خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملکیکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۲۰ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۲۰ سریال ترکی اسم من ملک

آلپای با فوندا تماس میگیرد و در مقابل اعتراضات او بخاطر نیامدنش، میگوید که به زودی کرم را راضی کرده و به آلمان برمیگردد. در خانه باغ، عمر و خلیل و دوست او مشغول صحبت هستند. آنها در مورد عاشق شدن صحبت میکنند. عمر در جواب کنجکاوی آنها میگوید که خبری نیست و کسی را ندارد.کمی بعد او هوایی شده و با دفنه تماس میگیرد و میگوید که طبق قولی که به سیدعلی کوچک داده بود، میخواهد او را برای پیکنیک بیرون ببرد و از دفنه میخواهد که فردا با یکدیگر، او را بیرون ببرند. دفنه نیز قبول میکند. در خانه جمالی، ویلدان، عروس آنها از زمرد به خاطر اینکه او تنهایی برای دیدن مریم رفته بود، گله میکند. زمرد به ویلدان میگوید که او به جای دختر آنهاست و بعد از شهید شدن پسرشان، او امانت بوده و همیشه برایشان عزیز است، اما آنها بر طبق رسم و رسوم رفتار کرده و برای بار اول به تنهایی برای دیدن دختر می روند.

در خانه سیدعلی، ملک قبل از خواب به بچه ها میگوید که در بیمارستان مشغول به کار شده و به زودی آنها خانه ای برای خودشان میگیرند و بچه ها را به مدرسه میفرستد. هنگام خواب، آلپای به دفنه پیام میدهد و میگوید که فردا به آلمان می رود و میخواهد که قبل از رفتن، او و سیدعلی را ببیند تا از آنها خداحافظی کند. دفنه کلافه شده و جواب نمیدهد. صبح، وسایل سیسمونی که قدریه سفارش داده بود را دم خانه می آورند. محمود عکس وسایل را برای قدریه میفرستد و با او تماس میگیرد.‌ قدریه بالاخره جواب داده و بخاطر اصرار محمود، با ناز و منت قبول میکند که برگردد. محمود با خوشحالی به دنبال قدریه می رود. در بیمارستان، مدیر به بهانه اینکه کار ملک خوب نیست، عذر او را میخواهد.ملک یاد مخالفت سیدعلی افتاده و فکر میکند که او از مدیر بیمارستان خواسته است که ملک را اخراج کنند.

هنگامی که او میخواهد از بیمارستان بیرون بیاید، دکتر به اصرار از او آزمایشات تکمیلی را میگیرد. در بازار، حافظ به دیدن سیدعلی آمده و بعد از کمی حرف، وقتی می فهمد که ملک قصد کار کردن دارد و سیدعلی از کار بیمارستان راضی نیست ، به او پیشنهاد میدهد که ملک که کار کنده کاری روی ظروف را بلد است، پیش او بیاید و به شاگردانش آموزش دهد. سیدعلی حرفی ندارد و قبول میکند. آلپای به آژانس هواپیمایی رفته و برای خودش و سیدعلی کوچک، بلیت میخرد.او بخاطر نبودن پرواز مستقیم، بلیت به استانبول و از آنجا به مقصد برلین می‌خرد. در خانه جمالی، زمرد و ویلدان نشسته اند.خدیجه خانم ، آشنای زمرد که صاحبخانه مریم است، با زمرد تماس گرفته و میگوید که به بهانه کمک به مدرسه ای که مریم در آنجا کار میکند، میخواهد او را به خانه آنها بیاورد تا مریم را ببینند. زمرد از این کار استقبال میکند و از خدمتکار میخواهد که خانه و بساط پذیرایی را آماده کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا