خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۲۱ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی بابا

امین جلوی تمام خانواده‌اش سکته میکنه و روی زمین می افتد ثروت که از خانه بیرون رفته بود از سر و صدا برمیگرده و با دیدن پدرش در آن وضعیت گریه میکنه و با خودش میگه تقصیر من بود که به این روز افتاده و خودش را سرزنش میکنه. آنها سریعا او را به بیمارستان می رسانند قدیر هم بعد از متوجه شدن این قضیه خودش را به بیمارستان می رساند. آنجا قدیر از حرف های دکتر متوجه می شود که امین بیماری آلزایمر داره قدیر جا میخوره و وقتی به فضیلت میگه ازش میپرسه تو خبر داشتی؟ فضیلت میگه نه منم از چیزی خبر نداشتم وقتی امین به هوش میاد قدیر بالا سرش میره که میبینه امین مدام مادرش را صدا میزند. قدیر بهش میگه منم پسرت امین از قدیر میخواد او را پیش مادرش ببرد چون او را در خواب دیده بود قدیر وقتی پدرش را در آن وضعیت میبینه گریه اش می گیرد امین به هوش میاد و قدیر با لبخند بالا سرش ایستاده و حال پدرش را می پرسد. امین میگه چه خوب شدنی یه طرف بدنمو نمیتونم تکون بدم! دستم لمسه قدیر دلداریش میده و میگه من برم به بچه ها بگم که به هوش اومدی تا بیان داخل و ببیننت امین بهش میگه نه نمیخوام کسی تو این وضعیت منو ببینه به همشون بگو برن خونه فقط خودت بمون اینجا. قدیر از اتاق بیرون میره و این حرف هارو به اهالی خانه می زند فضیلت وقتی میبینه او را هم نمیخواد ببینه همانجا پشت در می نشیند اما بقیه به خانه برمیگردند. ثروت وقتی به خانه میره یاشار او را سرزنش میکنه و باهاش دعوا میکنه و میگه همه اینا مقصرش تویی و با عصبانیت او را از عمارت بیرون میکنه ثروت که جایی را ندارد به ایلهان زنگ میزنه و میگه درسته تو میخواستی منو تنبیه کنی و سزای کارم هم دیدم اما الان با این روزا نمیتونم به خانه برگردم ایلهان بهش آدرسی میده تا به آنجا پیشش بره.

یاشار در خانه برای همه خط و نشان می کشد و میگه درسته بابا نیست اما به همان روال سابق زندگی می کنیم با همان قوانین که چیزی این وسط تغییر نکنه و اوضاع خوب پیش بره احمد با عصبانیت میگه چقدر هم اوضاع خوبه و فیلمی که از بشرا و ایلهان حین بوسیدن در پارک گرفته بود را به یاشار نشون میده یاشار حسابی به هم میریزه و عصبانی میشه سپس بعد از دعوایی مفصل با بشرا او را از خانه بیرون میکنه. بینور روبروی یاشار می ایستد و با جان و دل از بشرا طرفداری میکنه اما وقتی به خودش میاد میبینه بشرا بی سر و صدا از عمارت رفته او شروع به گریه کردن میکند. ثروت به آدرسی که ایلهان داده بود می رود ایلهان در ساختمان نیمه کاره نشسته است. ثروت پیشش میره و با روی خوش باهاش برخورد میکنه و میگه سزای کارمو دیدم الانم نمیدونم باید چیکار کنم این حال بهش میگه وقتی اومدی استانبول تو پولدار نشدی اما الان که پدرت فلج شد تازه پولدار شده تو هم تو اون شرکت سهم داری و حق رای داری ناراحت چی هستی؟ اونا نمیتونن تو رو از اونجا بیرون کنن ثروت میگه چه فایده من بدون پدرم از کاری برنمیام بعد از کمی صحبت کردن با ایلهان بهش میگه از این به بعد می خوام هر کاری که تو میگی بکنم ایلهان لبخند میزند و آغوشش را برایش باز میکند سپس همدیگر را در آغوش می گیرند. ثروت چند قدم او را به عقب می برد و از ساختمان به پایین پرتش می کند ایلهان روی تپه ای از ماسه می‌افتد.

ثروت  با خونسردی بالا سرش میره و نبضش را می گیرد و می بینه هنوز زنده است و میگه خوبه پدر من به خاطر تو فلج شد تو هم باید همون جوری بشی. بشرا به خانه ایلهان میره که خدمتکارش بهش با گریه میگه اتفاق بدی برای آقا افتاده بشرا با چشمان گریان به طرف بیمارستان راهی میشود. او می بیند که ایلهان در کماست و وضعیت خیلی خوبی نداره او وارد اتاقش می شود و دست ایلهان را میگیرد. ثروت که جایی را ندارد بماند به خانه برمیگردد یاشار دوباره باهاش دعوا میکنه که ثروت از خودش دفاع میکنه و بدون اعتنا کردن به او به اتاقش می رود و آنجا گریه می کند و پدرش را صدا میزند. قدیر با دکتر صحبت میکنه و بهش میگه روند درمان پدرتان خوب بوده و به مرور زمان می تواند دستش را تکان بده و احساسش را برگرداند. قدیر با شنیدن این حرف خیلی خوشحال میشه و به اتاق پدرش می رود تا این خبر را بده اما امین با ناراحتی بهش میگه برو به جمیل بگو بیاد تا ببینه چه بلایی سر رفیقش اومده حتی نمیتونم دستم را تکون بدم قدیر آرومش میکنه و میگه اینجوری نکن با خودت بابا تازه دکتر گفت با ورزش و به مرور زمان حالت خوب میشه اما امین مدام حرف خودش را میزند و میگه دیگه به درد هیچ کاری نمیخورم حتی کارهای خودم هم نمیتونم بکنم به جمیل خبر بده بیاد اینجا تا ببینه چه اتفاقی واسم افتاده…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا