خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci را مطالعه می کنید، با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی یوسق پیرحسن و نویسندگی نرمین ییلدیریم در ژانری درام ، مهیج ، ماجراجویی ساخته شده است. اسم انگلیسی این سریال Perfect tenant و محصول سال ۲۰۲۲ می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ دیلان چیچک دنیز، سرکای توتونچو، ملیسا دونگل، اوزلم توکاسلان، روحی ساری، بیتی انگین، دنیز چنگیز، اموت کورت، نیلسو یلماز، رامی نارین، اومو پوتگول، آلپتکین سردنگچتی، حسن شاهین تورک و …

قسمت ۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص
قسمت ۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص

خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی مستاجر بی نقص

مردی از صندوق پستی چند پاکت نامه بر می دارد و به خانه اش میرود در یکی از آن پاکت ها عکس دختر جوانی هست. وقتی میخواد نامه را بخواند زنگ در خانه اش به صدا در میاد و با باز کردن در به آن طرف میگه تو اینجا چیکار می کنی؟ بعد از مدتی جنازه همان مرد کف خانه‌اش می افتد و همسایه ها شب او را پیدا می کنند. ۱۹ سال پیش: دختر بچه ای بعد از مرگ مادرش و افتادن پدرش به زندان به پرورشگاه منتقل می شود اون دختر بعد از دیدن جسد مادرش نمی تونست حرف بزنه. حال: مونا با دیدن لحظه ورودش به پرورشگاه در خواب از خواب میپره و با دیدن ساعت سریعاً به طرف محل کارش راهی میشه قبل از رفتنش صاحبخانه با عصبانیت باهاش دعوا میکنه و بهش میگه فقط بهت دو ساعت وقت میدم تا وسایلتو جمع کنی مونا با بی اعتنایی از آن جا میره. مدیر خبرگزاری و صاحب کارش بهش زنگ میزنه و آدرس بهش میده و میگه یه خانه جدید آتش گرفته برو اونجا و عکس و خبر برامون تهیه کن. در آن صحنه یک خبرنگار دیگه به نام یعقوب حضور دارد و با دیدن مونا که دوان دوان به آنجا می آید ازش چند تا عکس میگیره مونا شروع میکنه با اهالی آنجا صحبت کردند و گزارش گرفتن که یعقوب مدام بین حرف هایش می پرد. یکی از اهالی میگه دیشب زهره زن صاحبخانه به همراه دخترش که نمی تواند صحبت کند بعد از کتک خوردن از شوهر مستش از خانه فرار کردن بعد از چند دقیقه خانه آتش گرفت و اسماعیل طعمه حریق شد الان هم حالش بده و به بیمارستان منتقل شده. مونا که از یعقوب عصبانی شده او را به گوشه ای می کشد و بهش میگه برو خودت گزارش تهیه کن انقدر وسط حرف های من نپر!

مونا به کمک یکی از دوستان پلیسش وارد خانه سوخته میشه و چند عکس می گیرد یعقوب ازش میخواد تا چند تا عکس هم به او بدهد اما مونا قبول نمی کند و به طرف بیمارستان راهی میشود. وقتی از اتوبوس جا میمونه یعقوب بهش پیشنهاد میده تا با هم دیگه برن مونا هم قبول میکنه در بین راه یعقوب و مونا با همدیگه گپ میزنن یعقوب بهش میگه تو میلان عکاسی می کرده و وقتی که اومده در خانه پدربزرگش زندگی می کند خونشون به دو قسمت تقسیم شده چون پدر بزرگ و مادر بزرگش با هم دیگه قهر بودند موقع بنزین زدن مونا به سرویس میره که یعقوب از فرصت استفاده میکنه و رم دوربینش را با رم دوربین مونا جابجا میکند تو راه مونا می بیند که صاحب خانه وسایل خانه اش را بیرون ریخته پیاده میشه و با او دعوا میکند یعقوب هم به اون مرد میگه اگه جرات داری بیا پایین تا به حسابت برسم مونا به دوستش لیلا زنگ میزند تا ببینه میتونه خانه او بره یا نه اما لیلا میگه در ماموریت هستش و خانه اش تحت نظر احتمال داره حتی تلفنش هم شنود بشه یعقوب بهش پیشنهاد میده تا به خانه او بیاید و در قسمت خانه مادربزرگش زندگی کنه مونا اول قبول نمیکنه اما وقتی میبینه جایی برای موندن نداره قبول میکنه اما به شرط پرداخت اجاره. آنها با هم دیگه به طرف خانه راهی میشن یکی از همسایه ها وقتی میفهمه مستاجر طبقه آخر است سرش را به عنوان تاسف تکان میدهد که باعث میشه او تعجب کنه یعقوب عمویش را به مونا که در طبقه پایین او زندگی می کند معرفی میکنه سپس کلید را به طرفش می گیرد و میگه خودت باز کن مونا یاد اولین روزی که به یتیم خانه رفت می افتد که بهش گفته بودند تو همه جا مهمونی خودتو صاحب هیچ جا ندون که وقتی خاصی از آن جا بری اذیت نشی!

مونا با دیدن خانه حسابی خوشش میاد دختر همسایه با دیدن مونا وقتی میفهمه مستاجر طبقه آخر است ازش میپرسه فامیلش هستی یا دوست دخترش؟ مونا میگه هیچ کدوم مستأجرشم او بهش میگه خوبه امیدوارم سرنوشتت مثل مستاجر قبلی نشه! او برای خرید به سوپرمارکت میره فروشنده و یه مشتری وقتی میفهمن مستاجر طبقه آخر هستند میگن پس مستاجر واحد مشهور آقا شعیبی! سپس بهش میگه خدا بهت صبر بده مونا دلیلشو میپرسه که فروشنده بعد از رفتن مشتریش بهش میگه فقط میدونیم مستاجر قبلی نصف شب جیغ زنان از آنجا فرار کرد و رفت و وسایلش هم بعداً اومدن بردن. یه همسایه دیگه با دیدن او بهش میگه بلا به دور همسایه دیگه بهش میگه مراقب باش اینجا روح داره مونا رفته رفته حسابی می ترسد. وقتی به خانه بر می گرده با دیدن یعقوب ازش میپرسه مستاجر های قبلی برای چی رفتند یعقوب میگه نمیدونم فقط قبلیو میدونم که مشکل روحی روانی داشت مونا حین آشپزی یک لحظه به یعقوب نزدیک میشه و نگاه هاشون به همدیگه قفل میشود به سرعت خودشونو جمع می‌کنند و از هم فاصله می‌گیرند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مستاجر بی نقص

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا