خلاصه داستان قسمت ۲۱۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱۴ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۱۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)
قسمت ۲۱۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۲۱۴ سریال ترکی تردید (هرجایی)

فسون که فهمیده دخترش در میدیات زندگی می کند از راننده اش می خواهد تا به خانه ای که آدرسش را پیدا کرده اند بروند اما در بین راه نصوح با اتومبیلش او را متوقف می کند و اسلحه را روی سر فسون می گیرد و داد می زند: «این آخرین باره که بهت هشدار میدم. اگه دوباره برای کشتن خانواده م نقشه بکشی توی یه چشم به هم زدن کشته میشی.» و به پای محافظ فسون گلوله می زند. فیرات از راه می رسد و نصوح را آرام می کند. فسون می گوید: «دست عزیزه به خون فیرات آلوده ست. هرکی از عزیزه طرفداری می کنه دشمن من محسوب میشه. اون دختر منو تو بچگی از من دزیده. من هنوز با اون خیلی کار دارم.» نصوح که فکر نمی کرد عزیزه تا این حد بی رحم باشد به فکر فرو می رود. در خانه میران آزرا به او رسیدگی می کند و می گوید ریحان باعث نجاتش شده است. میران دست های ریحان را نوازش می کند و می گوید: «توی رویا دخترمون رو دیدم که از من می خواست اونو تنها نذارم. ولی تو صدام کردی و مانع رفتنم شدی.» در همین موقع دلشاه وارد اتاق می شود و از ریحان می خواهد که او و پسرش را تنها بگذارد. او سپس به میران می گوید: «این یه تصادف نبود. این کار عزیزه ست.» میران به او دلداری می دهد و می گوید که خیال بد نکند و این یک تصادف ساده است و همه چیز به خیر گذشته اما دلشاه هرگز نمی تواند به عزیزه اعتماد کند.

ریحان کنار آزرا می رود و آزرا می گوید: «میران تقریبا مرده بود. تو باعث نجاتش شدی. چه معجزه ای کردی؟» ریحان به سادگی می گوید: «ما فقط عاشق هم هستیم. روحا به هم وابسته ایم.» در همین حال عزیزه با ریحان تماس می گیرد و به او قول می دهد که اجازه نخواهد داد بعد از این اتفاقی برای میران بیفتد. ریحان می گوید: «ولی تصادف عمدی بوده و جون میران در خطره!» دلشاه که مراقب رفتار ریحان است متوجه صحبت او و عزیزه می شود و با عصبانیت به او می گوید: «پسرم از تو خواست رابطه ت رو با اون زن قطع کنی ولی تو باز سر و سری با اون داری.» ریحان ناراحت می شود و زهرا که از پشت بام شاهد رفتار دلشاه با ریحان است با ریحان تماس می گیرد و از او می خواهد که اگر دلشاه با او بدرفتاری می کند به او بگوید. اما ریحان او را مطمئن می کند که چیزی نیست. هازار به آزاد می گوید که تصادف میران عمدی بوده و یکی قصد کشتن او را دارد. او می گوید: «ما باید از میران مراقبت کنیم.» میران حرف های آنها را می شنود و از آزاد می خواهد که هازار را از این مسائل دور نگه دارد و آزاد قول می دهد که راننده کامیون را پیدا کند. سپس میران به فیرات زنگ می زند و از او می خواهد که ده نفر را مسئول پیدا کردن راننده کند.

میران بعد از سپری کردن یک شب تب آلود و سخت صبح به آشپزخانه می رود و وقتی ریحان را با مادر و خواهرخوانده اش خوشحال و خندان می بیند و احساس خوشبختی می کند. دلشاه او را پسرم خطاب می کند و میران می گوید: «هرگز توی عمرم به این خوشحالی نبودم.» و مادرش را در آغوش می گیرد. او بعد سر میز صبحانه از آزرا در مورد برنامه آن روزش می پرسد و آزرا می گوید: «قصد دارم به دیدن خاله عزیزه برم.» دلشاه عصبانی می شود و وقتی ریحان به او نان تعارف می کند از دست او نان نمی گیرد. محمود راننده عزیزه به او خبر می دهد کاری کرده که فسون در مورد دخترش اطلاعاتی به دست بیاورد و مطمئن شود که او زنده است و پوکه گلوله ای را به دست عزیزه می دهد و می گوید: «فهمیدم هارون خودکشی نکرده بلکه کشته شده ولی به دست جهان نبوده.» عزیزه مطمئن می شود که جهان دارد از قاتل هارون حمایت می کند. فسون به آدرسی که در دست دارد می رود و با دختری رو به رو می شود و دختر به او می گوید مادرش در کودکی مرده و پدرش هم این اواخر مرده ولی یک خواهر دیگر از زن دوم پدرش دارد که تا به حال او را ندیده است. او می گوید وقتی نوزاد بوده او را به یتیم خانه ای در کارس سپرده اند. فسون احساس می کند سرنخ هایی به دستش رسیده است.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا