خلاصه داستان قسمت ۲۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۰۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اوکشان و بایرام به کافه میرن. آنها بعد از کمی صحبت کردن نوشیدنی هایی سفارش می‌دهند اوکشان بعد از خوردن نوشیدنی حلقه ای را در درون لیوان نوشیدنیش می بیند و فکر میکنه که اشتباهی شده و میخواد به گارسون خبر بده اما بایرام بهش میگه که نه مال خودته بعد از کمی فکر کردن هیجان زده میشه و حسابی خوشحال میشه بایرام که ازش درخواست ازدواج میکنه قبل از اینکه حرفش را تمام کند او با ذوق جواب بله را بهش میده و با هیجان حلقه را دستش می کند و به همه مردم تو کافه نشون میدن و همه برایشان دست میزنند. ناجی پیش دکترش میرود تا ببینه جواب آزمایش ای که از آمریکا اومده چیه. دکتر برخلاف تفکر ناجی بهش میگه که هیچ خطری تهدیدت نمیکنه و احتیاجی نیست اصلاً نگران باشی اون حمله های عصبی هم به خاطر عوارض درمان هستش. ناجی خوشحال میشه و سریع خودشو به خانه می رساند تا این خبر را به صفیه بده اما وقتی به صفیه میخواد بگه بر خلاف میلش صفیه با خونسردی کامل بهش میگه تا لباسش را در بیاره و تو کیسه زباله بندازه و خودش هم به حمام بره ناجی جا میخوره. اسرا و آنیل به تازگی با هم دیگه خیلی رابطه شان خوب شده.

اسرا به اتاق آنیل میره آنها گرم صحبت کردن میشن که چشم اسرا به لباسهای کثیف روی تخت آنیل میوفته که تلمبار شده. اسرا تعدادی از لباس های آن را بر میداره تا ببره بشوره. شب مراسم خواستگاری اوکشان هستش و از آنیل هم خواسته تا به اونجا بره واسه همین او به دنبال لباسش می‌گردد اما پیدا نمیکنه و با استرس به طرف خانه اسرا میره و بهش میگه که تو یکی از اون لباس هایی که برداشتی موهای مادرم بود براش اتفاقی که نیفتاده؟ اسرا چشماش پر از اشک میشه و با ناراحتی ازش عذرخواهی میکنه و میگه من نمیدونستم لباسهارو شستم. آنیل ناراحت میشه و به اتاقش برمیگردد. ناجی هرچی با صفیه حرف میزنه صفیه هیچ علاقه ای نشون نمیده به شنیدن و میگه کار دارم. ناجی ازش میخواد تا یک لحظه بشینه و به حرفاش گوش کنه و بهش درباره جواب آزمایش میگه که دیگه لازم نیست بترسی من نمیمیرم همیشه کنارتم و با هم دیگه پیر میشیم اما صفیه با شنیدن این حرف ها هم هیچ واکنشی نشون نمیده و از جایش بلند میشه تا بره غذا درست کنه. بعد از رفتن او حکمت به ناجی میگه تو خیلی وقته دیگه رفتی صفیه صدای تورو نمیشنوه.

ناجی با وحشت بهش نگاه میکنه و چشماش پر از اشک میشه حکمت واسش تعریف میکنه که ۱۷ سال پیش وقتی مادرش هم مرد یه نامه ازت دریافت کرد که حالا که مادرت مرده میتونیم به همدیگه برسیم صفیه خیلی خوشحال شده بود و برات نامه نوشته بود که هم آنجا همان ساعت همیشگی و وسایلش را جمع کرده بود تا برای همیشه پیش تو بیاد اما وقتی سر قرار میره تورو اونجا نمیبینه و ساعت ها اونجا میشینه من وقتی رفتم اونجا دیدم که به گوشه ای خیره شده و حال زیاد خوبی نداره من بهش گفتم که ناجی رفته دیگه ناجی در کار نیست و سعی کردم او را آروم کنم اما صفیه مدام توهم تورو میدید منم وقتی دیدم وضعیت روحیش زیاد مناسب نیست به آسایشگاه بردمش تا آنجا درمان بشه و به خانواده هم گفتم که به شهرستان فرستادمش تا کمی آب و هوایش عوض بشه. صفیه وقتی در آشپزخانه در حال غذا درست کردن هست توهم حصیبه او را تنها نمیزاره و بهش میگه حرفهای ناجی و حکمت پدرتو باور نکن اونا واست نقشه کشیدن تا گولت بزنن.

صفیه که حرفهای او را باور کرده میگه میدونم خوب نمیشه اما ازش خوب مراقبت می کنم بهت قول میدم که نذارم زود بمیره و عمرشو طولانی می کنم و شروع میکنه به آشپزی کردن. حکمت به ناجی میگه از اون موقع به بعد دیگه صفیه حالش خوب نشد و روز به روز بدتر شد تا زمانی که تو برگشتی به زندگیش. وقتی تو اومدی و وارد زندگیش شدی بهتر شدن حالش را روز به روز به چشم می دیدیم. ناجی که این چیزها رو نمیدونسته با شنیدن این حرف ها حسابی شوکه میشه و به آشپزخانه میره تا با صفیه صحبت کنه اما توهم حصیبه کاملاً به صفیه مسلط شده و هر چی میگه صفیه همون کارو انجام میده. ناجی وقتی کارهای او و رفتارشو میبینه وحشت می‌کنه و میترسه. هان از اسرا ماجرارو میشنوه و پیش آنیل میره تا او را دلداری بده و باهاش صحبت کنه.

آنیل به هان میگه می خوام برم آسایشگاه دوباره. باید برم اونجا تا قرص و دارو بخورم شاید حالم بهتر بشه. هان بهش میگه میدونی که قرص و دارو باعث فراموش کردن نمیشه باید باهاش کنار بیای! گلبن غذای مورد علاقه اسد را پخته و میز مفصلی چیده اسد وقتی وارد خونه میشه با دیدن میز میگه اینجا چه خبره؟ مهمون داریم؟ سپس به گلبن میگه تو که مرغ دوست نداری و نمیخوری پس چرا درست کردی؟ گلبن بهش میگه از این به بعد می خوام بخورم چون دیدم تو دوست داری باید تلاشمو بکنم تا منم دوست داشته باشم سپس بهش میگه تازه یه سوپرایز دیگه واست دارم. اسد ازش میپرسه چی؟ گلبن بهش میگه من واست کادو خریدم تو اتاق روی تخت گذاشتم اسد میگه من برم ببینم چیه بعد بیام غذا بخورم. اسد با باز کردن هدیه، لباسی بچه گانه میبینه و وقتی متوجه میشه که گلبن بارداره و اد داره پدر میشه از شدت ذوق و هیجان چشماش پر از اشک میشه و گریه میکنه و گلبن را در آغوش میگیره و بهش میگه که تو بهترین مامان دنیا میشی گلبن اشکاشو پاک می کنه و میگه تو هم بهترین پدر دنیا میشی. شنور با شنیدن خبر پدر شدن اسد خوشحال میشه و خدا را شکر می کنه‌…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا