خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی خواهران و برادران

آکیف به شرکت میره و به ارهان سیلی میزنه و بهش حمله میکنه و میگه از پس یه کار بر نیومدی! ارهان میگه چیشده که آکیف میگه مگه قرار نشد دم اون عوضیو بچینی که دیگه واسم دردسر نشه؟ ارهان میگه کیو میگین آقا؟ آکیف میگه امروز دوباره اون فیلم سر ساختمانو دم در خانه ام فرستادن میدونی چیشده؟ نباهت دیده! ارهان میگه امکان نداره عصمت آفریقاست! من میرم نگهبانی فیلم های ۲۴ ساعت قبلو چک میکنم آکیف ازش میخواد تا بررسی کنه و حلش کنه. امل با اسباب بازی که نباهت بهش داده حسابی ذوق کرده و خوشحاله اما میگه ولی خونه ما خوشگلتره هرجا که شما باشین همونجا خوشگله آسیه بغلش میکنه. عمر از قدیر معذرت خواهی میکنه و میگه ببخشید داداش خیلی ناراحت و عصبی بودم نمیدونم چجوری اون حرفارو بهت زدم قدیر ازش میخواد تا فراموش کنه. سوزان به آکیف پیام میده که بهش زنگ بزنه آکیف با کلافگی میگه فقط تو یکیو کم داشتم! ها یکا به اتاق مادرش میره و با گریه ازش معذرت خواهی میکنه و میگه از قصد همچین کاری نکردم سوزان میگه معلومه که از قصد نبوده دخترم میدونم و همدیگرو در آغوش میگیرن. هاریکا از اتاق بیرون میاد که تو راهرو با آکیف روبرو میشه و با عصبانیت بهش میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ آکیف میگه اومدم مادرتو ببینم انگار از پله ها افتاده! هاریکا میگه آره اینجا کسی به تو احتیاجی نداره از اینجا برو آکیف میگه با بزرگترت اینجوری نباید حرف بزنی اصلا چجوری این اتفاق افتاد؟ هاریکا میگه من هلش دادم آکیف جا میخوره و میگه چی؟ هاریکا میگه وقتی فهمیدم حامله ست از خونه خواستم بزنم بیرون اومد جلومو بگیره که هلش دادم از پله ها افتاد آکیف واسش تاسف میخوره که آنها باهم دعواشون میشه آکیف میگه رابطه من و مادرت همون شب تموم شده بود ولی قضیه اون بچه مادرت میخواست جای اون پسری که از دست داده بود بزارتش هاریکا تعجب میخوره و میگه چی؟ آکیف از اونجا میره.

آسیه امل را پیش خاله صباحت میزاره تا به مدرسه برن. تو مدرسه برک به سوزی تبریک میگه که او میپرسه بابت چی؟ برک میگه مگه دوست دختر بدیر نیستی؟ سوزی خوسحال میشه و میگه خودش گفت؟ برک میگه آره سوزی ذوق میکنه و ملیسا تو خودش میره. تالیا میپرسه بچه ها هاریکا کجاست؟ اونا میگن خبری نداریم که اوگولجان میگه حالش خوبه تالیا میپرسه تو از کجا میدونی؟ اوگولجان میگه خودش دیشب بهم زنگ زد مادرش از پله ها افتاده بود بردش بیمارستان دیشبم پیام داد که دیروقت خوابیده به احتمال زیاد الان خوابه که نیومده برک به دوروک میگه چرا باید بیشتر از تو ازش خبر داشته باشه؟ دوروک میگه به من چه! برک میگه یعنی میخوای بگی کلا رابطه تون قطع شده؟ دوروک تایید میکنه. ملیسا پیش قدیر میره و دستبندشو میده بهش و میگه تو جشن تولدم تو خونه مون افتاده بود من مینداختمش ولی انگار فقط ما دخترا چیزهایی که واسه کسی که دوستش داریم. استفاده میکنیم سپس بهش پس میده و میگه ای کاش تو هم رک بودی و میگفتی که از سوزی خوشت میاد قدیر ازش عذرخواهی میکنه و میگه ببخشید اگه الکی امیدوارت کردم ملیسا میگه نه بابا تو حتی نگفتی ازم خوشت میاد. آسیه و عمر بنر مسابقه خوانندگی را میبینن و متوجه میشن که ۲۰ هزار لیر جایزه داره آسیه تصمیم میگیره دوباره شرکت کنه و پیش دوروک میره و میگه که نظرم برگشته دوروک میگه منو مسخره کردی؟ چیشد که نظرت برگشت؟ دو روز بیشتر نمونده نشدنیه! آسیه میگه زودتر میایم مدرسه تمرین میکنیم بعد مدرسه ام تمرین میکنیم دوروک قبول میکنه. ارهان دوربین هارو چک کرده و به آکیف میگه کسی تو ۲۴ ساعت گذشته دم در خانه نیومده فقط بقالی محله اومده سپس آکیف چشمش به شنگول میوفته و با عصبانیت میگه خواهر عصمت شنگوله و با سرعت به طرف خانه میره.

وقتی میرسه باهاشون دعوا میکنه و به شنگول میگه که میدونم همه چیز زیر سر توعه! اما نباهت میگه از بلایی سر این زن بیاری خدا شاهده میرم پلیس و همه چیزو میگم! آکیف سعی میکنه با تهدید و بدرفتاری نباهت را بترسونه تا فلش را بهش بده اما او میگه من دیگه ازت نمیترسم سپس بهش چاقو میده و میگه بیا منو بکش! چرا معطلی؟ مگه نمیخواستی بکشی منو؟ بیا! سپس بهش میگه تو فقط یه راه داری اونم امضاء کردن برگه هاست! اکیف که میبینه تو بدمخمصه ای گیر کرده بعد از کمی بحث و جدل امضاء میکنه و نباهت هم فلشو تو ماکروویو میزاره و از بین میبرتش سپس میره. آکیف به منشیش میگه با وکیل نباهت یه قرار ملاقات بزاره و وقتی وارد اتاقش میشه ارهان میگه الان چی میشه آقا؟ آکیف میگه قیافه ام مثل کسایی هستش که همه چیشو از دست داده؟ ارهان تایید میکنه که آکیف میگه خوبه همینو میخوام سپس به طرف قرارش با وکیل نباهت میره. او با دیدن آکیف جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ من وکیل زنتم نمیتونم باهات حرف بزنم آکیف عکس رو میزش که با دخترشه میبینه و میگه چند سالشه؟ او میگه ۱۲. آکیف میگه اگه بفهمه که بچه خودتون نیست چی میشه؟ وکیل جا میخوره و میگه تو اینارو از کجا میدونی؟ داری با بچه ام منو تهدید میکنی؟ آکیف ماجرارو واسش تعریف میکنه وکیل نباهت میگه چی میخوای؟ آکیف میگه ازت میخوام اون توافق نامه ای که دست نباهت هستو نیست و نابود کنی در اصل توافق نامه ای که من میدم بهت را بهش میدی تا امضاء کنه سپس از اونجا میره. کنعان از مسافرت برمیگرده و به سوزان میگه تو حالت خوبه؟ چی شده؟ هاریکا میگه هیچی باباجون سرما خورده حالش خوب میشه کنعان میگه باشه من خستم میرم بخوابم. بعد از رفتنش هاریکا میگه کار خوبی کردم که نزاشتم چیزی بفهمه آره؟ سوزان تایید میکنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا