خلاصه داستان قسمت ۲۱۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱۵ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۱۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)
قسمت ۲۱۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۲۱۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

فیرات راننده کامیون را گیر آورده و از زیر زبان او می کشد که به دستور فسون می خواسته میران را بکشد. فیرات برای اینکه میران را درگیر این کارها نکند و میران قاتل راننده فسون نشود راننده را رها می کند. اما راننده بین راه از ماشین پیاده می شود و خودش را گم و گور می کند. فیرات به دروغ به میران می گوید که تصادف عمدی نبوده و راننده آدم بدبختی است که مست کرده بوده و میران که می داند فیرات دروغ می گوید با ناراحتی از خانه می رود و گوشی اش را در اتاق جا می گذارد. در همین حال آزاد عکس راننده کامیون را برای میران می فرستد. و وقتی ریحان آن را می بیند می فهمد او همان کسی است که شیرینی به کلبه آورد و باعث مرگ بچه اش شد و با تعجب می فهمد که کشتن بچه اش و تصادف همه کار فسون بوده است. میران به خانه برمی گردد و وقتی ناراحتی ریحان را می بیند او را دلداری می دهد. او می گوید: «ما باید به خاطر پسرمون روحیه خودمون رو حفظ کنیم.» ریحان با گریه می گوید: «ولی دخترمون هم می تونست زنده باشه ولی نیست.» در همین حال آزاد به میران زنگ می زند و می گوید: «عکس راننده رو فرستادم.» میران بعد از خداحافظی با خانواده اش با عجله می رود.

هازار می گوید: «فهمیدم که آزاد راننده رو پیدا کرده. اگه سراغ اون میری منم با تو میام.» پدر و پسر با هم سراغ راننده می روند و ریحان که نگران است میران خودش را به دردسر بیندازد سراغ فسون می رود تا از او حساب بپرسد. عزیزه در کوچه با او رو به رو می شود و سعی می کند مانع رفتن ریحان به عمارت اصلان بی و دیدن فسون شود اما ریحان می گوید: «هم قاتل بچه من و هم باعث تصادف میران فسون بوده. تو نتونستی از ما مراقبت کنی. از این به بعد خودم باید مراقب خانواده م باشم.» سپس با عجله به عمارت می رود. فسون که تازه خبردار شده عزیزه از یتیم خانه کارس دختر او را با خود برده با دیدن ریحان متعجب می شود و ریحان داد می زند: «این دوستی ظاهری رو تموم کن. تو بچه م رو از من گرفتی و قصد جون میران رو کردی. اگه پسرت مرده بچه منم مرده. تازه از کجا مطمئنی که قاتل هارون عزیزه بوده؟» فسون جواب می دهد: «فرق من و تو اینه که بچه تو هنوز دنیا نیومده بود و بچه من سی ساله بود و در ضمن دعوای من با عزیزه سر هارون نیست. اون خودش می دونه چی می خوام. سه ساعت وقت داره واگرنه پشیمونش می کنم.» ریحان با ناراحتی می رود و گونول با عصبانیت به فسون می گوید: «اگه دوباره قصد آسیب زدن به خانواده میران رو داشته باشی با من طرفی.»

ریحان سراغ عزیزه می رود و می گوید: «فسون از تو چیزی می خواد. خواسته ش رو اجابت کن تا دست از سر ما برداره.» عزیزه با ناراحتی می گوید: «اون دخترش رو که تو بچگی پیش خودم آوردم می خواد. ولی من نمی تونم دخترش را بهش بدم. چون اگه میران بفهمه بیش ا پیش از من متنفر میشه.» ریحان گریه کنان می گوید: «چرا با مردم انقدر بی رحمی می کنی؟ ما فقط توی قبر از تو خلاصی داریم.» سپس عزیزه سراغ آزرا می رود و هر دو با خوشحالی همدیگر را در آغوش می کشند. دلشاه از دور آنها را تماشا می کند. در عمارت اصلان بی فسون مچ آسیه را هنگام صحبت با محفوظ می گیرد و دست او را برای تنبیه توی آب جوش می برد. شیدا خدمتکار یارن وقتی این صحنه دردناک را می بیند پیش یارن می رود و همه چیز را به او می گوید و از او می خواهد که خودشان را از دست فسون شیطان صفت نجات دهند. یارن که همین چند دقیقه پیش از زبان ریحان شنید فسون چه کاری با بچه ریحان کرده بیشتر وحشت می کند و جیغ می کشد.

هازار و میران سراغ راننده کامیون می روند اما وقتی میران می خواهد از راننده حرف بکشد کسی او را با تیر می زند و می کشد و میران از دور جهان را می بیند که در حال فرار کردن است. آنها به عمارت برمی گردند و میران به آزاد می گوید که نتوانسته اند با راننده صحبت کنند چون راننده همانجا کشته شده است. آزاد می پرسد: «قاتل راننده کی بود؟» ولی قبل از اینکه میران جواب بدهد گونول به آزاد زنگ می زند و می گوید که ریحان به عمارت اصلان بی آمده و با فسون دعوا کرده و رفته. میران این را می شنود و نگران ریحان می شود و دنبال او می رود. ریحان که حالا فهمیده بچه اش کشته شده بیشتر عذاب می کشد و بیرون از شهر گریه می کند.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا