خلاصه داستان قسمت ۲۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران

صرب پیش برک تو کافه مدرسه میره و میگه عجب شب بدیو گذروندیم واقعا! برک تایید میکنه و میگه آره اصلا خوب نبود صرب از برک میپرسه لیلا به تو چیزی نگفت؟ دعوا نکرد؟ برک به خاطر میاره که او سیلی تو گوشش زد اما از صرب پنهون میکنه و میگه نه چیزی نشد. افرا با دیدن اوگولجان بهش سلام میکنه و میپرسه که صرب کجاست؟ اوگولجان میگه صرب؟ واسه چی؟ افرا میگه اگه فکر کرده کار دیشبشو بدون تلافی میزارم کور خونده! اوگولجان تشویقش میکنه و ازش میخواد تا بره به حسابش برسه. افرا به کافه میره و سطل آبی را روی صرب خالی میکنه. اوگولجان که از طبقه بالا داره نگاه میکنه حسابی خوشحال میشه و میگه آفرین دختر. صرب با عصبانیت میگه چیکار میکنی؟ افرا باهاش دعوا میکنه که صرب سعی میکنه خودشو مقصر جلوه نده و میگه به خدا تقصیر مامانمه اون تمو عوض کرد مگه نه برک؟ به تو هم گفته بودم دیگه! برک که جا خورده تایید میکنه و میگه آره به منم گفته بود صرب میگه تو از کی شنیدی ماجرای شرط بندیو؟ افرا میگه اوگولجان صرب میگه میدونستم همش تقصیر اون پسره ست! داره حسادت میکنه بهمون اما افرا میزنتش و میگه دیگه حرفاتو باور نمیکنم و از اونجا میره. اوگولجان با خودش میگه دوباره یه بار دیگه خودتو تو دلم جا کردی!

لیلا با خودش میگه چجوری پول دربیارم به داداشم کم کنم؟! چرا هیچکی کلاس خصوصی نمیخواد! همان موقع برک را میبینه و میگه خوبه سپس پیشش میره که برک میگه اگه میخوای موضوع دیشبو بکشی وسط باید بگم که نکن همه چی تموم شده رفته کشش نده اما لیلا میگه سر چقد شرط بستین؟ برک میگه ۱۰۰۰تا لیلا میگه خوبه ۵۰۰تاش به من میرسه میتونیم ادامه بدیم بازیو تا ببری و سهممو بگیرم قبوله؟ برک قبول میکنه و خوشحال میشه. دوروک متوجه میشه رفتار آسیه مثل همیشه نیست آسیه ازش میپرسه اگه من نبودم تو با یاسمین اوکی میشدی؟ دوروک میگه این چه سوال مسخره ایه دیگه! سپس آسیه حرفای دیشب مادرشو بهش میگه دوروک عصبی میشه و میگه باید مامانم جواب پس بده درباره این حرفاش! و میره. وقتی به خانه میرسه با مادرش دعوا میکنه سپس میگه برای دلجویی ازش فرداشب شام میاد خونمون میگم از طرف تو دارم دعوتش میکنم نباهت میگه از طرف من الکی حرف نزن! اما دوروک میگه نظر نخواستم فقط اطلاع دادم و میره. شنگول وقتی عمراینا برمیگردن بهش میگه بیا باهات تنهایی حرف بزنم سپس بهش میگه که از پدرش شکایت کنه تا ارثی که اونم توش سهم داره را بگیره اما عمر قبول نمیکنه.

عمر میگه بزارین واسه آخرین بار بگم که من فقط یه پدر داشتم اونم ولی ارن بود هیچکس دیگه ای پدر بنده نیست. شنگول وقتی میبینه مرغ عمر یه پا داره از اونجا میره. شب شنگول به خانه آکیف میره و میگه میخوام باهاتون مشورت کنم سپس میگه الان که اورهان سرپرست عمر هستش میتونه به جای اون از احمد شکایت کنه؟ آکیف تایید میکنه و میگه آره معلومه که میشه چون هنوز ۱۸ سالش نشده میشه اما اورهان شکایت میکنه؟ شنگول میگه نه باید یه فکری کنم! آکیف بهش راهکار نشون میده که امضاء اورهان را جعل کنه. شنگول وقتی به خونه میره شروع میکنه به امتحان کردن امضا اما موفق نمیشه تا اینکه آیبیکه و اوگولجان میان و آیبیکه به شنگول میگه که اوگولجان خیلی خوب امضا پدرشو بلده شنگول ازش میخواد امضاء کنه که با دیدن امضاء خوشحال میشه و میگه با اصلش مو نمیزنه! شوال یه نفر را تو حیاط میبینه که ازش میپرسه کیه؟ تون مرد میگه برای تمیز کردن آب استخر اومدم آقا احمد گفتن بیام ولی در انباری باز نشد که کلر بردارم! همان موقع سوگی چیزیو اونجا میندازه که صداش بلند میشه و اون مرد میخواد بره ببینه چی به چیه که شوال نمیزاره و ازش میخواد تا از اونجا بره اون مرد قبول میکنه. شوال به سوگی سر میزنه که او بهش میگه حالش اصلا خوب نیست شوال میگه فعلا چاره ای نیست باید بمونی چون وکلا هنوز کارشون مونده و میره. فردای آن روز تو مدرسه برک و صرب در حال حرف زدنن که افرا از جلوشون رد میشه بدون حتی نگاه و اعتنایی! برک به صرب میگه که رابطه اش با لیلا خیلی خوبه و میگه پول شرط بندیو به لیر میخوام نگی نگفتی! صرب میگه زود نتیجه نگیر دل به دست آوردن کار منه و میرن سر کلاس….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا