خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی خواهران و برادران + پخش آنلاین

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی خواهران و برادران

مراسم تشییع جنازه ولی و همسرش خدیجه تمام می شود. قدیر و عمر پسرانشان زیر تابوت شان را می گیرند و به طرف قبرهایی که از قبل کنده و آماده شده است راهی می شوند، دختران آنها آسیه و امل جلوی تابوت ها را می گیرند و می روند. قدیر و عمر خواهرانش که گریه میکنند را در آغوش می گیرند و سعی می‌کنند آرامشان کنند. ۴ روز قبل؛ خدیجه و ولی به همراه فرزندانشان در حال خوردن صبحانه هستن. اِمِل کوچکترین فرد خانواده است سرفه میکنه همین باعث میشه ولی از خلیجه بخواد تا او را به دکتر ببرد. خدیجه بهش میگه امروز زن عمویش میاد و به دکتر میبرتش. آسیه که در مقطع دبیرستان درس می خواند ازشون خداحافظی میکند و میره. زن عمو شنگول که جاری خدیجه هم هست با شوهرش اورهان در خانه کناری آنها زندگی می کنند و به دم در خانه آمده و بچه هایشان را راهی مدرسه میکند سپس به آسیه میگه به قدیر برادرت بگو که عجله کند چون اگه دیر برسه سرکار عمویش را بازخواست و توبیخ می کنن. سپس شنگول به همراه خدیجه و امل در اتوبوس نشستند. شنگول با خدیجه با لحن بدی صحبت می کند و بهش میگه  تو این ا‌وضاع که من و شوهرم در حال صرفه جویی و جمع کردن پولمان هستیم باید بچه های تو رو به دکتر ببرم. خدیجه بهش میگه امروز همان زنی که واسش کار می کنم ازم خواست تا خونه تابستونیشونو تمیز کنند وگرنه مرخصی می گرفتم خودم میرفتم. بعد از چند دقیقه شنگول به همراه امل از اتوبوس پیاده میشن و به طرف بیمارستان راهی میشن دکتر با معاینه کردن امل بهش میگه چیز خیلی جدی نیست سرما خورده ولی برای اطمینان باید عکسش ریه هاشو هم برام بیاری تا چک کنم شنگول بهش میگه الان خیلی شلوغه حالم بد میشه سر فرصت مادرش میارتش.

خدیجه وارد خانه ویلایی می شود تا آنجا را تمیز کند وقتی وارد خانه میشه صدایی از درون خانه میاد خدیجه با ترس به طبقات بالا می رود تا اتاق ها را چک کند که در یکی از اتاق ها آکیف همسر نباهات به همراه سوزان همسر شریک آکیف را میبیند سپس با ترس میخواد از خانه بیرون بره اما سوزان جلوشو میگیره و ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه که او را آنجا دیده خدیجه قسم میخورد که به کسی چیزی نمیگه. سپس از خانه بیرون میره بعد از رفتن خدیجه اکیف به افرادش میگه تا ماشینش را آماده کند خدیجه وقتی به ایستگاه اتوبوس می رسد حسابی ترسیده و ذهنش مشغوله همان موقع ولی باهاش تماس می گیرد تا حالشو بپرسه. خدیجه ماجرا برای او تعریف می کند سپس بهش میگه میترسم که منو اخراج کنن همان موقع اتوبوس از راه میرسه و خدیجه تلفن را قطع میکند اما وقتی اتوبوس نزدیک میشه متوجه می شود که از آن مسیری که او می خواهد رد نمیشه به خاطر همین سوار نمیشه. بعد از رفتن اتوبوس اکیف جلوی پای خدیجه می ایستد و ازش میخواد تا سوار ماشین بشه و برسونتش خدیجه اول قبول نمیکرد و یه جورایی می ترسید اما وقتی اسرار هایش را دید قبول کرد. اکیف به خدیجه میگه که به شرکت برود تا بهش پول ۱۰ سال کار کردنش را یکجا بدهد در عوض دیگه واسه اونا کار نکند و به بهانه ای برود خدیجه اول قبول نمی کند اما بعد ناچارا قبول میکند. تو مسیر یک کامیون با ماشین آنها از طرفی که خدیجه نشسته تصادف می کند سر خدیجه زخمی میشود و از آکیف کمک میخواد اما او بهش اعتنائی نمیکنه و از آن جا میره. چند دقیقه بعد به ولی که کارگر ساختمان شرکت آکیف است بهش زنگ می زنند و خبر تصادف خدیجه را بهش می دهند او سریعا خودش را به بیمارستان می رساند همگی پشت در اتاق عمل جمع می شوند.

راننده ماشین اکیف مرده. آنها منتظر ماندن تا خبری از خدیجه بشه دکتر از اتاق عمل بیرون میاد و میگه خونریزی داخلی را کنترل کردیم اما هنوز خطر کامل رفتن شده. اکیف به همراه خانواده‌اش برای صرف شام به خانه شریکشان رفتن سر میز شام از تلویزیون خبر تصادف پخش می شود. نباهات ناراحت می شود و خودش را سرزنش میکنه و میگه تقصیر منه من به خدیجه گفته بودم بره خونه ویلایی . اکیف به بهونه سرویس بهداشتی به طبقه بالا میرود از طرفی سوزان هم به بهانه ای سر میز را ترک می کند آنها پیش هم میرن و سوزان او را سرزنش میکنه و بهش میگه تو قلب نداری! اگه دنبالش نمیرفتی این اتفاق نمی افتاد! نباهات پیششون میره و آنها سریعاً حرفشان را عوض می کنند سپس با هم دیگه بطرف سالن برمیگردن. وکیل شرکت آکیف به بیمارستان پیش ولی میره و بهش میگه چند روز آینده را واستون مرخصی رد کردن و تمام هزینه های بیمارستان را شرکت بهتون میده ولی میگه به هیچ کدوم از اینا احتیاجی ندارم فقط می خوام بدونم که چه اتفاقی افتاده! همگی از بیمارستان میرن به غیر از قدیر و ولی آنها پیش خدیجه می مانند بعد از چند دقیقه ولی وقتی پسرش قدیر را می بیند که روی صندلی خوابش برده او را بیدار میکند و ازش میخواد تا برگشتنش حواسش باشه وقتی قدیر ازش میپرسه که کجا میره بهش میگه می خوام برم سر ساختمان اونجا یه کار کوچیک دارم میرم و سریع برمیگردم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا