خلاصه داستان قسمت ۲۳۴ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳۴ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسریت حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۲۳۴ سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۲۳۴ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۳۴ سریال ترکی سیب ممنوعه

شاهیکا تنها در خانه نشسته و از اینکه همه اطرافیان به غیر از او در مهمانی حضور دارند، حرصش گرفته است. مهمانی شروع شده و همه در حیاط جمع شده اند. وقتی زهرا وارد حیاط می شود، همه از رنگ موی او که دو رنگ و بد ترکیب شده است متعجب می شوند.‌هالیت با تعجب از ییلدیز در این مورد سوال میکند و ییلدیز میگوید که زهرا بخاطر صرفه‌جویی، یه آرایشگاه نرفته است. وقتی کریم و مرت وارد مهمانی می شوند، ییلدیز با دیدن کریم هول می شود و جایی می ایستد که به کریم دید داشته باشد. آسمان که احساس میکند چیزی بین کریم و ییلدیز باشد، با طعنه پیش اندر و جانر میگوید که کریم نباید به ییلدیز نزدیک شود. شب، هالیت در بین جمعیت ایستاده و کمی در مورد اتفاقات اخیر و سختی هایش صحبت میکند. او سپس از ییلدیز که در آن شرایط کمک حال او بوده تشکر میکند و در میان جمع میگوید که میخواهد باقی عمر خود را در کنار ییلدیز بگذارند. ییلدیز با شنیدن این حرف هول شده و معذب می شود. همان لحظه، پلیس وارد خانه هالیت شده و میگویند که گزارش شده که یک نفر با مواد مخدر وارد این خانه شده است. هالیت عصبی شده و چنین چیزی را انکار میکند.

مامورین لباسهای افراد را می‌گردند و داخل لباس زهرا، یک بسته مواد مخدر پیدا می‌کنند. آنها زهرا را سوار ماشین کرده و همراه خود می برند. کریم میگوید که با کلانتری تماس گرفته و چنین ماموریتی ثبت نشده است. او و مرت سریع ماشین پلیس تقلبی را تعقیب میکنند و وقتی آنها زهرا را پیاده میکنند ، او را سوار کرده و به خانه برمیگردانند. اندر میگوید که این نقشه تکراری شاهیکا است و این بلا را سر ییعیت نیز آورده بود. هالیت نیز میگوید که حتما کار شاهیکا است. کایا اصرار دارد که تا زمانی که آنها مطمئن نیستند از شاهیکا شکایت نکنند. روز بعد، کریم دم خانه ییلدیز می رود و میگوید که با توجه به پیشنهاد شب گذشته هالیت، اگر او قرار است دوباره هالیت را انتخاب کند، با توجه به رابطه و علاقه ای که بین آنها شکل گرفته، دیگر دیدار آنها درست نیست و حتی به عنوان دوست نیست نمی‌توانند یکدیگر را ببیند. ییلدیز آشفته شده و میگوید که بین او و هالیت چیزی وجود ندارد. در شرکت، کایا با عصبانیت سراغ شاهیکا رفته و او را بخاطر این کار دعوا میکند. شاهیکا میگوید از چیزی خبر ندارد و مقصر نیست. هالیت نیز پیش شاهیکا آمده و با دعوا و تهدید، او را مقصر میداند. کریم پیش هالیت می آید تا او را آرام کند، و میگوید که مقصر این قضیه پیدا خواهد شد.

هالیت از اینکه کریم به او کمک کرده و زهرا را به خانه برگردانده، از او تشکر میکند و میگوید که شرکت به افراد مورد اعتمادی مثل او احتیاج دارد. کریم با خوشحالی به سمت اتاق خود می رود و به مرت میگوید که نقشه آنها عملی شده و هالیت به او اعتماد کرده است. او و مرت روز گذشته با افرادی هماهنگی کرده و آنها را به عنوان پلیس به خانه فرستاده بودند. ییلدیز به شرکت هالیت آمده و با اندر به اتاق جلسه می رود. او به اندر میگوید که اخیرا به هم ریخته و دچار آشفتگی شده است. اندر میگوید که از احوال او مشخص است که عاشق شده است. ییلدیز کمی با خود فکر گرفته و با تعجب و نگرانی میگوید:«من دوباره عاشق شدم!». همان لحظه، کریم و هالیت هر دو وارد اتاق جلسه می شوند و این حرف را می شنوند. هالیت با تصور اینکه ییلدیز این حرف را در مورد او می زند، خوشحال می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا