خلاصه داستان قسمت ۲۰۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۰۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۰۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۰۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۰۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه با باز کردن در با دکتر و گلبن روبرو میشه و با ترس بهشون نگاه میکنه و با نگاه از گلبن میپرسه که این زن کیه؟ گلبن دکتر را معرفی می کنه و ازش میخواد تا اجازه بده درمانش کنه. صفیه با کلافگی میگه آخر کار خودتو کردی؟ دکتر آوردی اینجا تا منو ببرن تیمارستان؟ و در را به رویشان می بندد. گلبن از دکتر معذرت خواهی میکنه و میگه ببخشید حالا باید چیکار کنیم؟ قبول نکرد که باهاتون صحبت کنه! دکتر بهش میگه ما از تلاش دست بر نمی داریم و یک بار دیگه زنگ خانه را میزنه صفیه در را باز میکنه و بهش میگه من جایی نمیام. دکتر آروم و با آرامش بهش میگه قرار نیست جایی برین صفیه خانم، صفیه میگه من هیچ جا نمیام مریض نیستم که بخوام برم تیمارستان. دکتر میگه فقط می‌خواهیم صحبت کنیم باهم، بخوای میام تو اگه نخوای هم همین دم در ولی اگه بیام تو خیلی بهتره شاید حرف زدن با کسی که نمیشناسیش حالتونو بهتر کنه و شروع میکنه به گفتن حرفهایی که صفیه فکر کنه درکش میکنه و بهش میگه حتماً خیلی خسته ای، کار خونه و نظافت خیلی خسته‌ات کرده! شبا هم نمیتونی بخوابی، غذا هم حتما نمیخوری! شمارش شستن ها هم از دستت در رفته درسته؟

صفیه تایید میکنه و دکتر کم‌کم موفق میشه و صفیه را نرم میکند اما خیال حصیبه ظاهر میشه و به صفیه میگه داره دروغ میگه میخواد گولت بزنه حتماً آمبولانس با خودش آورده یه جایی هم قایم شدن تا توی یه فرصت تورو ببرن. با شنیدن این حرف در را به رویش می بندد دکتر به گلبن میگه اصلا ناراحت نباش من نیومدم اینجا که زود تسلیم بشم از این به بعدش رو بسپار به من. گلبن بهش میگه خواهرم اینجوری نبود یه زن زیبا و تمیز بود که من همیشه بهش غبطه می خوردم و دوست داشتم مثل اون بشم. دکتر بهش امید میده که خواهرت خوب میشه. بعد از رفتنش گلبن به پشت در خانه میره و زنگ میزنه و به خواهرش میگه منم آبجی و ازش خواهش میکنه تا درو باز کنه اما صفیه میگه من هیچ جا نمیرم، مریض نیستم که بخواین ببرین تیمارستان! گلبن بهش میگه که قرار نیست جایی ببرن فقط میخواد با هم صحبت کنه. سپس بهش میگه که من باردارم صفیه جا میخوره و با شنیدن این خبر در رو باز میکنه و بهش میگه از ۵ سالگی نقش مادر برای عروسک هات بازی می کردیم بالاخره راستکی داری مادر میشی؟

سپس بهش میگه من بهت افتخار می کنم عزیزم واسش پاپوش درست می کنم تا پای کوچیکش گرم بمونه که سرما نخوره گلبن بهش میگه من بهت احتیاج دارم اما صفیه میگه نمیتونی وارد این خونه بشین اینجا کثیفه برو و مواظب بچه هات باش. گلبن میگه خوب باهم تمیزش میکنیم تو بزار بیام تو اما صفیه قبول نمیکنه و مخالفت می کند. گلبن به ناراحتی به خانه اش برمیگرده که اسد او را در آغوش میگیره و بهش میگه مادر و پدرم بدون هیچ دردسری از هم جدا شدند اصلا نمیدونم چی شد که بابا به همین راحتی مادرمو طلاق داد! بعد از این همه سال زندگی مشترک! گلبن میگه ولی برای مامان شنور خوب شد دیگه از این به بعد کسی نیست اذیتش کنه سپس میگه واسه منم اتفاقی خوبی نیفتاد آبجی قبول نکرد که دکترو ببینه حتی منم بهش گفتم که باردارم اما هیچ تاثیری نداشت اسد او را در آغوش میگیره و میگه تو غصه نخور همه چیز درست میشه. هان که قبلاً جیلان بهش گفته بود کسی تو زندگیش هست تا از زندگیش بره بیرون دوباره دم در خانه جیلان میره وقتی آنجا میرسه جیلان با باز کردن در با هان روبرو میشه. هان میبینه که او به خودش رسیده و بهش میگه چه خوشگل شدی!

اون میخواد بیاد یا تو میخوای بری؟ جیلان میگه چه فرقی میکنه؟ به تو اصلا چه ربطی داره؟ هان بهش میگه خودت خوب میدونی که داری دروغ میگی تو هیچ کسیو نمیتونی جز من قبول کنی تو تمام اعضای وجودت مال منه قلبت واسه من میزنه. جیلان با چشمانی اشکی بهش زل میزنه و میگه تو یه نارسیستی! دارم بهت میگم کسی تو زندگیم چرا باور نمیکنی؟ هان قبول میکنه و میگه برای اینکه ثابت کنی بهم بذار ۵ دقیقه بیام داخل خانه جیلان قبول نمیکنه ولی بهش میگه فقط پنج دقیقه میدونی که حرفیو بزنم انجام میدم. جیلان قبول میکنه و به داخل خانه میره و یک راست به سراغ دستشویی میره و مسواکش را آنجا میبینه بهش میگه این مسواک منه! میبینی تو نمیتونی بندازیش دور. جیلان همون جا میندازه تو سطل آشغال هان بهش میگه پس مسواک اون کو؟ پس خیلی هم وارد زندگیت نکردیش!

جیلان بهش میگه به تو هیچ ربطی نداره اون مثل تو نیست هان با لبخند بهش اشاره میکنه و میگه لباسی که تنته من واست خریدم آره؟ خیلی بهت میاد و با لبخندی روی لبش از اونجا میره. جیلان بعد از رفتن او حسابی گریه میکنه به حال خودش. هان آنجا به خانه برمی گرده و پیش صفیه می‌رود ازش میخواد تا یه خورده نون بخوره حداقل اما صفیه قبول نمیکنه بهش ماجرای جیلانو میگه صفیه میگه بهتر بزار بره. نمیدونی هر کی وارد زندگی ما میشه میمیره؟ جیلان دختر خوبیه حقشه که خوشبخت بشه و خوب زندگی کنه. هان با بغض به خواهرش نگاه میکنه و او را نوازش میکنه و بهش میگه درست میگی همه میان و میرن اما ما واسه همدیگه میمونیم من همیشه پیشتم و تنهات نمیزارم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا