خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال در ژانری رمانتیک ساخته شده است. سناریوی سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) از داستان فرانسوی  le bazar de la charité بازنویسی شده است. بازیگران اصلی این سریال عبارتنداز؛ دمت اوگار Demet Evgar، دیلان چیچک دنیز Dilan Çiçek Deniz، هازار ارگوچلو Hazar Ergüçlü و….این سریال روایت گر زندگی سه زن از دنیاهای مختلف است.

قسمت ۱۹ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور)
قسمت ۱۹ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور)

خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال 

رویا قرار است همراه علی به خانه تورمیس بروند تا درخواست کند او را به عنوان راننده آنجا به کار بگیرند. از طرفی تورمیس، چیچک را صدا می زند و به او می گوید: «باید یه کاری کنیم. تو بهم گفتی این آدما باید به جزای کارشون برسن. » چیچک سکوت می کند و چیزی نمی گوید که خدمتکار با گفتن این که رویا به انجا آمده، باعث می شود چیچک فورا پنهان بشود.
اوزان و عمر که از کمیسر کورکوت شنیده اند کسی خدمتکارها را در شب حادثه در زیرزمین زندانی کرده، سراغ سلطان، دختری که عمر از مرگ نجات داده بود می روند و می پرسند که چه کسی او و بقیه را زندانی کرده بوده؟ سلطان با نگرانی سکوت می کند و می ترسد که حرفی بزند تا این که مادرش با اشاره به موهای دم اسبی سلیم، می فهماند که کار سلیم بوده.

رویا از تورمیس می خواهد تا علی را به کار بگیرد. تورمیس قبول نمی کند و می گوید که شیمال نمی تواند فعلا با آدم های جدید ارتباط بگیرد. از طرفی چیچک با شنیدن صدای علی، وارد حیاط می شود و به او خیره می ماند. علی سرش را پایین می اندازد و بولنت که متوجه نگاه خیره ی شیمال شده، لبخند می زند و زیرلب می گوید: «پس به خاطر این آدم منو ترک کردی! » وقتی رویا که از تورمیس ناامید شده، به سمت علی می رود، بولنت تصمیم خودش را می گیرد.
جمره به در خانه ی چلبی می رود. او برگه طلاقی که خواسته را به چلبی می دهد و می گوید: «خواستم خودم با دستای خودم اینو بهت بدم! من پا پس نمیکشم! » چلبی پوزخند می زند و می گوید: «تو هیچ کاری نمیتونی کنی! به خاطر نداشتن سلامت روانت حتی نمیتونی درخواستی به دادگاه بدی! » و دادخواست را پاره می کند. جمره که نگران شده به رویا زنگ می زند تا ببیند این حرف حقیقت دارد یا نه. رویا می گوید: «آره اما تو که از نظر عقلی سالمی. فقط کافیه اینو ثابت کنیم. » و همراه هم مراحل طولانی را یکی یکی طی می کنند.

وقتی تورمیس و چیچک کنار استخر هستند، بولنت جلو می رود و با لبخند می گوید: «من علیو استخدام کردم! چون راننده لازم داریم! » تورمیس با عصبانیت به او خیره می شود و علی جلو می آید. چیچک با دیدن شروع به لرزیدن می کند و روی زمین می افتد. بولنت با حرص از علی می خواهد تا او را بردارد و به اتاقش ببرد!
وقتی رویا سر و وضع کبود و زخمی عمر را می بیند از او می پرسد که کار چه کسی بوده؟ عمر که دوست ندارد اسمی از اسکندر ببرد بالاخره با اصرارهای او همه چیز را تعریف می کند. جمره و رویا و اوزان و عمر تصمیم می گیرند تا برادران کایابیلی را به سزای عملشان برسانند.
رویا متوجه می شود عمر مدام از او رو برمیگرداند و چشمانش را از او می دزدد و دنبالش می رود و دلیل این رفتارها را می پرسد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا