خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی دختران آفتاب

گونش ۳۵ ساله، به همراه سه دختر خود نازلی، سلین و پری در ازمیر زندگی میکند. او معلم مدرسه است. سلین و نازلی دو قلوهایی هستند که هیچ شباهت اخلاقی به هم ندارند و دائم در حال بحث و دعوا هستند. گونش با مردی به نام هالوک آشنا شده که در استانبول زندگی میکند. هالوک از خانواده ای ثروتمند و صاحب هتل های زنجیره ای در استانبول است. گونش در مورد هالوک چیزی به دخترانش نگفته است و منتظر فرصت مناسب است. شب، هالوک به ازمیر آمده تا گونش را ببیند. گونش به بهانه سینما رفتن از خانه بیرون می آید. نازلی که به گونش شک کرده است، داخل ماشین او پنهان می شود. وقتی گونش به رستوران می رسد، نازلی پیاده شده و به دنبال او میگردد. هالوک که تصمیم گرفته به گونش پیشنهاد ازدواج بدهد، حلقه ای را که یادگار مادرش بوده در می آورد و مقابل گونش میگیرد. گونش غافلگیر می شود. همان لحظه، نازلی وارد رستوران شده و با عصبانیت با گونش دعوا میکند. گونش تصمیم می‌گیرد هالوک را به خانه بیاورد تا با بچه ها آشنا کند. در خانه، او هالوک را معرفی کرده و می‌گوید که آنها ۶ ماه است که یکدیگر را می شناسند و در ارتباط هستند.

نازلی از این قضیه به شدت عصبی است، اما بر خلاف او سلین خوشحال شده و وقتی می فهمد که هالوک کیست و از خانواده ثروتمندی لست، بیشتر ذوق میکند و مادرش را تشویق به ازدواج میکند. پری نظر خاصی ندارد و همیشه ساکت و مظلوم است. هالوک پیشنهاد میدهد که همگی فردا همراه او به استانبول بروند تا با خانواده او آشنا بشوند. سلین خوشحال شده و گونش قبول میکند، اما نازلی راضی نیست. صبح روز بعد، همگی به غیر از نازلی حاضر می شوند تا به استانبول بروند. گونش به لجبازی نازلی اهمیت نمی‌دهد و برای او پول میگذارد . هالوک دنبال آنها می آید تا همگی به فرودگاه بروند. هنگامی که آنها به استانبول می رسند، ابتدا به رستوران می روند. هالوک با خواهرش رعنا تماس میگیرد تا خبر بدهد که مهمان دارند. او متوجه می شود که امشب تولد خواهرش است و در آنجا مهمانی است. هالوک موضوع را به گونش می‌گوید. گونش ابتدا قبول نمیکند که در این شرایط به آنجا بروند اما هالوک او را راضی میکند. نازلی ظهر می‌خوابد و خواب می‌بیند که در غیاب او، هالوک و گونش ازدواج کرده اند. او برای اینکه جلوی این اتفاق را بگیرد، تصمیم می‌گیرد به استانبول برود. او سریع به فرودگاه می رود تا بلیت بگیرد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا