ها میندازه و از آنجا با صفیه میخوان بیرون برن که گلبن را جلوی در می بینند و متوجه میشن که گلبن تموم حرفای آنها را شنیده…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا