خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۲۱ سریال ترکی محکوم
قسمت ۲۱ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی محکوم

رئیس زندان به خاطر حرف هایی که فیرات در حیاط درباره باریش و ساواش زده بود ذهنش درگیر میشود وقتی به اتاقش میرود شروع به تحقیق کردن درباره پرونده ساواش می کند. فیرات به بند خودش منتقل میشه و هم زندانی ها از دیدن او خوشحال میشن و او را در آغوش می گیرند. باریش که به زندان خصوصی رفته حاجی به جای او به بند فیرات میاد. فیرات با دیدن حاجی درباره باریش باهاش صحبت میکنه و میگه که همه اینها زیر سر باریش هست دخترم پیش اونه و زنم را هم کشته حاجی از شنیدن این حرفها عصبانی می شود و بهش میگه هر جور که شده تو باید از زندان بری بیرون حاجی با هم بندی هایشان هم فکری می کنند تا ببینند چه جوری فیرات را از زندان به بیرون ببرند. حاجی بهش میگه تنها راهی که میتونی از زندان فرار کنی اینه که به بیمارستان بری. جمره به فیرات زنگ میزنه و بهش میگه که من علی را پیدا کردم وقتی به محله علی رفتم فهمیدم که طاهر هم به دنبال نازلی میگرده این یعنی اینکه طاهر با وجود دانستن این موضوع که نازلی زنده‌ست برای تو از قاضی حبس ابد خواسته! فیرات حسابی جا میخوره ولی توجیه میکنه و میگه شاید او هم تازه این موضوع را فهمیده. بعد از قطع تماس فیرات آینه را می شکند و تکه ای از آن را برمیدارد. رئیس زندان فیرات را به حیاط می برد و بهش میگه هر چی درباره ساواش میدونی بهم بگو شاید اینجوری بتونم بهت کمک کنم اما فیرات به او چیزی نمیگه چون نمیتونه بهش اعتماد کنه. مجاهد به دنبال فیرات میاد و بهش میگه که ملاقاتی داره و او را به سمت اتاق ملاقات می برد. در آنجا با طاهر روبرو میشه که حسابی جا میخوره او منتظر تا طاهر درباره نازلی حرف بزند اما طاهر هیچی نمیگه.

باریش به بوگه زنگ میزند و بهش میگه با افرادی که به دنبالش می آیند پیش او بیاید. او به ناچار قبول می کنه و به طرف زندان میرود، وقتی وارد اتاق باریش میشه می بیند که باریش میز شام دو نفره ای را تزیین کرده و سالگرد عشقشان را بهش تبریک میگه بوگه از این کار باریش عصبانی میشود و میخواد از اونجا بره. علی متوجه می‌شود که نازلی حالش خوب نیست و به هیچ کسی هم نمی تواند اعتماد کند و به طرف آرایشگاه خاله جمره می رود آنجا سراغ جمره را می گیرد که خاله او به علی میگه جمره اینجا نیست همان موقع نازلی از حال می رود که خاله جمره سریعاً به آمبولانس زنگ میزند. بعد از رفتن آنها بلافاصله جمره از راه می رسد که با دیدن آمبولانس از خاله اش می پرسد که ماجرا چیه؟ او بهش میگه یه پسر بچه اومده بود دنبالت و ماجرا را برایش تعریف می کند. او کیف نازلی را می بیند که اونجا جا مونده و حسابی خوشحال می شود و سریع خودش را به بیمارستان می رساند. در بیمارستان با ساشا روبرو می شود و بهش میگه که نمیذاره زودتر از اون نازلی را پیدا کند و دستش بهش برسه. دکتر نازلی را معاینه می کند و بهش میگه که ذات الریه گرفته و باید در بیمارستان تحت مراقبت باشه جمره به زندان میرود و این خبر را به فیرات میده. فیرات برای سلامتی دخترش نگران است و به جمره میگه هر جور که شده باید از اینجا بیرون برم. بوگه پسرش جان را به پارک می برد همان مرد دوباره پیش بوگه می رود و با تهدید ازش میپرسه که فردا کجاست بوگه بهش میگه که من ازش خبر ندارم اما اون مرد باور نمیکنه و میگه باز هم سراغت میام و می رود.

در زندان همه زندانی ها به صف شدند تا معاینه بدنی شوند فیرات و حاجی نقشه ای که کشیدند و طبق آن نقش حاجی با همان تکه آینه ضربه‌ای به پهلوی فیرات میزند و وانمود می کنند که این کار را باریش انجام داده. فیرات را سریعا به درمانگاه زندان می برند و باریش را به انفرادی. باریش عصبانی می‌شود و درخواست می‌کند تا مدیر زندان را ببیند در اتاق زندان باریش با عصبانیت به مدیر میگه اینا همش تله هستش الکی انداختند گردن من! منو هم به بیمارستان بفرستید مدیر بهش میگه الکی نمیتونم تو رو بفرستیم همان موقع باریش دست خودش را می برد و میگه حالا میتونی منو بفرستی! در بیمارستان فیرات در انتظار جراحی است او از فرصت استفاده می‌کند و با سنجاق سعی می کند تا دستبندش را باز کند همان موقع بکیر از راه میرسد و با کلید دستبندش را باز میکند. او به یاد می آورد که شماره ای ناشناس بهش زنگ زده بود و وقتی به همان شماره زنگ می زند پشت خط صدای نازلی را شنیده که به علی میگه شاید دایی ام باشه چون بهش زنگ زده بوده و جواب نداده بود! بکیر به فیرات میگه من دیگه تورو باور دارم برو دنبال نازلی بگرد سپس بهش تلفنی میده و میگه به کارت میاد. فیرات روپوش دکتر را می پوشد و به سختی در حالی که خونریزی و درد داره خودش را به اورژانس می رساند و موفق می‌شود که نازلی را پیدا کند و حسابی خوشحال می شود از طرفی باریش و ساشا در بیمارستان در حال گشتن هستند تا نازلی را پیدا کنند…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا