خلاصه داستان قسمت ۱۹۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۹۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۹۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۹۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۹۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

گلبن که تمام حرف های هان و صفیه را شنیده از ماجرای هان با خبر شده و با تعجب بهش چشم می دوزد و میگه این همه سال مارو نرمال نمیدونستی و به ما میگفتی مریضیم بعد خودت توی آشغالا میرفتی و آنها را بغل میکردی؟ گلبن بدون اینکه حرف های او را بشنوه به طرف خانه میخواد بره که در راهرو اسد را میبینه که شوکه شده و وحشت زده به واحد زباله ها زل زده و ازش میپرسه که اینجا چه خبره گلبن؟ او ازش میخواد تا برگرده اما اسد دست بردار نیست و میگه من باید بفهمم اینجا چه خبره؟ توی اون واحد چیه؟ و میخواد جلو بره که هان یقه اونو میگیره و به دیوار میچسبونه و بهش میگه مگه نمیشنوی؟ بهت میگه برو خونه برگرد خونه نزدیک تر نیا. گلبن سر هان داد میزنه و بهش میگه دست بردار تو همه این کارها رو می کنی که فقط از ما محافظت کنی؟ از این به بعد نمی خوام دیگه واسه من هیچ کاری بکنی!

تو آدمی هستی که مشکلات خودتو پشت مشکلات ما پنهان کرده بود و خودتو سالم میدونستی یه بار دیگه دستت بخوره به اسد من میدونم با تو و با عصبانیت از اونجا میره. هان با درماندگی و بی پناهی ساختمان را ترک میکند. صفیه وقتی به خانه برگشته از پنجره رفتن هان را نگاه می کند و با ناراحتی به ناجی میگه از پس این یکی دیگه بر نمیام! داریم از همدیگه میپاشیم نمیدونم باید چه کار کنم! ناجی بهش میگه اگه اشتباهات طوری بود که میتونست جای دوست داشتن را بگیره الان دیگه هیچ خانواده ای وجود نداشت و هیچ کس هیچ کیو دوست نداشت! صفیه با درماندگی و ناراحتی میگه این دیگه اشتباه نیست، ناجی این زخمم نیست این ورمه! هان با حالی داغون به سمت اتاق آنیل در هتل میره و ازش میخواد تا پیشش بماند آنیل وقتی حال داغونشو میبینه به داخل می آوردش و بهش میگه ما چرا باید اصلا زندگی کنیم وقتی میدونیم که یه روزی میمیریم؟ به خاطر خاطرات! خاطره ها خیلی قشنگن مثل نوشابه تو برای نوشابه هم که شده باید بجنگی و نزاری از یادت بره سپس موهای مادرش را بهش نشون میده که همیشه همراهش هست.

اسد که حسابی به هم ریخته به طرف خانه جیلان میره و بهش میگه وقت داری باهم صحبت کنیم؟ سپس با همدیگه درباره هان و گلبن دردودل میکنن و به جیلان میگه تو چطوری میتونی تحمل کنی؟ به نظرت حق داریم که از دستشون ناراحت بشیم یا اینکه به خاطر بلاهایی که سرش اومده باید بهشون حق بدیم؟ جیلان میگه من همیشه تمام تلاشمو کردم که بتونم درک کنم و هضم کنم ماجرارو اما هر وقت به خودم میگم از پسش بر میام یه اتفاق بدتر و پیچیده تری می افته من از قلبم و احساسم و عشقی که به هان دارم انرژی و نیرو می گیرم اگه عقل من نتونه هضم کنه از قلبم کمک میگیرم. گلبن به اتاق صفیه میره تا باهاش صحبت کنه که چشمش به تخت های جدا از همه آنها میفته و جا میخوره سپس به صفیه میگه تو میتونی هان را ببخشی؟ من همیشه بهش حسودیم میشد همیشه براش دلم میسوخت می گفتم که ببین چه خواهر هایی داره و به خاطر وجود خودمون عذاب وجدان میگرفتم اما نگو اونم مثل ماها بوده!

سپس به صفیه میگه از اون موقع اسد اصلا حرف نزده و بدون هیچ حرفی از خونه گذاشته رفته اگه دیگه برنگردی چی؟ صفیه میگه اون تو رو دوست داره همچین کاری نمیکنه گلبن ازش میپرسه اگه ازم پرسید که اونا چی بود باید چی بگم؟ صفیه بهش میگه حقیقتو نگو اگه حقیقتو بفهمه احتمال داره نتونه ببخشتت و هضمش کنه و زندگیت از هم میپاشه بهش بگو مال خواهرم صفیه‌ست شاید از من زده بشه اما من به زندگی میرسم اتفاقی نمی افته. سر میز شام حکمت مدام به ناجی میگه که تو حالت یه جوریه و داری یه چیزیو از ما پنهان می کنی ناجی خودشو میزنه به اون راه و میگه نه عمو حکمت چیزی را پنهان نمی کنم! صفیه و نریمان این حرف های حکمت را روی حواس پرتیش میزارن ولی حکمت میگه بعداً می فهمیم که چیو داشتی پنهان میکردی! اسد وقتی به خانه بر می گرده به خاطر اتفاقات حسابی به هم ریخته است. شنور بهش میگه الان صحبت نکنید چیزی نمیخواد بگی حل میشه درست میشه خودش اما اسد بهش میگه من نمیتونم مثل شما باشم مامان!

دوست داشتن سکوت نیست باید برام توضیح بده و از گلبن میخواد تا با همدیگه صحبت کنن. گلبن خودش آماده میکنه تا به سوالهای اسد پاسخ بده وقتی ازش میپرسه که اونا چی بودند؟ ماجرا شون چیه؟ با خودش دست و پنجه نرم میکنه که بتونه بهش دروغ بگه اما موفق نمی شه و در آخر بهش میگه اونا آشغال های من و خواهرم صفیه هستند ما نمیتونیم چیزی بندازیم دور به این امید که شاید یه موقعی دوباره احتیاجمون بشه و لازمش داشته باشیم. اسد که حسابی جا خورده میگه من اینارو درک نمیکنم یه چیزی بگو که واسه منم قابل هضم باشه و درکش کنم! گلبن بهش میگه میدونم اسد هضم اینا خیلی واست سخته اگه هم تصمیم بگیری که نخوای باهام زندگی کنی حق داری منم قول میدم که ازت دور بمونم تا اذیت نشی اسد بهش میگه نمیدونم چرا تا الان نتونستی متوجه بشی که تو هرکاری هم که بکنی من ازت دست نمیکشم من از دستت ناراحت نمیشم و گونه اش را می بوسد و گلبن با اینکه به اسد دروغ نگفته و حرف دلش را گفته نفسی راحت میکشه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا