خلاصه داستان قسمت ۲۱۶ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱۶ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۱۶ سریال ترکی تردید (هرجایی)
قسمت ۲۱۶ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۲۱۶ سریال ترکی تردید (هرجایی)

یارن با هاندان تماس می گیرد و از او می خواهد که او را از دست فسون نجات بدهد چون امنیت جانی ندارد. هاندان به جهان می گوید: «این که مرگ عزیزه رو گردن هارون انداختی به ضرر ما تموم شد. دخترمون رو به خطر انداختی.» جهان می گوید: «من دارم از دخترم و برادرم محافظت می کنم منو تحت فشار نذار.» هاندان و جهان با عجله می روند. یارن که طاقتش تمام شده به فسون می گوید که قاتل هارون خود اوست و هارون خودکشی نکرده اما فسون باور نمی کند و می گوید: «مزخرف نگو. خودت رو کنترل کن چون دشمن ما بهمون می خنده.» یارن شروع به خودزنی می کند و قسم می خورد که هارون را او کشته است و در همین حال هاندان و جهان از راه می رسند و هاندان از فسون خواهش می کند که برای مدتی یارن را با خود به خانه ببرد تا حالش بهتر شود. فسون قبول می کند و به جهان می گوید: «خوشم نیومد که به سمت میران و راننده کامیون شلیک کردی. حق نداری تو کار من دخالت کنی.»

میران سراغ ریحان به خارج از شهر می رود و به او می گوید: «کسی که منو به خانواده م رسوند فسون بود. هیچ دشمنی با من نداره. چرا سراغ اون رفته بودی؟» ریحان با گریه می گوید: «هر وقت ما یه کم زندگیمون رو جمع و جور کردیم همه چی از هم پاشید. میران می گوید: «ما نباید مثل دیگران بشیم و به کسی آزار برسونیم.»ریحان تلاش می کند به او بگوید عزیزه مادربزرگ واقعی اوست ولی نمی تواند. محفوظ آسیه را که دستش سوخته به خانه ریحان می برد و می گوید: «می خوام از تو محافظت کنم. آسیه رو پیش خودت نگه دار تا من از تو خبر داشته باشم. نگران هیچی نباش.» ریحان می پذیرد. در خانه میران از ریحان می خواهد به او اعتماد کند و دلیل رفتنش پیش فسون را بگوید. ریحان هم متقابلا می گوید: «اگه می دونی پشت تصادف کی بوده به من بگو.» میران که فکر می کند کار کار جهان بوده سکوت می کند تا ریحان ناراحت نشود. در عمارت شاداغلو یارن سر میز شام عصبی می شود و بشقاب غذایش را برمی گرداند و آزاد می گوید او را به حال خودش بگذارند. در همین حال میران به آزاد آدرسی می فرستد تا به آنجا برود و خودش و فیرات هم به ساختمان نیمه کاره ای می روند و چند نفر جهان را می گیرند و به ساختمان نیمه کاره می برند. در آنجا جهان با تعجب با میران رو به رو می شود. میران اسلحه را به طرف او می گیرد و می گوید: «مشکلت با من چیه؟ چرا به راننده کامیون شلیک کردی؟ یه دلیل بگو تا نکشمت.» آزاد این حرف ها را می شنود و گریه می گوید و جهان به میران می گوید: «کلی آدم پشت سرت نقشه می کشن اون وقت تو سراغ من اومدی. برو از زنت بپرس که چه چیزایی رو از تو مخفی می کنه.» میران عصبانی می شود.

از آن طرف نصوح سراغ عزیزه می رود و می گوید: «باید دختر فسون رو بهش بدی تا دست از سر هازار و میران برداره. من دیگه نمی تونم از رفتار اشتباه تو دفاع کنم.» عزیزه که از هر طرف تحت فشار است به فسون زنگ می زند و می گوید: «بعد از غروب دخترت رو به تو می رسونم.» سپس به آزرا زنگ می زند و می گوید: «باید با هم صحبت کنیم.» او سپس به خانه میران و ریحان می رود تا با ریحان صحبت کند اما به جای ریحان با دلشاه رو به رو می شود. دلشاه که احساس می کند عزیزه قصد جدا کردن آزرا را از او دارد چاقویی از آشپزخانه برمی دارد و به عزیزه می گوید: «اول پسرم رو از من گرفتی حالا قصد گرفتن دخترم رو داری.» عزیزه گریه می کند و می گوید: «اشتباهات وحشتناکی مرتکب شدم ولی حالا می خوام جبران کنم. مجبورم آزرا رو از خودم ببرم چون اون دختر فسونه. باید پیش مادرش برگرده.» دلشاه چاقو را در شکم عزیزه فرو می کند و ریحان که تازه به آنجا رسیده شاهد زخمی شدن و افتادن عزیزه می شود.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا