خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۲۸ سریال ترکی تردید 
قسمت ۲۲۸ سریال ترکی تردید

خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی تردید 

ریحان که تصمیمی گرفته سقط جنین نکند و بچه اش را نگه دارد با وجود خطر مرگش کاغذی را امضا می کند و گواهی می دهد که مسئولیت کارش را می پذیرد. او از پزشک دوباره خواهش می کند که با میران در این مورد صحبت نکند. عزیزه سراغ هازار می رود و می گوید: «همونطور که خواستی برای اینکه مزاحم شما نباشم از اینجا میرم.» هازار می گوید: «برو و تمام بدیهات رو با خودت ببر مادر!» او کلمه مادر را به سردی ادا می کند اما لبخند می زند و چشمش پر از اشک می شود. او به همین هم راضیست. ریحان از راه می رسد و عزیزه می گوید: «اومده بودم از شماها خداحافظی کنم. چون هازار از من خواسته که از این شهر برم تا شما به آرامش برسین.» میران که نگران عزیزه شده می آید و با دیدن عزیزه می گوید: «از ما و از ریحان فاصله بگیر.» و وقتی می شنود که عزیزه قصد ترک کردن شهر را دارد می گوید: «بازم با نقشه جدید اومدی تا از مهربونی ریحان سواستفاده کنی. چرا طبق قولی که داده بودی دختر فسون رو بهش پس ندادی؟» عزیزه جواب می دهد: «بعضی چیزا هست که تو نمی دونی.» و از آنها جدا می شود و چشمان میران پر از اشک می شود.

ریحان از میران خواهش می کند که اجازه ندهد عزیزه شهر را ترک کند اما میران داخل خانه می شود و دلشاه که شاهد این صحنه است با نفرت به ریحان نگاه می کند که سعی دارد عزیزه و میران را به هم نزدیک کند. او سپس به ازرا می گوید: «هر اتفاقی بیفته تو دختر منی.» اما آزرا می گوید: «هنوز نمی دونم کی ام. باید یه کم فکر کنم.» او سراغ میران می رود و می گوید: «من دختر فسونم. عزیزه خیلی تلاش کرد من با فسون آشنا بشم اما این برای من ضربه سنگینیه. من قبول نکردم. کمی وقت خواستم تا خودم رو جمع و جور کنم.» میران وقتی می فهمد عزیزه طبق قولی که داده بود عمل کرده با عجله می رود تا عزیزه را برگرداند و خودش را به اتومبیل عزیزه می رساند و مانع رفتنش می شود.ریحان و آزرا از اینکه عزیزه قرار است به میدیات برگردد خوشحال می شوند اما دلشاه ناراحت می شود و نسبت به ریحان بدبین تر می شود. ریحان در اتاقش گریه می کند و تصمیم می گیرد میران را برای زندگی بعد از خودش آماده کند اما نمی داند از کجا شروع کند. دلشاه می آید و به ظاهر به خاطر رفتاری که با ریحان داشته از او عذرخواهی می کند. اما ریحان تلاش می کند فاصله اش را با او حفظ کند. دلشاه در غیاب او وارد اتاق ریحان می شود و گواهی پزشکی او را پیدا می کند و می فهمد که او هنگام به دنیا آوردن فرزندش خواهد مرد.

یارن به هاندان می گوید پیش فسون ماندن را پذیرفته چون مطمئن است به زودی راز مهمی از او کشف خواهد کرد و علیه اش استفاده خواهد کرد. در ضمن قصد دارد بچه اش را سقط کند اما هاندان با ناراحتی می گوید: «این بچه ضامن جونته. باید ازش محافظت کنی.» فسون با دیدن هاندان می گوید: «اجازه نداری هر وقت میلت کشید به دیدن این دختر بیای. باید از من اجازه بگیری.» هاندان با ناراحتی می رود. فسون با فیرات قرار ملاقات می گذارد و می گوید: «حالا که آزاد از ریاست هیئت مدیره استعفا داده تو جاشو بگیر. چون تو نماینده اصلان بی هستی. نباید از این به بعد جلوی میران سر خم کنی. اونو امتحان کن ببین آیا اونم در حق تو حاضر به فداکاری هست یا نه.» فیرات به فکر فرو می رود.هازار به پدرش می گوید: «من از عزیزه خواستم از میدیات بره اونم رفت.» نصوح ناراحت می شود و به راه می افتد تا مانع رفتن عزیزه شود. در همین حال میران می آید و می گوید از رفتن عزیزه جلوگیری کرده. هازار با شنیدن این حرف از زبان میران به شدت خشمگین می شود.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا