خلاصه داستان قسمت ۲۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران

سوزی به سرویس بهداشتی رفته که لیلا میره پیشش و میگه چیشده؟ خوبی؟ انگاری مضطربی! سوزی میگه نه حالم خوبه لیلا ماجرای تصادفو میپرسه و فیلم. بهش نشون میده سوزی شوکه میشه و میگه اینو از کجا پیداش کردی؟ لیلا واسش میگه که از کجا به دستش رسیده و ازشم یپرسه حالا میگی چیشده یا برم از عمر بپرسم؟ سوزی میگه باشه همه چیزو تعریف میکنم اما نه اینجا بریم تو حیاط. وقتی میخوان برن عمر بهشون میگه که استاد گفته بریم سرکلاس واسه امتحان لیلا میگه باشه و رو به سوزی میگه بعد از کلاس باهم حرف میزنیم عمر میپرسه درباره چی؟ سوزی میگه حرف های دخترونه. سوزان پیش احمد تو کلوب میره و بهش میگه پس فردا تولد عمره و من تا حالا تولدی واسش نگرفتم میخوام امسال یه جشن بگیرم خواستم بهت بگم که اگه بخوای میتونی تو هم بیای احمد میگه نظرت چیه اینجا بگیریم؟ سوزان قبول میکنه و میگه این خیلی خوبه! احمد میگه پس جا از من تدارکات با تو سوزان با خوشحالی قبول میکنه که شوال اونارو میبینه و میزه پیششون و میگه درباره چی انقدر با خوشحالی حرف میزنین؟ آنها درباره تولد عمر بهش میگن که شوال خوشش نمیاد و وقتی سوزان میره به احمد میگه که داری زیاده روی میکنی حواست هست؟ داری میاریش وسط زندگیمون! احمد میگه من میدونم دارم چیکار میکنم و میره.

سوسن و لیلا تو حیاط نشستن و باهمدیگه درباره تصادف قدیر حرف میزنن سوسن گریه میکنه و به سوالات لیلا جواب میده او بهش میگه چجوری میتونی ازشون مخفی کنی؟ چجوری تو چشماشون نگاه میکنی؟ سوزی التماس و خواهش میکنه که به کسی چیزی نگه هرچی بخواد بهش میده چون چیزی این وسط عوض نمیشه ملیسا همینجوری دیوونه شده و هنوز داره درمان میشه لیلا میگه منو با پول نخوان که بخری! من باید چند روزی فکر کنم ببینم چی میشه! و از اونجا میره. سوزی سریعا به آکیف زنگ میزنه و خبر میده آکیف بهش میگه باشه بعد مدرسه باهمدیگه یه جا قرار میزاریم حرف بزنیم. مدرسه تمام شده و سوزی میخواد بره که عمر میگه بدون خداحافظی میخوای بری؟ چیزی شده؟ تو کلاسم ساکت بودی! سوزی میگه نه اینجوری نیست و باهم خداحافظی میکنن و میره. برک با آیبیکه حرف میزنه و وقتی میفهمه شب میخوان برن کتلت بفروشن بهش میگه منم بیام؟ آیبیکه قبول میکنه و میگه بیا. آکیف سر قرار با سوزی میره و ازش میپرسه چجوری اون فیلم بهش رسیده؟ سوزی بهش همه چیزو میگه آکیف بهش میگه من میرم با لیلا حرف میزنم ولی میخوام تا اون موقع با کسی حرفی نزنی و به هیچکی هیچی نگی سوزی قبول میکنه.

اوگلوجان و آیبیکه میخوان برن به محل کتلت فروشی که قبلش اوگولجان به شنگول میگه گوشی که تو کشو بود را داده به یکی از دوستاش شنگول بهم میریزه و میگه چرا اینکارو کردی؟ توش عکس های خصوصی بود! سپس اونا به طرف مینی بوس راهی میشن. تو خونه احمد شوال به بچه ها میگه که احمد میخواد واسه عمر تولد بگیره صرب عصبی میشه و میگه داری شوخی میکنی دیگه؟ و بعد از کمی بحث از سر میز بلند میشه میره و شوال هم حق را به صرب میده و میره یاسمی با پدرش به خوردن سالاد ادامه میدن. آکیف پیش شنگول میره و میگه این فیلم چجوری دوباره رسیده به دستشون؟ و واسش خط و نشون میکشه که اگه اون دختر دهن باز کنه و چیزی بگه من میدونم با تو! چشممو رو همه ی خوبی هایی که کردی میبندم و خودم به حسابت میرسم! و به طرف خانه تولگا و لیلا راهی میشه. برک برای کمک کردن به آیبیکه و اوگولجان میز را تمیز میکنه آیلا که برک را تعقیب کرده بود اونو میبینه و بهم میریزه. آیلا پیش برک میره و باهاش دعوا میکنه و ازش میخواد برن خونه اما برک میگه من جایی نمیام و همانجا میمونه. آکیف پیش لیلا رفته و باهاش حرف میزنه و میگه که دخترم از اون موقع داره خودشو مجازات میکنه و حالش اصلا خوب نیست هنوز که هنوزه خوب نشده و ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه هرچی که بخواد بهش میده اما لیلا میگه سوزی هم پیشنهاد پول داد ولی من پول شمارو نمیخوام فقط ازتون خواستم یه مدت مهلت بدین ببینم میتونم با وجدانم کنار بیام یا نه! آکیف از اونجا میره و به سوزی زنگ میزنه و میگه این دختر مثل بمب ساعتی میمونه بازم فردا میام مدرسه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا