خلاصه داستان قسمت ۲۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۱۱ سریال ترکی خواهران و برادران

تو مدرسه اوگلوجان مسابقه ای ترتیب داده بین دوروک و آسیه و سوزی و عمر سپس ازشون سوالاتی میپرسه و ازشون میخواد تا جواب هایشان را درباره طرف مقابلشان بنویسن تا ببینن کدومشون بیشتر همدیگرو میشناسن. دوروک و آسیه تمام سوالاتو درست جواب میدن اما عمر و سوزی فقط ۴تا سوالو درست جواب میدن سوزی کلافه میشه. احمد میخواد بره انباری تا شیشه پاک کن ماشینو برداره که شوال جلوشو میگیره و میبرتش تو خونه. تو مدرسه برک و صرب با یاسمین برنامه تنیس تو کلوب میزاره سپس برک پیشنهاد میده که به سوزی بگه اونم بیاد. شنگول ماشینو برای فروش گذاشته که اورهان با دیدنش میره پیشش و میگه چرا داره میفروشه؟! شنگول میگه چون مشتری نداریم سپس بعد از کمی حرف زدن شنگول میگه شاید حق با زنته من فقط به درد این میخورم که برم خونه این و اونو تمیز کنم! اورهان ناراحت میشه و دلداریش میده که اینجوری به خودش نگه. عمر به سوپر ما کت میره تا شیر و نان بخره اما موقع پرداخت پول اونو سورپرایز میکنن و میگن شما ۱۰۰۰امین مشتری ما هستین عمر ازش میپرسه خوب؟ فروشنده میگه بهتون یه پک رایگان هدیه میدیم که توش ۱۰۱ قلم خوراکی داره عمر حسابی خوشحال میشه و به طرف خانه با خوشحالی میره.

بچه ها به کلوب میرن اونجا صرب عمر را مسخره میکنه که سوزی ازش میخواد حد خودشو بدونه بعد از رفتن سوزی و یاسمین برای گرفتن نوشیدنی برک و صرب باهم قرار میزارن تا ببینن کی زودتر مخ میزنه قرار میشه صرب مخ افرا و برک مخ لیلارو بزنن. سوزی با یاسمین حرف میزنه و میفهمه که او از دوروک خوشش میاد یاسمین میگه من هنوز کاری نکردم شاید تو آینده فرق کنه همه چیز! عمر به خانه میره و همه چیزو تعریف میکنه سپس با خوشحالی باهمدیگه غذا درست میکنن تا بخورن. شب آکیف و سوزان به هتل رفتن و در حال غذا خوردنن سپس میخوان چیز کیک بخورن. احمد به بهونه دیدن یه هتل و خرید برای سرمایه گذاری دنبال نباهت میره و باهمدیگه راهی میشن. احمد که از قصد نباهت را به همان هتلی که آکیف و سوزان اونجا هستن میبره و نباهت با دیدن آکیف و سوزان شوکه میشه و حسابی بهم میریزه چون آکیف قرار بود با اون بره اونجا و به بهونه تعمیرات برنامه را کنسل کرده بوده. آسیه آخرای کارشه و میخواد حاضر بشه تا با دوروک میره سینما اما اردال میاد و میگه که باید اضافه کاری بمونین چون باید کارهارو فرداصبح تحویل بدیم آسیه ناراحت میشه و به دوروک میگه که نمیتونه بیاد. دوروک پیام را میبینه و ناراحت میشه اما با دیدن پروژکتور فکری به سرش میزنه.

اورهان میره پیش اوگولجان و بهش میگه که گونور چیکار کرده و ازش میخواد بهش یاد بده که چجوری به اون مرده پیام بده. شوال برای سوگی غذا میبره که سوگی بهش میگه من باید داروهامو بخورم شوال میگه من میرم میگیرم اسمشون چیه؟ سوگی میگه نمیشه بدون نسخه نمیدن اونم تو خونه عمرایناست. دوروک دنبال آسیه میره و باهمدیگه میرن به زمین فوتبال و اونجا پروژکتور را روشن میکنه و سینما را درست میکنن. آسیه خوشحال میشه و بهش میگه میخوام یه چی ی بهت بگم اونم اینکه خیلی خوشحالم که تو اومدی تو زندگیم تنها چیزی هستی تو زندگیم که حالمو خوب میکنه. فردای آن روز سوزان قبل از کلوب میره خونه عمر و بهش میگه که میخواد ازشون بیان شب به عنوان نیروی خدمه ی جشن احمد و ۱۰۰۰تا هم میده اونا اول قبول نمیکنن اما با شنیدن رقم قبول میکنن. سر میز صبحانه صرب وقتی میفهمه که عمر میاد برای نیروی خدمه ی پارتی خوشحال میشه و میگه الان انگیزه ام واسه پارتی بیشتر شد احمد بهش گوشزد میکنه که اشتباهی نکنه. تو کلوب آکیف میره پیش نباهت تا ازش عذرخواهی کنه و از دلش دربیاره اما نباهت اعتنایی نمیکنه و میگه همه چیز تموم شد مهم نیست دیگه و میره. احمد میره پیش آکیف و با طعنه میگه که کار اون بوده و فهمیده که هم با نباهت وقت بگذرونه ام سوزان! آکیف عصبی میشه و میگه پا رو دم من نزار که آکیف واقعیو نبینی! احمد پوزخند میزنه و میگه هرکاری میخوای بکن و میره. تو مدرسه صرب میره پیش افرا و ازش عکس میگیره وقتی او دلیلشو میپرسه صرب از زیباییش تعریف میکنه و بعد از کمی حرف زدن دوربینو بهش میده افرا جا میخوره صرب میره پیش برک و میگه نوبت توعه! من ۱۰ امتیاز با این عکس جلوعم!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا