خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی آن ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۲۲ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو 

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۲۲ سریال ترکی عشق از نو 

شب، فاتح و زینب در اتاق خود هستند و اورهان نیز که پنهانی در آنجا مانده، به اتاق آنها آمده است. کمی بعد سلین نیز به اتاق می آید و میگوید که از ترس ارتان نمیخواهد تنها در اتاقش باشد. کمی بعد از طبقه بالا صدا می آید. بچه ها یادشان می افتد که هیچکدام دست و پای ارتان را نبسته بودند. آنها سریع به سمت اتاق زیرشیروانی می روند. فهمی که در اتاق خواب مشغول کتاب خواندن بوده، با شندین سر و صدا بیرون می آید. بچه ها متوجه می شوند که ارتان از اتاق رفته است. وقتی فهمی به سمت آنها می آید، فاتح سریع پیش فهمی می رود و می‌گوید که سر و صدا بخاطر باز بودن پنجره بوده است و او را به سمت اتاقش هدایت میکند، اما متوجه می شود که ارتان به اتاق خواب رفته و در جای فهمی، کنار مقدس خوابیده است. او شوکه می شود و فهمی را به بهانه چای خوردن به سمت آشپزخانه می برد. زینب و سلین به اتاق می روند تا ارتان را جابجا کنند. آنها ارتان را به دستشویی می برند. فهمی بعد از چای خوردن میخواهد به دستشویی برود. فاتح بهانه ای می آورد و حواس او را پرت میکند. ارتان از آنجا نیز فرار میکند و به حیاط می رود.
مصطفی او را می‌بیند و به زیرزمین می برد. بعد از اینکه فهمی می خوابد، بچه ها به زیرزمین می روند و ارتان را با دست و پا و دهن بسته می بینند و خیالشان راحت می شود. صبح بچه ها برای صبحانه بیدار می شوند. گلسوم برای کاری بیرون رفته و فاتح و زینب و سلین به مقدس و فهمی اصرار میکنند که آنها نیز بیرون بروند و کمی گردش کنند، تا آنها بتوانند فکری برای ارتان بکنند. یادگار آدرس مغازه برادرزاده قصاب را گرفته و به بهانه خرید به همراه آیفر به آنجا می روند. آنها با دیدن یک پسر جوان و خوشتیپ متعجب می شوند . وقتی آنها بیرون می آیند، آیفر میگوید که مطمئن است این پسر اگر شاهزمیت را ببیند او را نمی‌پسندد و حتما اشتباهی شده است. بعد از رفتن همه، سلین برای اورهان که در اتاق پنهان شده صبحانه می برد. فاتح و زینب بنا به درخواست گلسوم به شرکت می روند. گلسوم به آنها میگوید که برای آینده شرکت فکر کرده و وصیت نامه خودش را نوشته است. او میگوید که تمام سهام خودش را به نام سلیم میکند. فاتح و زینب شوکه می شوند و فاتح سعی دارد گلسوم را منصرف کند، اما او تصمیمش را گرفته است و از آنها میخواهد که برگه ها را امضا کنند.
مصطفی، ارتان را به همراه کامیون حمل افراد قاچاق به روسیه می فرستد. وقتی ارتان به هوش می آید و خودش را در کامیون می بیند، شوکه می شود. مریم با فاتح تماس میگیرد و او و زینب را برای شام به رستوران دعوت میکند. آنها شب حاضر شده و به رستوران می روند. اورهان که طبق گفته شوکت، زینب را زیر نظر دارد،در رستوران گوشه ای پنهان شده و از مریم عکس گرفته و برای شوکت ارسال میکند. شوکت سریع با فاتح تماس میگیرد و از او میخواهد که هرچه سریع تر زینب را از آنجا ببرد و نباید بگذارد که آنها با هم حرف بزنند، زیرا مریم مادر زینب است. فاتح شوکه می شود. مریم به زینب میگوید که میخواهد در مورد موضوعی با او صحبت کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا