خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران
آکیف به ویلا میره و به دنبال نباهت میگرده و صداش میزنه سپس بهش میگه کجایی تو؟ دو ساعته دارم صدات میزنم گفتی سریع بیام اینجا چیشده؟ نباهت بهش میگه که اینجا تو خونه من باهم دیگه بودین؟ آکیف خودشو میزنه به اون راه و میگه چی میگی من نمیفهمم! نباهت میگه اون گوشواره هم مال سوزان بوده که افتاده بود اینجا؟ آکیف میگه من نمیفهمم چی میگی! اما نباهت با عصبانیت میگه به من دروغ نگو همه چیزو من میدونم آکیف میگه اون شنگول ذهنتو دوباره بهم ریخته؟! نباهت با فریاد میگه خود سوزان اومد بهم گفت که حامله ست! آکیف حسابی جا میخوره و میگه یه سوء تفاهمی پیش اومده اما نباهت سرش داد میزنه و بهش میگه واسم همه چیزو تعریف کن! چند وقته؟ آکیف با درماندگی میگه ۶ ماه نباهت شوکه میشه و میگه ۶ ماه؟ تو خجالت نکشیدی این همه وقت با نزدیکترین دوستم؟ سپس باهمدیگه دعوا میکنن آکیف سعی میکنه آرومش کنه اما نباهت ازش دوری میکنه و میگه به من دست نزن ازت چندشم میشه گورتو گم میکنی و میری آکیف میگه آخه کجا گورمو گم کنم؟ مگه بچه ام که منو بیرون میکنی؟ نباهت عقب نمیکشه و باهاش دعوا میکنه. بعد از مدرسه اوگولجان بهشون میگه بچه بریم من کارتمو شارژ کنم بریم خونه اما عمر و آسیه میگن شما برین ما پیاده میریم اوگولجان اصرار میکنه اما اونا قبول نمیکنن که آیبیکه و برادرش هم با آنها پیاده راهی میشن. آسیه به خرید میره که صاحب مغازه از راه میرسه و به پسرش میگه دیگه نسیه قبول نمیکنیم هنوز حساب دفترتونو نبستین سپس آسیه از اونجا میره. اما با پول کمی که داره چیزی نمیتونه بگیره سپس سر راهش به تره بار میره و اجازه میگیره میوه و سبزیجاتی که میخوان دور بریزنو برداره صاحب اونجا بهش چندتا موز هم میده تا با خودس ببره آسیه با شرمندگی تشکر میکنه.
آکیف به خانه سوزان میره و باهاش دعوا میکنه که چرا همچین کاری کردی؟ همه چیزو خراب کردی! سوزان میگه فکر کردی من احمقم؟ نباهت اومده میگه میخواین بچه دار بشین! آکیف بهش میگه من دارم باب دلش راه میرم که از چیزی بو نبره بعد تو چیکار کردی؟ همه چیزو زدی خراب کردی! سوزان میگه تو معلوم هست به کی داری دروغ میگی اصلا هدفت چیه؟ من که نمیدونم کدوم حرفتو باور کنم! شب اورهان وقتی پلو درست میکنه به اوگولجان میگه برو عمر را صدا کن تا باهمدیگه برین اینارو بفروشین بعد پولشم نصف کنین شنگول غر میزنه و میگه من موندم چجوری میخوای قسطاتو پرداخت کنی! سپس به اوگولجان میگه پول برنج و نخودو جدا کن بعد نصف کنین سپس به خانه میره که اورهان به دنبالش میره و ازش گلگی میکنه که اصلا به فکر اون بچه ها نیست همان موقع امل از راه میرسه و به شنگول یه موز میده و میگه اینو بزار رو کیک تولدم که درست میکنی سپس به خاطر بزرگش شدنش ذوق میکنه و میگه کیک بزرگ باشه چون مامان و بابامم میخوان بیان خودشون بهم گفتن شنگول و اورهان لبخند رو لبشون می ماسه و نگران حال امل هستن که چیکار کنن که باور کنه مادر و پدرش را از دست داده. عمر و اوگولجان حین فروش پلو متوجه نامه ملیسا میشن و فکر میکنن که واسه عمر نوشته عمر حسابی خوشحال میشه و اوگولجان اونو شارژ میکنه تا فردا از حسش به ملیسا بگه عمر از خوسحالی رو پاهاش بند نیست. فردای آن روز امل در حال بازی کردن با دوستاشه که یکدفعه یه زن را میبینه و فکر میکنه مامانشه و به دنبالش میره. اورهان وقتی میبینه داره میره به دنبالش می دود و در آخر تو اتوبوس جلوشو میگیره و پیاده اش میکنه. آنها باهمدیگه به طرف قبرستون میرن و اورهان اونجا باهاش صحبت میکنه و متقاعدش میکنه که آنها مردن امل قبول میکنه و تو بغل اورهان گریه میکنه.
بچه ها از خواب بیدار میشن و وقتی میبینن امل نیست استرس میگیرن و شنگول سریعا به اورهان زنگ میزنه. اورهان میگه که امل با منه نگران نباشین آنها خیالشون راحت میشه و به طرف مدرسه میرن. آکیف تو شرکت هست که ارهان واسش برگه طلاق توافقی که نباهت فرستاده را بهش میده آکیف شوکه میشه و میگه ببین نباهت خانم به جای اینکه واسه بچه هامون کوتاه بیاد نه تنها میخواد طلاق بگیره بلکه همه چیزو هم میخواد فقط واسم ویلا تابستونیو گذاشته که یعنی چی؟ مکان گناهت مال خودت باشه بعد لطف مردن ۳٪ از شرکت هم داده بهم! سپس با عصبانیت به ارهان میگه بره به وکیلش خبر بده. تو مدرسه عمر وقتی ملیسارو میبینه پیشش میره و به عشقش اعتراف میکنه و میگه که شعرشو خونده اما ملیسا میگه یه سوء تفاهم شده من اونو واسه تو ننوشتم! عمر میفهمه که مال قدیر بوده چون کاپشنشو پوشیده بوده و با عصبانیت پیش قدیر میره و باهاش دعوا میکنه. قدیر سعی میکنه آرومش کنه و میگه من نمیدونم اون دختر چی تو سرش هست ولی چیزی بین ما نیست! عمر میگه دوسش هم نداری؟ قدیر میگه نه ندارم عمر میگه ولی اون عاشقته و با ناراحتی میره. اوگولجان عمرو میبینه و پیشش میره و ازش میپرسه چیشده؟ عمر بهش میگه که عاشق داداشمه نه من و از مدرسه میره. شب تو خونه اوگولجان به آیبیکه میگه، او نیز میگه که میدونسته که ازش خوشش میاد اوگولجان باهاش دعوا میکنه که چرا بهش زودتر نگفته تا جلوشو بگیره نره به دختره بگه آیبیکه میگه نمیدونسته که باهم رابطه دارن و عکس چهاتایی که زینو تو خانه مظلوم گرفته بود را بهش نشون میده…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس