خلاصه داستان قسمت ۲۲۰ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲۰ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۲۰ سریال ترکی تردید (هرجایی)
قسمت ۲۲۰ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۲۲۰ سریال ترکی تردید 

جهان حسابی ناراحت است و با هاندان درد دل می کند و می گوید: «من هیچ وقت پدر خوبی نبودم… من شمارم تو این گودال کشیدم… » هاندان سعی می کند آرامش کند و می گوید: «این حرفو نزن جهان. تو تکیه گاه ما هستی… » اما دل جهان خیلی پر است و می گوید: «اگه پسرم دیگه به من اعتماد نداره و دست دخترم به خون آلوده شده، همش تقصیر منه… » هاندان اشک می ریزد و می گوید: «جهانی که من میشناسم به خاطر بچه هاش هرکاری میکنه… جهانی که من میشناسم زمین بخوره هم دوباره سرپا میشه… » جهان لبخند کمرنگی میزند و هاندان را در آغوش می گیرد. به آزاد خبر می رسد که راننده کامیون را جهان نه، بلکه کس دیگری کشته بوده… آزاد به سمت پدرش می رود و می پرسد: «بابا تو راننده رو نکشتی، اما چرا اون یکی آدم رو با تیرت زدی؟ » جهان به یاد می آورد آدمی که همان لحظه به سمت هازار نشانه رفته بود را از پادرآورده و می گوید: «اون روز داداشمو دیدم که با میران جایی میرفتن. منم دنبالشون رفتم. اون آدم میخواست داداشمو بکشه من زدمش. الان داداشم زنده ست… این همه اتفاق افتاد هیشکی ندید که سوختم… » می رود. آزاد با پشیمانی رفتن او را تماشا می کند و هازار که همه حرف هایشان را شنیده متاثر می شود.

میران سراغ کسی که قصد شلیک به سمت آنها را داشته می رود و در حالی که دست و پایش را بسته تهدیدش می کند که حرف بزند. پسر جوان می گوید که به دستور فسون آنجا بوده. میران با عصبانیت مستقیم به عمارت اصلان بی و سراغ فسون می رود و فریاد می زند: « خواستی منو بکشی، بیا جلو! » فسون می گوید: «من کسی که بیاد دم خونم نمیکشم! تو سوال هات رو جمع کن شب میپرسی! » میران می گوید: «با من بازی نکن! تو از من چی میخوای؟! » فسون از او می خواهد تا شب صبر کند. محمود به عزیزه می رساند که فهمیده قاتل هارون که بوده. عزیزه هم به دیدن جهان می رود! جهان با دیدن او عصبانی می شود و اسلحه اش را به سمتش می گیرد. عزیزه می گوید: «من میدونم که قاتل هارون کیه. اما نترس. کاری بهتون ندارم. تو برادر پسر منی. منم قول دادم عایشه باشم… اما یه شرطی دارم! تو باید جون بچه های منو در مقابل فسون محافظت کنی، تا منم آسیبی به شما نزنم! » جهان با عصبانیت و بیچاره گی به او خیره می شود. شب فیرات برای زینب تولد سورپرایزی می گیرد و کیکی مقابلش می گذارد. زینب با دیدن کیک از خوشحالی اشک می ریزد و می گوید که این اولین کیک تولدش است و فیرات را محکم در آغوش می گیرد…

ریان به میران زنگ می زند تا خودش را برای شام به خانه برساند. همه در خانه ی انها جمع شده اند. عزیزه هم با لباس سفید همراه نصوح دور میز نشسته است. اول هازار به آنجا می رسد و با دیدن عزیزه عصبانی می شود. بعد هم دلشاه به همراه آزرا و میران از راه می رسند. همه با دیدن عزیزه شوکه و عصبانی می شوند و میران فریاد می زند: «این زن سر سفره من چیکار میکنه؟ کی اونو دعوت کرده؟ » ریان می گوید: «من دعوتش کردم. باید بشینیم و حرفایی که لازمه رو بزنیم! » میران می گوید: «من حرفی با این زن ندارم. » و بازوی او را میچسبد و از خانه بیرون می اندازد. هازار و میران با عصبانیت به او می گویند که چرا دست از سرشان برنمیدارد. عزیزه با ناراحتی و به آرامی می گوید: «میخوام منو ببخشین… » میران فریاد می زند: «زنی که این همه مدت اذیتمون کرده، چرا الان باید بخواد ببخشیمش؟ » همان موقع فسون از راه می رسد و می گوید: «اومدم حقایقی رو بگم. کسی که کاری کرد شما تصادف کنین، من بودم! چون خواستم عزیزه رو با گرفتن جون بچه هاش اذیت کنم! » همه با تعجب به او خیره می شوند و فسون رو به میران ادامه می دهد: «اون دفعه تورو از نوه این زن بودن نجات دادم اما تقدیره! نمیشه کاریش کرد. » و رو به هازار کرده و می گوید: «عزیزه مادر واقعی توئه.. » بعد هم رو به میران می کند و می گوید: «و مادربزرگ واقعی توئه… » میران و هازار با تعجب و در حالی که شوکه شده اند به عزیزه و فسون خیره می شوند. عزیزه با ناراحتی سرش را پایین می اندازد و فسون به حال او پوزخند می زند!

 

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا